خودآگاهی تمدنی شرط تحقق مردم‌سالاری دینی است

عضو هیأت علمی دانشگاه معارف اسلامی گفت: اگر می‌گوییم خودآگاهی تمدنی، برای این است که جامعه‌ی ما با شناخت موقعیت تمدنی خود مواجه شود. یکی از مهم‌ترین ضرورت‌های انگیزشی برای حضور مردم به پای صندوق‌های رأی و درک و فهم جایگاه انتخابات و مردم‌سالاری دینی به همین موقعیت‌شناسی تمدنی برمی‌گردد.

عضو هیأت علمی دانشگاه معارف اسلامی با بیان این که مکانیزم مردم‌سالاری دینی، مردم‌سالاری خردورز است و عقل را می‌پروراند، گفت: مردم‌سالاری خردمند اهداف و رسالت‌هایش خردمندی است. همچنین مردم سالاری دینی، خردپذیر است، یعنی قابل فهم است و قابل فهم بودنش به ما کمک می‌کند که به درک و فهم و خوانشی تمدنی از مقوله‌ی مردم‌سالاری دینی و انتخابات در جامعه برسیم.

 

متن کامل گفت‌‌‌وگوی اختصاصی با حجت الاسلام دکتر امیرمحسن عرفان عضو هیأت علمی دانشگاه معارف اسلامی و دکتر سیدضیاءالدین میرمحمدی، عضو هیأت علمی دانشگاه معارف اسلامی در دوبخش جداگانه تقدیم مخاطبان فکرت می‌شود. بخش اول این گفت‌وگو با این استاد حوزه، به موضوع مردم‌سالاری دینی در بستر تمدن‌سازی اسلامی اختصاص یافته است.

 

* اصطلاح مردم سالاری دینی اولین بار در سال 80 توسط مقام معظم رهبری مطرح شد. با این جملات که «مردم سالاری در ایران یک مردم سالاری دینی است و فقط یک قرارداد عرفی نیست » و همینطور حضرت آقا سال گذشته هم در زمان اغتشاشات اینطور فرمودند که «ما یک سخن نو را در مباحث جهانی مطرح کردیم که همان مردم سالاری دینی و اسلامی است، این حرف نویی است. این را ما در ادبیات سیاسی دنیا وارد کرده‌ایم و این باعث کنش‌های سیاسی برای ما شده است» اگر ممکن است چون این اصطلاح جدید است، یک مقداری درباره‌ی مردم سالاری دینی توضیحاتی بفرمایید.

 

در پاسخ به سؤال حضرت‌عالی باید این نکته را مطرح کنیم که وجود مطلق در عالم هستی خداوند متعال است و او برای انسان این حق را قرار داده که سرنوشت اجتماعی خودش را تعیین کند. حضور جامعه و مردم در تعیین سرنوشتش، در چهار چوب قواعد و اصول دینی به مردم سالاری دینی تعبیر می‌شود. البته معتقدیم که تفاوت‌های بنیادینی میان مردم‌سالاری دینی و آنچه که در مدل غربی خودش وجود دارد، است. به عبارت دیگر بین جمهوری مدرن و جمهوری برآمده از دین تمایز بنیادینی وجود دارد. طبیعی است در تبار تاریخی بحث از مردم سالاری دینی، مدینة النبی حضرت رسول (ص) و مدینة الرسول امیر مومنان (ع) مدل‌های الگویی و قدسی مردم سالاری دینی در طول تاریخ هستند. انقلاب اسلامی ما در حال حاضر در مواجهه‌ی تمدنی با غرب و الگوی لیبرال دموکراسی غرب آمده و مقوله مردم سالاری دینی را مطرح کرده است.در این قسمت از برنامه فرصت می‌خواهم که پیرامون ضرورت‌های پرداخت به مردم‌سالاری دینی که تجلی آن در مقوله‌ی انتخابات است، نکاتی را مطرح کنم.

