اگر “دونالد ترامپ” در ماه نوامبر برنده انتخابات ریاست جمهوری شود مطمئنا این وضعیت تشدید خواهد شد. او پس از باخت در انتخابات ۲۰۲۰ میلادی به جو بایدن متحدان سیاسی نزدیک خود با تجربه و صلاحیتهای محدود را در مناصب ارشد پنتاگون منصوب کرد. او هم چنین “مارک اسپر” وزیر دفاع آمریکا را برکنار کرد تا حدی به این دلیل که اسپر برخی از پیشنهادات جنجالی ترامپ از جمله استفاده از نیروهای فعال برای سرکوب اعتراضات به قتل جورج فلوید توسط افسران پلیس در مینیاپولیس در بهار ۲۰۲۰ را پس زده بود. اسپر در آخرین روزهای ریاست جمهوری ترامپ به قدری نگران بود که رئیس جمهور انتصاب دو زن را برای نقشهای رهبری ارشد در ارتش صرفا به دلیل جنسیت شان وتو کند که آن انتصابات را تا زمان روی کار آمدن بایدن به تاخیر انداخت.
رزا بروکس؛ استاد حقوق، روزنامه نگار، نویسنده و مفسر آمریکایی در زمینه سیاست خارجی، سیاست ایالات متحده و عدالت کیفری است. او استاد حقوق و سیاست در مرکز حقوقی دانشگاه جورج تاون است. بروکس از آوریل ۲۰۰۹ تا ژوئیه ۲۰۱۱ میلادی مشاور “میشل فلورنوی” مشاور معاون وزیر دفاع در امور سیاستگذاری بود. بروکس مفسر سیاست خارجی است. او به عنوان ستون نویس و سردبیر برای “فارین پالیسی” و به عنوان ستون نویس هفتگی برای “لس آنجلس تایمز” کار کرده است. در سالهای ۲۰۲۱ و ۲۰۲۲، مجله “واشنگتنین” بروکس را به عنوان یکی از بانفوذترین افراد واشنگتن معرفی کرد.
به نقل از فارین افرز، هنگامی که سناتور “تامی توبرویل” سرانجام در دسامبر گذشته از ترفیع ۴۴۰ افسر ارشد نظامی خودداری ورزید بسیاری در پنتاگون نفس راحتی کشیدند. آن سناتور جمهوری خواه از آلاباما در اعتراض به سیاست دولت بایدن مبنی بر اعطای مرخصی با حقوق و بازپرداخت خدمات سقط جنین به پرسنل نظامی مستقر در ایالتهایی که این رویه غیرقانونی است ترفیع درجه نظامی را مسدود کرده بود. برای نزدیک به ده ماه افسران در انتظار ارتقای درجه از انجام وظایف تازه منع شدند. با برداشته شدن این محدودیت بسیاری ممکن است امیدوار باشند که بالاخره اوضاع به حالت عادی باز میگردد.
در واقع، سیاسی شدن ارتش ممکن است به زودی بدتر شود به خصوص اگر برخی در جناح راست حزب جمهوری خواه راه خود را طی کنند. در گذشته سیاستمداران اغلب از اعضای ارگانهای نظامی و دفاعی به عنوان ابزارهای سیاسی و از سیاستهای نظامی به عنوان موضوعاتی برای جلب نظر رای دهندگان استفاده میکردند در حالی که ارتش نظاره گر سیاست زدگی اعضای خود بود. در مرحله بعدی سیاستمداران ممکن است به دنبال تحمیل به اصطلاح آزمون تورنسل ایدئولوژیک در ارتقاء و انتصاب افسران ارشد باشند.
