سال ۲۰۱۸ که سینماهای عربستان، بعد از سه دهه، بازگشایی شدند فیلم «پلنگ سیاه» را نمایش دادند. فیلمْ داستان تمدنی خیالی و فوقمدرن به نام واکانداست که تمام قدرت و امنیتش را مدیون منبعی طبیعی است. عربستانِ محمد بن سلمان نیز، با اتکا به منبعی طبیعی، طرحهای شگفتآوری را در قالب چشمانداز ۲۰۳۰ ارائه کرده است: از شهر جدید نئوم گرفته تا تحول در صنعت گردشگری، ورزش، خودروسازی و انرژی پاک. آیا بن سلمان خواهد توانست رؤیاهای دورودرازش را برای عربستان محقق سازد؟ آیا او همان پلنگِ سیاه فیلم است که با قدرتْ سکان هدایت کشورش را در دست گرفته است؟
کوئین اسلوبودیان، نیو استیتسمن— محور فیلم پرفروش «پلنگ سیاه» واکانداست، تمدنی فوق مدرن در قارۀ آفریقا که بهواسطۀ جغرافیای نفوذناپذیر و مخفیکاری تکنولوژیکی از جهان مدرن محفوظ مانده است. قدرت و امنیت واکاندا از منبعی طبیعی با خواص خارقالعاده به دست میآید، از سختترین و سبکترین فلز جهان، یعنی ویبرانیوم.
واکانداییها بهشدت در تحقیقات بنیادی سرمایهگذاری کردهاند و سامانههای تسلیحاتی، وسایل حملونقل هوایی و فناوری پزشکیِ مخصوص خودشان را ایجاد کردهاند. مسئلۀ اصلی در فیلم این است که واکانداییها باید تواناییهای شگفتانگیزشان را برای خودشان نگه دارند یا نه. بعد از کش و قوسهای فراوان، فیلم در حالی به پایان میرسد که مرکزی برای کمکرسانی در قسمت فقیرنشین اوکلند کالیفرنیا افتتاح شده است. واکاندا نیکخواهی را انتخاب میکند.
وقتی در بهار سال ۲۰۱۸ سینماها در پادشاهی عربستان سعودی بعد از ۳۵ سال گشوده شدند، «پلنگ سیاه» را نمایش دادند. یکی از زنانی که فیلم را دیده بود گفت «عالی است که ابرقهرمانی را ببینیم که برای مملکتش میجنگد، زنانی توانمند در نقش جنگجو به ابرقهرمان کمک میکنند و فیلم به مسائل نژادی و استعمار میپردازد». اشاره به جنسیت در این اظهار نظر حتماً دلیلی داشت؛ تازه سه سال بود که زنان در عربستان حق رأی محدود پیدا کرده بودند. ناگهان به آنها اجازۀ رانندگی داده شده بود. در سال ۲۰۲۳ اولین فضانورد زن سعودی به فضا میرفت، اگرچه موقعیت فرودست زنان در قانون تثبیتشده باقی میماند.
تقریباً مثل همۀ اتفاقات عربستان سعودی در چند سال گذشته، نمایش «پلنگ سیاه» پروژۀ محمد بن سلمان بود که آن موقع تازه دهۀ چهارم زندگیاش آغاز شده بود. او در سال ۲۰۱۷ خودش را به جایگاه ولیعهدی رساند و با رونمایی از چشمانداز ۲۰۳۰، برنامهای بلندمدت برای توسعۀ خدمات عمومی کشور و تنوعبخشی به اقتصاد و کاهش اتکا به نفت، خبرسازترین دولتمرد پادشاهی شد. در سال اول حکمرانیاش گروهی از افراد ثروتمند ازجمله اعضای کلیدی خاندان سلطنتی را به اتهام فساد در هتل ریتز کارلتون ریاض زندانی کرد. دور از ذهن نیست اگر تصور کنیم که بن سلمان خودش را در نقش پلنگ سیاه، تچالا، میبیند که با قدرت سکان هدایت مملکتش را در دست گرفته است.
از جنبۀ زیباییشناسی به نظر میرسد که ولیعهد عربستان سعودی کشور را بهسوی واکانداشدن هدایت میکند. از زمان قدرتگرفتن بن سلمان، اخبار مربوط به اقدامات سعودی شبیه داستانهای تخیلی شده است. تعجبی هم ندارد. بن سلمان، که به اعتراف خودش طرفدار ادبیات علمیتخیلی است، متخصصان این حوزه را مأمور کرده است که به طراحی پروژههای ملی جدیدش کمک کنند.