نکته‌ی اول اینکه اساسا اگر از مردم‌سالاری دینی و اهمیت یا قرائت یا خوانش تمدنی از مقوله‌ی انتخابات سخن بگوییم، یکی از مهمترین ضرورت‌هایش خودآگاهی تمدنی است.  پس نگاه‌های سطحی به مردم سالاری دینی و همچنین خوانش و قرائت سطحی از انتخابات سبب شده تا ما به آن خودآگاهی تمدنی نرسیم. به عبارت دیگر معتقدیم که مقوله‌ی انتخابات سوگ‌مندانه فقط با قرائت و خوانش سیاسی مورد بحث و بررسی بوده و کمتر پیوند مطالعاتی درباره‌ی مردم‌سالاری دینی و انتخابات و تمدنی قرار دارد. ‎اگر می‌گوییم خودآگاهی تمدنی برای این است که جامعه‌ی ما با شناخت موقعیت تمدنی خود مواجه شود. یکی از مهمترین ضرورت‌های انگیزشی برای حضور مردم به پای صندوق‌های رأی و درک و فهم جایگاه انتخابات و مردم سالاری دینی به همین موقعیت‌شناسی تمدنی برمی‌گردد.

 

همین جا باید سوگ‌مندانه اشاره کنیم که در جامعه ما احزاب سیاسی و وابستگان سیاسی و حتی کسانی که خودشان را در معرض رأی مردم قرار می‌دهند بعضا این خودآگاهی تمدنی را ندارند. یعنی این گسست میان آرمان‌های تمدنی انقلاب اسلامی، گسست میان افق و چشم‌اندازهای مردم‌سالاری دینی و جامعه اسلامی و ایران اسلامی پس از انقلاب سبب شده که ما با خوانش‌های سکولار و حداقلی و عاطفی و ضعیف از مقوله‌ی مردم‌سالاری دینی با انتخابات در جامعه مواجه شویم. ما اگر می‌گوییم خودآگاهی تمدنی، به این معناست که موقعیت تمدنی که در آن هستیم را توجه داشته باشیم. اساسا انتخابات و تجلی مردم‌سالاری دینی برای خلق دستور کار مشترک تمدنی مهمترین راهکار است. چیزی که اساسا در خیلی از انتخابات توسط نماینده‌های مجلس و نامزدهای ریاست جمهوری به آن توجه نمی‌شود. این است که دستور کار مشترک تمدن اسلامی ما چیست؟ طبیعی است که حضور مردم پای صندوق‌های رأی کمک شایانی خواهد کرد برای رسیدن به چشم اندازهای تمدنی انقلاب اسلامی ایران که البته آورده‌ی انتخابات به صورت حداقلی دیده می‌شود. مردم‌سالاری دینی و حضور مردم پای صندوق‌های رأی و اساسا مکانیزم انتخابات روی حضور مردم و خلق تمدنی و نقشه راه شیطانی غرب تاثیر گذار است.

 

ویژگی‌های مردم‌سالاری دینی

اینکه مردم‌سالاری دینی در چهار چوب نظام معرفتی دین دیده می‌شود، باید بدانیم این مکانیزم و راهکار مردم سالاری دینی و انتخابات سه ویژگی منحصر به فرد دارد. یک: این مردم سالاری یک مردم سالاری خرد ورز است، یعنی عقلانیت را می پروراند. دو: این مردم سالاری خردمند است یعنی مبانی، اصول، راهکارها و چشم اندازها و اهداف و رسالت های خردمندی است. سه: البته این مردم سالاری خرد پذیر هست یعنی قابل فهم است. اینها ویژگی‌هایی است که به درک و فهم و خوانش تمدنی از مقوله‌ی مردم‌سالاری دینی و انتخابات در جامعه ما کمک می‌کند.