در صورت موفقیت چنین تاکتیکهایی ارتش را از نیروی غیر حزبی که امروز میباشد به متحد یکی از جناحهای جمهوری خواه تبدیل خواهد کرد. نتیجه آن وضعیت وارد شدن آسیب عمیقی به امنیت ملی امریکا خواهد بود. امروز رهبران نظامی تلاش میکنند در ارائه مشاوره به رئیسجمهور، قانونگذاران و سایر مقامهای غیر نظامی در مورد استقاده از زور و قوه قهریه جانب بیطرفی را رعایت کنند. آنان در آینده ممکن است توصیههای خود را مطابق با منافع حزب سیاسی مورد نظرشان تنظیم کنند. جدای از تضعیف سختی فرآیند مشاوره چنین سیاسی سازی داخلیای با گسترش تنشهای حزبی در صفوف نظامیان وحدت کلی ارتش را از بین میبرد و اعتماد مردم آمریکا به ارتش را کاهش خواهد داد. در آن زمان مردم امریکا ارتش را به مثابه یک نهاد سیاسی در کنار نهادهای سیاسی دیگر قلمداد خواهند کرد همان طور که بسیاری در مورد دیوان عالی پیش از آن به چنین نتیجهای رسیده بودند.
با این وجود، اگر سیاستمداران کافی در هر دو حزب برای جلوگیری از سیاسی شدن ارتش تلاش کنند هیچ یک از این موارد اجتناب ناپذیر نیست. جمهوری خواهان به طور خاص باید تلاشهای همکاران خود به منظور کشاندن ارتش به مناقشات سیاسی را پس بزنند. آنان باید به به حزب خود در مورد خطرات تبدیل ارتش به یک نیروی حزبی هشدار دهند. در همین حال، افسران نظامی باید اخلاق حرفهای خود را مبنی بر غیر حزبی بودن تقویت کنند و در عین حال در برابر کشیده شدن خود به جنگ حزبی مقاومت کنند.
مرحله بعدی سیاسی شدن ارتش
از دهه ۱۹۹۰ میلادی سیاستمداران به دنبال سرمایه گذاری بر روی محبوبیت ارتش بوده اند برای مثال، آنان با استفاده از سربازان به عنوان پس زمینه سخنرانیهای سیاست خارجی خود این کار را انجام داده اند. سیاستمداران گهگاه از بیانیههای رهبران نظامی به عنوان دستاویزی علیه طرف مقابل استفاده کرده یا برای فروش سیاستهای دوران جنگ خود به مردم به رهبران نظامی محبوب اعتماد میکنند. در سالیان اخیر این برند سیاست زدگی مسیر زشتی به خود گرفته است. در حالی که ترفیع افسران گهگاه به تعویق میافتد تلاش گسترده توبرویل برای گروگان گرفتن ارتش در اعتراض به سیاستهای دولت بایدن بی سابقه است.
در گذشته سیاستمداران ارتش را به خاطر بیطرفی حزبی تحسین میکردند. اکنون بسیاری از جمهوری خواهان به همین دلیل از آن نهاد انتقاد میکنند. یکی از راههایی که آنان این کار را انجام میدهند تحقیر آن دسته از سیاستهای پنتاگون است که به نزدیکتر کردن جمعیت ارتش به جامعه کمک میکند. سناتور مارکو روبیو از فلوریدا، سناتور تد کروز از تگزاس و چیپ روی نماینده مجلس نمایندگان از تگزاس حتی ادعا کرده اند که ارتش ضعیف است، زیرا رهبران ارشد آن به زعم این افراد به جنبش “وُک”* (از ریشه بیدار شدن) پیوسته اند.
نوع بعدی سیاسی شدن میتواند حتی بدتر باشد. سیاستمداران به جای استفاده از ارتش صرفا برای جلب نظر رای دهندگان ممکن است در انتصابات و ترفیعات دستکاری کنند تا رهبری نظامی را که مایل به استفاده از منابع و پرسنل خود برای پیشبرد دستور کار جناح راست حزب جمهوری خواه است به کار گیرند. باید دقت کنیم که این وضعیت برای ارتش و امنیت ملی ایالات متحده چه معنایی خواهد داشت. چنین نتیجهای یک انحراف چشمگیر از کنوانسیونهای فعلی خواهد بود. امروز رهبران نظامی تلاش میکنند تا در تعاملات خود با منصوبان سیاسی و مقامهای منتخب و همچنین با مردم غیرحزبی باشند.