کریس هیبلز گری، محقق مطالعات فرهنگی، با تیمی کار کرد تا در نتیجۀ همکاریشان یک گونهشناسی زیباییشناختی از زیرگونههای مختلف ایجاد شود که در آن «سولارپانک» و «پست سایبرپانک» پیشتاز بودند. ولی مقیاس سعودی از داستانهای تخیلی بزرگتر است. رمان علمیتخیلیِ ویرانشهریِ لری نیون و جری پورنل، سوگند وفاداری(۱۹۸۱) ، شهرکی مکعبی به نام تودوس سانتوس یا جعبه را نشان میدهد که از لسآنجلس مرتفعتر است. در سال ۲۰۲۳ عربستان سعودی از پروژهای خبر داد که دوبرابر بزرگتر بود: مکعبی آراسته به نام مربع جدید که هر وجهش از شارد ۱۰۰ متر بلندتر است. این مکعب شامل یک برج است و نزدیک به دوبرابر کنری وورف فضای اداری و خرید دارد.
بااینحال این «ابرپروژه» در مقایسه با نئوم فقط نمایشی فرعی است، شهری به مساحت ده هزار مایل مربع و با هزینۀ نیم تریلیون دلار که برای قسمت جنوب غربی شبهجزیرۀ سعودی طراحی شده است و بن سلمان چند ماه قبل از اولین اکران «پلنگ سیاه» دربارهاش اطلاعرسانی کرد. این پروژه، در یک ویدئوی تبلیغاتی که شهر را زیر سایهروشن آفتاب به نمایش میگذاشت، بهعنوان «استارتاپی به وسعت یک کشور» معرفی شد. کاملترین نسخۀ آن هم اکنون در دوسالانۀ معماری ونیز در حال نمایش است. عنوان این نمایشگاه «شهرگرایی با جاذبۀ صفر» است و اولین ماکتهای طراحیشده توسط «بهترین معماران دنیا» برای رکن اصلی نئوم، یعنی لاین، را به نمایش میگذارد: دو آسمانخراش ۵۰۰متری که روبهروی هم و روی شهری قرار دارند که بر روی یک خط ۱۷۰کیلومتری از بیابان امتداد پیدا میکند.
در ساختن نئوم تعدادی از بزرگترین شرکتهای معماری جهان مشارکت دارند، از کوپ هیملب(ل)او (که بانک مرکزی اروپا را طراحی کرده) و شرکت اجی (که موزۀ ملی تاریخ و فرهنگ آمریکای آفریقاییتبار مؤسسۀ اسمیتسونین را طراحی کرده) گرفته تا مورفوسیس. در مدلها، دیوارهای بیرونیِ لاین پنلهای خورشیدی بازتابندهای هستند که برق شهر را تأمین میکنند. فضای بین دو ساختمان درهمانند است و پر از چندضلعیهای برآمده، سطوحی با زوایای قائمه و حبابمانند است که، از ۶۰ سال قبل که پیتر کوک و آرکیگرام «شهرهای پلاگین» را طراحی کردند، نماد معماری آوانگارد هستند.
خود دفتر کوک دارد یک بخش لاین را طراحی میکند. ویدئوی شبیهسازی کامپیوتری که از طراحی کوک ساخته شده بهسرعت از میان کوچهای تنگ میگذرد که متشکل از آپارتمانهای تکواحده است و بالکنهای برآمدهشان از طریق پل هوایی به هم متصل میشوند و پوشیده از باغهای معلق است -که نشان میدهد میزان سرسامآوری آب برای آبیاری این باغ لازم است. برخلاف معمار شهر طلایی واکاندا که بر حملونقل عمومی تأکید داشت، به نظر میرسد که لاین برای تاکسیهای هلیکوپتری شخصی طراحی شده که از مدتها قبل وعدۀ استفاده از آنها در آینده داده میشد و اخیراً اولین تست پرواز موفقیتآمیزشان در ریاض انجام شده است.