نکته دوم اینکه باید به آن توجه کنیم، خوانش و قرائت از مردم‌سالاری دینی و همچنین مقوله انتخابات که  به عمق درگیری ستیزشی تاریخی حق و باطل برمی‌گردد . به عبارت دیگر خوانش فلسفه‌ی تمدنی از مقوله مردم سالاری دینی و انتخابات که خیلی مسأله مهمی است که این کنشگری انتخابات یا اساسا مردم سالاری دینی را با این زاویه دید مورد تحلیل قرار بدهیم. و در این تحلیل عمق درگیری حق و باطل را مورد فهم قرار بگیرد. آن موقع است که کنشگری جامعه در مقوله انتخابات پراهمیت نشان داده می‌شود. بعضی‌ها انتخابات را به صرفا تکاپوی سیاسی حزبی و طایفه‌ای قبیله‌ای و خونی و نژادی جامعه تقلیل می‌دهند و اصلا نگاهشان طایفه‌ای و حزبی و قبیله‌ای است در حالی که مردم‌سالاری دینی برای کنشگری توده و آحاد ملت  و امت در تقابل و ستیزش تمدنی با رقبای تمدنی خودمان از جمله تمدن شیطانی غرب مکانیزم مهمی است. در این مسأله آن چیزی که خیلی پراهمیت است این است که اساسا مردم‌سالاری دینی در کانون مدیریت اذهان از سوی رقبای تمدنی ما بوده و از همان سال‌های ابتدایی توسط امام خمینی (ره) و با تدوین قانون اساسی کانون ستیزشی ما شده است.

 

تفاوت ماهوی مردم‌سالاری دینی با مردم‌سالاری غربی و تقابل آنها

 

شبهاتی که دشمنان در این زمینه مطرح می‌کنند چند وجهی است و تردید آفرینی در این زمینه به شدت دیده می‌شود و مشروعیت‌بخشی به ضد فرهنگ‌ها به جریان مقابل مردم‌سالاری دینی و مقوله انتخابات تبدیل شده است. آنچه که مردم‌سالاری دینی را برای کنکاش تمدنی مهم می‌کند کنش‌هایی است که تمدن غرب در این عرصه با آن مواجه است. معتقدیم در تقابل عمق درگیری حق و باطل این جنگ، جنگ سیاسی نیست و این جنگ تمام شدنی هم نیست مگر اینکه طرف مقابل از ماهیت خودش دست بکشد.

 

در این رقابت تمدنی که همان تمدن اسلام و غرب است، به تعبیر مقام معظم رهبری در بیانیه گام دوم که تمدن غرب مواجه با چالش‌هایی است مثل خلأ تئوریک، چالش‌هایی مثل چالش محاسبات تمدنی، چالش ائتلاف‌سازی و چالش قدرت حل معضلات بزرگ و این یک فرصت تمدنی برای ما است. لذا معتقدیم زاویه دید نخبگان و مهندسان جامعه باید به این سمت و سو برود که مقوله انتخابات و حضور مردم‌سالاری دینی را حداقلی و ضعیف نبینند.

 

[نکته سوم] در نهایت هم باید به این نکته اشاره کنیم که اساسا انقلاب اسلامی و یکی از ضرورت‌های خوانش و قرائت تمدنی از مردم‌سالاری دینی  و مقوله انتخابات به پیروزی انقلاب اسلامی و میدان نقش آفرینی مردم در این انقلاب برمی‌گردد. میدان تمدنی را خود انقلاب برای مردم بسترسازی کرد و جالب این است که بعد از انقلاب و در همین مقوله انتخابات و مردم‌سالاری دینی ما مواجه شدیم با گشتار در مفاهیم مربوط به مردم‌سالاری دینی که می‌شود تعبیر کرد به مردم‌سالاری دینی که اساسا در تقابل با مردم‌سالاری غربی بود. مقوله امام و امت، کاربست مستکبرین و مستضعفین و تاکید بر همین مقوله مرد سالاری دینی. همین ها یک گشتارهای مفهومی بوده که در ادبیات سیاسی مدرن هم خواستگاهی داشته و برآمده از معرفت دینی در حقیقت بود.

 

* با توجه به اینکه ما دنبال محقق کردن تمدن اسلامی هستیم و آسیب‌هایی هم که در این روش و سبک مردم‌سالاری وجود دارد منظورم انتخابات است که از غرب وام گرفته‌ایم آیا لازم نیست خودمان طرحی برای مردم‌سالاری داشته باشیم؟ یا از تاریخ و تجربه حکومت‌های صدر اسلام مثل حکومت پیامبر (ص) و امیر مومنان (ع) و یا حکومت‌های شیعی مقتدر استفاده کنیم برای طرح تمدنی خودمان؟

 