هنجارها و قوانین از جمله مقررات وزارت دفاع فعالیت حزبی اعضای نیروهای مسلح را محدود میکند و آنان را از تبلیغات برای سیاستمداران یا تایید علنی آنان در طول انتخابات منع میکند. افسرانی که در معرض آزمونهای تورنسل حزبی قرار میگیرند ممکن است تمایل داشته باشند این قوانین را تغییر دهند حتی اگر صراحتا از طرف حزب خود مبارزات انتخاباتی انجام ندهند ممکن است در بیانیههای عمومی در حمایت از دیدگاههای حزب در مورد سیاستهای کارکنان پنتاگون، استفاده از ارتش برای اجرای سیاستهای مهاجرتی، یا روابط کشور با متحدان یا از رویکرد ترجیحی آن حزب هنگام شهادت در کنگره حمایت کننند.
خوشبختانه با توجه به تعهد فعلی افسران ارشد به غیر حزبی بودن ایجاد چنین تغییری یعنی سیاسی شدن ارتش شوار خواهد بود با این وجود، سیاسی شدن انتصابات و ترفیعات ابزار قدرتمندی برای شکستن این سنت است. مشروط کردن ترفیع درجه در ارتش به گرایشهای ایدئولوژیک یک پیام قوی به افسران ارسال میکند مبنی بر آن که باید مانند متحدان حزبی رئیس جمهور عمل کنند یا حداقل وقتی دیگران این کار را انجام میدهند سکوت کنند.
جناح راست در حال حاضر نظرات افسران نظامی را بدون توجه به مهارت و تجربهای که در شغل خود دارند بررسی میکند. بنیاد پاسخگویی آمریکا یک سازمان غیرانتفاعی راست افراطی اسامی چندین ژنرال و دریاسالار را منتشر کرده و در آن اشاره نموده که این افراد از جنبش وُک حمایت کرده اند و به همین خاطر صلاحیت آنان را زیر سوال برده است.
در این میان، اریک اشمیت یکی دیگر از سناتورهای جمهوری خواه ترفیع یک سرهنگ نیروی هوایی که نوشتهای درباره اثرات مخرب نژادپرستی در صفوف نیروهای مسلح نوشته بود را متوقف کرد. شاید آشکارترین نمونه تلاش برای تزریق سیاست حزبی در انتصابات نظامی رفتار راستگرایان با چارلز کیو براون جونیور ژنرال نیروی هوایی باشد که اکنون به عنوان رئیس ستاد مشترک ارتش خدمت میکند. براون پیش از آن که به ریاست برسد در سال ۲۰۲۰ میلادی با رای ۹۸-۰ از سوی سنا به عنوان رئیس ستاد نیروی هوایی مورد تایید قرار گرفت.
سپس در ماه ژوئیه گذشته رهبران ۳۰ گروه سیاسی در جناح راست نامهای سرگشاده در مخالفت با انتصاب براون به عنوان رئیس امضا کردند. علیرغم دوران حرفهای او به عنوان خلبان جنگنده یازده سناتور جمهوری خواه علیه وی موضع گیری کردند. تعداد رایهای منفی برای ریاست ستاد مشترک بی سابقه بود. توبرویل علت رای نه خود را به دلیل حمایت آن ژنرال از لزوم ایجاد “فرصتهای برابر” در ارتش نسبت داد. سناتور “مایک براون” جمهوری خواه از ایندیانا اظهار داشت که ان ژنرال که سیاه پوست است میخواهد از “ابتکار عملهای سیاستگذاری وُک” در ارتش استفاده کند و ان سیاستها را برای اثربخشی نیروی هوایی مفید دانسته است.
ریاست جمهوری شود مطمئنا این وضعیت تشدید خواهد شد. او پس از باخت در انتخابات ۲۰۲۰ میلادی به جو بایدن متحدان سیاسی نزدیک خود با تجربه و صلاحیتهای محدود را در مناصب ارشد پنتاگون منصوب کرد. او هم چنین “مارک اسپر” وزیر دفاع آمریکا را برکنار کرد تا حدی به این دلیل که اسپر برخی از پیشنهادات جنجالی ترامپ از جمله استفاده از نیروهای فعال برای سرکوب اعتراضات به قتل جورج فلوید توسط افسران پلیس در مینیاپولیس در بهار ۲۰۲۰ را پس زده بود. اسپر در آخرین روزهای ریاست جمهوری ترامپ به قدری نگران بود که رئیس جمهور انتصاب دو زن را برای نقشهای رهبری ارشد در ارتش صرفا به دلیل جنسیت شان وتو کند که آن انتصابات را تا زمان روی کار آمدن بایدن به تاخیر انداخت.