نمیتوان پیشبینی کرد که چشمانداز سعودی چقدر واقعی است، چون شدیداً وابسته به فناوریهای پیشروست و قبل از این، نمونههای زیادی نداشتهایم که سرمایهگذاری مخاطرهآمیز در چنین ابعادی انجام شده باشد. همچنین تحریفات و دادههای دروغینی که در ازای دستمزدهای بالا فراهم میشوند پیشبینیها را سختتر میکنند. بسیاری از مشاوران، شرکتهای طراحی و دفاتر معماری دستمزدهایی دریافت میکنند که ادامۀ این بازی به نفع آنهاست. صفحۀ مشاغل نئوم بیش از ۳۰۰ موقعیت شغلی را لیست کرده است، از مدیر رفاه ماهیان گرفته تا معلم موسیقی و مدلساز دادههای مالی، همه هم به احتمال زیاد با حقوق خیلی بالا. قانون اولِ لفتولیس میگوید بخور و چونوچرا نکن.
مسئلۀ اره هم هست. همانطور که یکی از شاغلان در این پروژه به من میگفت، یکی از دلایل اینکه ژورنالیسم چندان به این موضوع نمیپردازد ترس از «برخورد سرد یا بدتر» است. من اولین کسی نیستم که عربستان و واکاندا را به هم ربط میدهد. در زمان نمایش «پلنگ سیاه» در سال ۲۰۱۸، یک روزنامهنگار و کنشگر سیاسی به نام جمال خاشقچی هم این کار را کرد. او در ستونی برای واشنگتن پست نوشت ویبرانیوم واقعی «ثبات، توان مالی و روابط خارجی قدرتمند است» و پیشنهاد کرد که پادشاهی سعودی تکثرگرایی را در منطقه ترویج کند.
خاشقچی پرسید «آیا ولیعهدْ محمد بن سلمان، که احتمالاً بهزودی پادشاه کشورش خواهد شد، از قدرتش برای برقراری صلح در جهان استفاده خواهد کرد؟». شش ماه بعد که به کنسولگری سعودی در استانبول قدم گذاشت بهای گزاف پرسیدن چنین سؤالاتی را داد و جسد مثلهشدهاش به بیرون حمل شد.
نورمن فاستر بعد از قتل خاشقچی از پروژۀ نئوم خارج شد ولی بسیاری دیگر ماندند یا بعد به آن پیوستند. عبدالرحیم الحویطی در ماه آوریل ۲۰۲۰، بعد از اینکه کشور را بهخاطر تخلیۀ اجباری منزلش به «تروریسم دولتی» متهم کرده بود، به ضرب گلولۀ نیروهای سعودی کشته شد. نه مرگ او که یکی از ساکنان منطقهای بود که قرار است نئوم در آنجا ساخته شود مانع بهترین معماران دنیا شد نه اعلام نگرانی گزارشگران سازمان ملل دربارۀ احتمال اعدام سه ساکن دیگر. این ماه هم گزارش شده است که زنی، بهخاطر انتقاد از نئوم در توییتر، به ۳۰ سال زندان محکوم شده است.
نقض فاحش حقوق بشر هجوم ستارگان ورزشی سطح بالا را به پادشاهی متوقف نکرده است. سال گذشته شاهد پدیدهای بودیم که یکی از ناظران آن را «سونامی قدرت نرم» خواند. خبرسازترین نمونۀ این اتفاقات ادغام لیگ گلف سعودی لیو با تور پیجیاِی بود چون پولِ پیشنهادشده آنقدر زیاد بود که جای هیچ شکی برای مدیران ورزشی باقی نمیگذاشت.
فوتبال عرصۀ دیگری برای خودنمایی بوده است. عربستان نیوکاسل یونایتد را در سال ۲۰۲۱ خریده است و لیگ حرفهای سعودی الان با چین و ایالاتمتحده در رقابت برای جذب فوتبالیستهایی است که سالهای پایانی عمر حرفهایشان را میگذرانند. کریستیانو رونالدو، کریم بنزما و خیلیهای دیگر اخیراً به لیگ حرفهای عربستان رفتهاند.
اگر از شمال آتلانتیک به موضوع نگاه کنیم، وسوسه میشویم به برنامههای عربستان سعودی و انگیزههای بزدلانۀ آنهایی که مایلاند برای تحقق این برنامهها به آنها کمک کنند هم بخندیم و هم به خودمان بلرزیم. ولی درک پادشاهی سعودی بهخاطر جایگاه غیرعادیای که دارد ضروری است. عربستان سعودی یکی از معدود چاههای پول را دارد که، در دورهای که افزایش روزافزون نرخ بهره ذخایر سرمایه را خشکانده است، قابل استفاده است. همانطور که یک متخصص هوش مصنوعی که دنبال پیدا کردن حامی است بیپرده گفته است، «مزیت سعودیها این است که پول دارند».