درباره‌ی نکته‌ای که مطرح فرمودید، همان بهره‌مندی از بعضی از عبرت‌ها و الگوهای تاریخی در عرصه‌ی مردم‌سالاری است که باید بگوییم، جغرافیای دانشی پیوند میان مردم‌سالاری دینی و مطالعات تمدنی که یک ساحتش مردم‌سالاری دینی در بستر مطالعات تاریخی تمدنی است که سؤال شما در این حوزه دانشی است، معتقدم فراتر از مطالعه دولت‌های شیعی مطالعه مدینه النبی حضرت رسول (ص) و مدینه الوصی امیرالمومنین (ع) در کوفه است. این‌ها به مثابه الگوهای تمدنی ما در مردم‌سالاری دینی هستند. آنچه در مدینه النبی و مدینه الوصی اتفاق افتاد منظومه فکری رسول اکرم و امیرمومنان است که باید دید اساسا نقش مردم ونقش اراده‌های مردم در رقم زدن تحولات سیاسی اجتماعی و فرهنگی کجاست؟ مثلا امیرمومنان در نهج البلاغه بعد از اینکه حکومت را پذیرفتند، فرمودند: «لَولا حُضُورُ الحاضِرِ، و قِيامُ الحُجَّةِ بِوُجودِ الناصِرِ»؛ اگر مردم نبودند و حجت بر من تمام نمی‌شد اصلا به سمت و سوی خلافت نمی‌رفتم. یک پیام بزرگی دارد و آن این است که اگر شما رهبری چون امیر مومنان داشته باشی اما کنشگری از سوی مردم و تمایلی از سوی مردم نباشد همین علی خانه‌نشین می‌شود و امیر مومنان اساسا حکومت را قبول نمی‌کند. این مسأله به شدت مهم و حائز اهمیت است که کمتر با ادبیات تمدنی و منظومه فکری امیر مومنان و رسول خدا مورد تبیین قرار گرفته است. لذا اگر بخواهیم بحث کنیم، مدینه النبی و مدینه الوصی مهمترین الگوهای تعالی‌بخش در مقوله مردم‌سالاری دینی است. اما با واکاوی داده‌های تاریخی در روزگار غیبت حضرت بقیه الله الاعظم معتقدیم جمهوری اسلامی ایران برآمده از انقلاب اسلامی و به رهبری مرحوم آیت الله امام خمینی (ره) و مقام معظم رهبری در قله‌ی مردم‌سالاری دینی است. معتقدیم کیلومترها فاصله است بین مردم سالاری دینی انقلاب اسلامی ایران و آنچه که در دولت صفویه و آل‌بویه و مرعشیان و علویان و جاهای دیگر بوده است و اصلا قابل مقایسه نیست.

 

* از موضوعات دیگری که ازغرب گرته‌برداری کرده‌ایم مدل تفکیک قوا است درباره این هم توضیحاتی بفرمایید.

 

درباره تفکیک قوا و اینکه برآمده از غرب است، به این نکته توجه کنیم که در طول تاریخ یکی از مهم‌ترین امتیاز تمدنی اسلام قدرت ترکیب‌گری آن بوده است. یعنی تمدن اسلامی درصدد محو خرده‌هویت‌ها و خرده فرهنگ‌ها نبوده است. به عبارت دیگر یک منطق و عبارتی را تمدن اسلامی به ارث گذاشته است که اگر فرهنگی، قانونی، ارزشی با کانون هسته‌ای تمدن اسلام در تعارض نباشد، چیز بدی نیست. به همین دلیل است که پیمان حلف‌الفضول با اینکه در جاهلیت بود اما اسلام آن را به رسمیت شناخت. عدم جنگ در ماه‌های حرام در زیست جاهلیت بود اما چون با کانون هسته‌ای اسلام منافاتی نداشت به رسمیت شناخته شد. در انقلاب اسلامی تفکیک قوا اگرچه برآمده از غرب است، اما این مدل قوه مقننه و قوه مجریه و قضائیه که حتی مشروعیت ریاست جمهوری به تشخیص ولی فقیه است و مکانیزم شورای نگهبان در چهار چوب برآمده از مجلس خبرگان رهبری است، همین قدرت ترکیب‌گری تمدن اسلامی را به رسمیت می‌شناسد که ما می‌توانیم بگوییم مجلس شورای اسلامی. البته توجه داشته باشیم که حوزه دانشی پیوند بین مردم سالاری دینی و مطالعات تمدنی، مردم سالاری دینی در بستر مطالعات تمدنی است. یک مطالعاتی هم داریم با عنوان مردم سلاری دینی در بستر مطالعات فلسفه تاریخ که معتقدم این مهم‌ترین حوزه مطالعات تاریخی است. باید توجه داشته باشیم رقبای تمدنی ما و تمدن شیطانی غرب و صهیونیسم یهودی و صهیونیسم مسیحی  در مقوله فلسفه تمدن جریان دارند و تلاش می‌کنند که تحولات سیاسی اجتماعی ما را  در میدان فلسفه تمدنی برای مردمشان قابل فهم و پذیرش کنند.