ترامپ در صورت انتخاب احتمالا متحدان سیاسی نزدیک خود را در مناصب غیر نظامی پنتاگون به ویژه در دفاتر وزیر دفاع و روسای ارتش، نیروی دریایی و نیروی هوایی منصوب خواهد کرد.
منصوبان سیاسی مطمئنا باید اولویتهای دولت را به سیاستهای پنتاگون تبدیل کنند. با این وجود، آنان هم چنین از سوی مردم آمریکا موظف هستند که از امنیت ملی کشور محافظت کنند و نه صرفا از منافع شخصی شخص رئیس جمهور. انتصاب رهبران غیر نظامی که از منافع رئیس جمهور محافظت میکنند انحراف دیگری از کنوانسیون خواهد بود و راه را برای سیاسی شدن نیروهای مسلح هموار میسازد.
ترامپ در صورت پیروزی در انتخابات ممکن است به دنبال انتصاب یک ژنرال منعطفتر برای جایگزینی براون به عنوان رئیس ستاد مشترک ارتش باشد. رسم بر این است که وزرای دفاع فهرستی از نامزدهای احتمالی را تهیه میکنند که رئیس جمهور از بین آنان یک رئیس را انتخاب میکند. یک رابطه سالم بین رئیس جمهور و یک نامزد ریاست معمولا معیاری مهم برای انتخاب است. وابستگی حزبی برای انتخاب ریاست ستاد مشترک تاکنون به عنوان معیار مطرح نبوده است. با این وجود، در صورت پیروزی ترامپ این هنجار ممکن است کنار گذاشته شود.
وزیر دفاع یا سایر مقامهای پنتاگون ممکن است برای کسب اطمینان از وفاداری سیاسی دیگر افسران ارشد اقدام کنند. در حالی که اخراج دسته جمعی افسران بعید است راههای دیگری وجود دارد که از طریق آن یک دولت جدید میتواند نشان دهد همسویی حزبی در اولویت قرار دارد برای مثال تعدادی از رهبران نظامی که از نظر ایدئولوژیک از سوی دولت در مظان اتهام قرار خواهند گرفت یا به اندازه کافی به خطوط تعیین شده دولت سازگار نیستند به مناصب حاشیهای انتقال خواهند یافت. هم چنین، ممکن است آنان تحت فشار قرار گیرند تا پیش از موعد بازنشسته شوند یا از آنان خواسته شود به این دلیل که رئیس جمهور اعتماد خود را به آنان از دست داده استعفا دهند. در صورت تمرد آنان از این خواسته رئیس جمهور میتواند به دنبال اخراج شان باشد و راه را برای تصدی پستهای کلیدی افسران همسوتر از نظر ایدئولوژیک هموار کند. دیگران ممکن است پیش از موعد بازنشسته شوند. چنین وضعیتی میتواند در میان صفوف افسران و در نهایت در مورد ارتقای درجات نظامی تعمیم یابد.
سنا میتواند تلاشها برای مهندسی ترفیع درجات براساس وفاداری سیاسی را به عقب براند. با این وجود، اگر جنگی حزبی بر سر ترفیع افسران رخ دهد خویشتن داری هر دو طرف میتواند حتی بیشتر از این نیز از بین برود، زیرا احترام به اخلاق غیر حزبی ارتش در حالی که طرف مقابل این کار را نمیکند خطرناک میشود. در آینده هر دو حزب سیاسی ممکن است تلاش کنند تا اطمینان حاصل نمایند که ارتش و به طور خاص رهبری ارشد آن نظرات حزبی آنان را به اشتراک میگذارد.