در دورههای پرچالش، عربستان سعودی به منبعی برای سرمایهگذاری و ستارۀ راهنمایی برای سیاستمداران راستگرا و در سطحی گستردهتر، جهان کسبوکار بدل شده است. شاید ما برنامههایش را دوست نداشته باشیم ولی جالب است که عربستان سعودی، بهعنوان کشوری که ثروتش را مدیون نفت است، از معدود کشورهایی است که توان و میل به برنامهریزی برای دستیابی به آیندهای پساکربن دارد. اگر این کشور تبدیل به نمونۀ بالندهای از سرمایهداریِ بدون دمکراسی شود، عواقبش گریبان همۀ ما را خواهد گرفت.
مثل «پلنگ سیاه»، داستان دوران عربستان سعودی مدرن را باید از یک منبع طبیعی شروع کرد: نفت. اهمیت نفت، مثل اهمیت زغالسنگ در دوران گذشته، در این است که وابستگی به انرژی مستقیم خورشید را کاهش میدهد. نفت انرژی را در خود نگه میدارد. تاریخنگار جغرافیایی، جان مکنیل، زغالسنگ را «آفتاب منجمد» میخواند. هر تن زغالسنگ ۱.۵برابرِ هیزم و ۳برابرِ پوده -یک منبع انرژی دیگر- بازدهی دارد.
ما فقط حدود پنج نسل در عصر نفت زندگی کردهایم. حوالی سال ۱۹۶۰ بود که استفاده از زغالسنگ جایش را به «آفتاب مایع» نفت داد که دوبرابر بیشتر از زغالسنگ انرژی تولید میکرد.
تغییر منبع انرژی از سنگی که از معادن عمیق زیر زمین استخراج میشد به مایعی که بهآسانی در سطح زمین از شیر بیرون میآمد در حوزۀ سیاست طبقاتی هم اثرگذار بود. استخراج زغالسنگ مستلزم مشارکت جوامعی بود که میتوانستند با توقف بالابرها اقتصاد را به زانو درآورند. در مقابل، استخراج، نگهداری، و از همه مهمتر، حمل نفت آسان بود. با کشف نفت در عربستان سعودی، در سال ۱۹۳۸، و تأسیس شرکت نفت عربی-آمریکایی (آرامکو) منبع جدیدی برای آفتاب محصور وجود داشت. چرا با اتحادیههای کارگریِ شمال انگلیس مذاکره کنند وقتی میشود با شیوخ خلیج معامله کرد که اتحادیههای کارگری در کشورهایشان ممنوع است.
در سال ۱۹۶۰ عربستان سعودی بههمراه ایران، عراق، کویت و ونزوئلا سازمان کشورهای صادرکنندۀ نفت (اوپک) را شکل دادند و کشورهای دیگر هم از آنها تبعیت کردند. در سال ۱۹۷۳ کشورهای عربِ عضو این کارتل از «سلاح نفت» علیه کشورهای حامی اسرائیل در جنگ یوم کیپور، مثل ایالاتمتحده، استفاده کردند. شکایتها با چهاربرابرشدن قیمت نفت تسکین یافت و درآمدهای کشورهایی که مالک عمیقترین ذخایر هیدروکربنهای مایع بودند بهشدت بالا رفت. در آن زمان ذخایر نفت خام عربستان از همۀ کشورهای جهان بیشتر برآورد میشد.
برای یک ملت، اتکای بیشازحد به یک کالا، هر قدر هم که کالایی فراوان یا مطلوب باشد، میتواند مشکلساز شود. آنچه معمولاً با عنوان بیماری هلندی شناخته میشود به این معنی است که درآمد بادآوردۀ حاصل از منابع ممکن است تورم ایجاد کند و بخش کوچکی از خواص را برخلاف تودههای مردم ثروتمند کند، ثروت را به خارج از کشور منتقل کند و کاری کند زیرساختهای تولید بومی به زیاندهی بیفتند. افیون منابع طبیعی آنقدر نشئهآور است که نمیشود آن را ترک کرد.