بنیان اشغال فلسطین و شکل‌گیری رژیم صهیونیستی در سرزمین فلسطین بر اساس نگاه‌های فرا زمانی و زمینه‌سازی ظهور مسیحا است. « تئودور هرتسل» بیان می‌کند که ما اگر بخواهیم مسیحا را درک کنیم باید سرزمین بیت المقدس به دست ما برسد. و می‌بینیم چند دهه بعد در سال1948 میلادی فلسطین اشغال می‌شود. پیدایی و ظهور صهیونیسم مبتنی بر نگاه فلسفه تمدنی است. در انبوه فیلم‌های سینمایی و در انبوه کتاب‌ها و دیالوگ سیاست‌مداران غربی واژه‌های آخرالزمانی را می‌بینیم. حتی در بعضی از انتخابات دیالوگ سیاست‌مداران غربی و آمریکایی همین واژه‌های آخرالزمانی می‌شود.

معتقدیم اگر مواجه شدیم با نمایندگان مجلس یا کارگزاران دولتی که هم‌پا و هم‌گام تحولات تمدنی گام برنداشتند و گسست بوده بین اندیشه آنان با اندیشه رهبری به خاطر همین کاهش منزلتی جایگاه انتخابات بوده است. به عبارت دیگر عقلانیت و فهم و دانش تمدنی در کنشگری نمایندگان مجلس و برخی دولت‌مردان ما وجود ندارد. مقام معظم رهبری فریادگر تحقق تمدن اسلامی است اما دولتمردان ما به دنبال تحقق مدرنیته اسلامی بودند. انبوه اختلاساتی که اتفاق افتادند، اشرافیت‌های دولتی همه و همه در همین گسست اتفاق افتادند. بر اساس بیانیه گام دوم انقلاب اسلامی باید برویم به سوی توفق تمدنی، رقابت‌های تمدنی و مردم سالاری دینی.

یک ساحت دیگر اینجا مطرح می‌شود و آن هم شناخت مردم‌سالاری دینی در بستر درک و فهم مردم‌سالاری اجتماعی است که خود شناخت خرده نظام‌های تمدنی و وحدت بین تمدنی، پویایی تمدنی را به وجود می‌آورد. مردم‌سالاری دینی و انتخابات، در مهندسی و مدیریت نظام تمدنی انتخابات قابل فهم و درک است.

 

* تشکر از وقتی که بابت این مبحث مهم در اختیار رسانه فکرت گذاشتید. در انتهای برنامه یک جمع‌بندی بفرمایید.

 

در پایان سخنان این نکته را عرض کنم که مردم‌سالاری در کشاکش دو عقلانیت تمدنی یعنی تمدن غرب و تمدن اسلام تمایزاتی دارد که یک: اصلا مبانی این دو نظام اجتماعی متفاوت است. دو: در سطح معماری تفاوت دارند و سه: در سطح فراورده و رویداد تمدنی متفاوت رفتار می‌کنند. مردم‌سالاری تمدنی مبتنی بر یک رویداد قدسی و مردم‌شناسی دینی است و نقش اراده‌های انسانی در تحولات که خدای متعال می‌خواهد انسان اراده داشته باشد به هر قیمتی و لو به قیمت اینکه جهنمی بشود، مهم این است که انسان اراده دارد، اراده‌های انسانی و نقش اراده‌های انسانی در تحولات انسانی تاثیرگذار است.

 

مهتا صانعی

دیدگاهتان را بنویسید