اگر ارتش از غیر حزبی بودن خود دست بردارد ایالات متحده چیزهای زیادی برای از دست دادن خواهد داشت. امنیت ملی امریکا به دلیل آن که چگونه سیاسی شدن توصیههای نظامی را مخدوش میکند متضرر خواهد شد. رهبران ارشد نظامی به ویژه رئیس ستاد مشترک به طور مرتب به مقاماهای غیرنظامی در مورد استفاده از قهوه قهویه، سیاست پنتاگون و سایر نگرانیهای امنیت ملی توصیه و مشاوره ارائه میکنند. در نتیجه، رئیس جمهور امریکا برای اتخاذ تصمیمات آگاهانه سخت به دیدگاههای بی طرفانه آنان وابسته است. با این وجود، اگر رئیس جمهور متحدان سیاسی را برای نقشهای اصلی در رهبری ارشد ارتش انتخاب کند دیگر مشاوره نظامی بیطرف دریافت نخواهد کرد. عواقب آن بسیار سنگین خواهد بود و فرقی نمیکند رئیس جمهور از کدام حزب باشد. گر افسران ارشد با جمهوری خواهان همسو باشند ممکن است برای انطباق توصیههای خود با گزینههای ترجیحی رئیس جمهور جمهوریخواه تحت فشار قرار گیرند یا ممکن است در ارائه استدلالهای متقابل یا ترسیم خطرات ناکام باشند. از طرف دیگر، یک رئیس جمهور دموکرات ممکن است افسران حزبی خود را در مناصب عالی قرار دهد که اثرات مخرب مشابهی بر کیفیت مشاوره ارائه شده دارد. این امر میتواند به ویژه در هر بحث آتی در مورد تغییرات عمده سیاست مانند خروج از ناتو یا تعهد نیروها به جنگ جدید خطرناک باشد.
هم چنین، سیاسی شدن ارتش میتواند باعث بیان آزادانه دیدگاههای حزبی در مورد مناصب نظامی شود. این موضوع باعث ایجاد تنش بر سر اختلاف نظرات سیاسی در صفوف نظامیان خواهد شد. این امر میتواند اعتماد میان نیروهای نظامی را تضعیف کند اعتمادی که محور کارآمدی ارتش امریکاست. اگر شهروندان معتقد باشند که افسران ارتش منافع یک حزب سیاسی را بر منافع کشور ترجیح میدهند اعتماد خود را به ارتش از دست خواهند داد. در واقع، شهرت ارتش در سالیان اخیر تا حدی به دلیل سیاسی شدن خزنده آن آسیب دیده است.
اعضای هر دو حزب سیاسی باید در برابر تلاشهای جناح راست به منظور سیاسی کردن انتصابات و ترفیع درجه مقاومت کنند. مایه دلگرمی است که برخی از جمهوری خواهان که از آسیبهای ناشی از توقف ترفیعهای توبرویل نگران شده بودند و ان سناتور را برای پایان دادن به تصمیم اش تحت فشار قرار دادند. با این وجود، انتقاد نابجای جناح راست از ارتش اغلب توسط بقیه حزب جمهوری خواه بی پاسخ مانده است. اگر اعضای کنگره در مورد سیاست پرسنلی در پنتاگون نگرانیهایی دارند راههایی برای رسیدگی به آن وجود دارد و نیازی به سرزنش علنی رهبران ارشد نظامی نیست. آنان میتوانند کارهایی مانند اعمال مسئولیتهای نظارتی منظم خود از طریق کمیتههایی که وظیفه نظارت بر نیروهای مسلح دارند را انجام دهند. در همین حال، دموکراتها باید در واکنش به تاکتیکهای جناح راست لفاظیهای شان را تعدیل کنند تا از کشاندن ارتش به جنگهای حزبی و تشدید سیاسی شدن آن در این فرآیند اجتناب ورزند. فراتر از فشار بر پنتاگون برای اجرای بهتر مقررات موجود اعضای کنگره از هر دو طرف باید تصویب قوانین جدیدی را برای مصون نگه داشتن ارتش از تلاش برای تبدیل آن به یک نیروی حزبی در نظر بگیرند.
ارتش نیز باید اطمینان حاصل کند که اصطلاحا خانه اش مرتب است. افسران ارشد باید ضرورت دور نگه داشتن ارتش از سیاست داخلی را به یکدیگر یادآوری کنند. آنان باید به زیردستان خود درباره اخلاق غیر حزبی آموزش دهند و رهبران غیرنظامی پنتاگون باید از این تلاشها حمایت کنند. اگر رهبران نظامی در عوض از اخلاق غیر حزبی غفلت کرده و از سیاستمداران یا سیاستهای آنان تمجید بعمل آورند تبعیت در کل صفوف نیروهای مسلح به سرعت کاهش خواهد یافت.