عربستان سعودی که بهشدت بر نفت تمرکز کرده بود عایدیهایش را در خارج و از همه قابل توجهتر در تسلیحات آمریکایی سرمایهگذاری کرد. با اینکه در توافق مشهور بین فرانکلین دی روزولت، رئیسجمهور ایالاتمتحده، و ملک عبدالعزیز ابن سعود در سال ۱۹۴۵ دسترسی به نفت سعودی با امنیت مبادله میشد، قرار نبود این امنیت مجانی تأمین شود. عربستان سعودی در چند دهۀ گذشته یکی از بزرگترین مشتریان تسلیحات صادراتی ایالاتمتحده بوده و از نظر مخارج نظامی در رتبۀ ۲۰ جهان قرار گرفته است.
درحالیکه عربستان سعودی بر نفت و تسلیحات تمرکز کرده بود، یکی از همسایگان کوچکش، که از قضا موهبتش نداشتن ذخایر نفت عمیق بود، راه خاص خودش را پیمود. از ابتدای دهۀ ۱۹۷۰ امارتِ دوبی، قطعهزمینی که فقط ۳۵ کیلومتر مربع است، بهعنوان بستری معرفی شد که هر چیزی را میشود در آن ساخت، خرید یا به آن اضافه کرد. مورخ فقید، مایک دیویس، در استعارهای گفته بود که این شهر «گنبدهای حبابیِ حقوقی-قانونی» ایجاد کرد -مناطقی متنوع با مجموعههایی از قوانین اختصاصی که برای جلب سرمایهگذاران طراحی شده بودند، چه ناحیۀ مالی بینالمللی باشد، منطقۀ آموزش، شهر رسانه یا مجمعالجزایر خبرسازی متشکل از جزایر مصنوعی بهشکل درختان نخل و قارهها.
در ابتدای دهۀ اول قرن بیستویکم، دوبی جهانی شد و نسخههایی مینیاتوری از خودش را در سراسر جهان، در تعدادی بندر، ایجاد کرد که توسط شرکت لجستیک دولتیِ دیپی ورلد اداره میشدند. تمرکز بهطور خاص بر انگلستان بوده است که در آنجا دی پی ورلد بنادر را در ساوتهمپتون و تیمز گیتوی مدیریت میکند و مالکیت پی اند او فریز را در اختیار گرفته که در سال ۲۰۲۲ یک شبه ۸۰۰ نفر از کارکنانش را اخراج کرده است.
در سالهای اخیر سه تحول باعث شد عربستان سعودی به مدل دوبی نگاهی دیگر بیندازد و وارد رقابت شدیدی با امارات بر سر جایگاه برند برتر سرمایهداری منطقه شود. تحول اول مربوط به فناوری بود. موفقیت ایالاتمتحده در حفاری جزء به جزء به این معنی بود که تا سال ۲۰۱۹، برای اولین بار از سال ۱۹۴۹، از کشوری که درمجموع واردکنندۀ نفت بود به کشور صادرکنندۀ نفت تبدیل شد.
دومین تحول ژئوپلیتیکی بود. ظهور قدرت اقتصادی چین همراه با تعمیق جدایی این کشور از ایالاتمتحده، که پس از شروع جنگ تجاری در سال ۲۰۱۶ توسط دونالد ترامپ رخ داد، به عربستان سعودی این فرصت را داد که بین دو اردوگاه کار کند. در همین زمان گروه موسوم به اوپک پلاس کشورهای غیرعضو اوپک و، ازهمه مهمتر، روسیه را اضافه کرد تا در برابر قدرت ایالاتمتحده موازنه ایجاد کند. از زمان تهاجم همهجانبۀ روسیه به اکراین در سال گذشته، عربستان سعودی و اوپک پلاس گهگاه در جهت خنثیکردن تلاشهای ایالاتمتحده در جهت تغییر قیمت جهانی نفت اقدام کردهاند.
سومین تحولْ زیستمحیطی بود. با شواهد غیرقابل انکار تغییرات اقلیمی، عربستان سعودی احساس میکند که محیط سرمایهگذاری جهانی و حتی الگوهای توسعۀ شهری بهشکل بنیادی در حال تغییر است. سعودیها تمایلی به کاهش سریع تولید سوخت فسیلی ندارند. درواقع سال گذشته در اجلاس cop۲۷ در شرمالشیخ، عربستان با ادبیات بهکاررفته در متن نهایی درخصوص حذف تدریجیِ تمام سوختهای فسیلی اظهار مخالفت کرد و به چین پیوست. ولی این کشور عاقلانه میخواهد تمام مهرههایش را روی ثروتی که بهصورت بالقوه به گِل نشسته، یعنی نفت، قمار نکند.
هزاران سعودی که با بورسیۀ ملک عبدالله برای تحصیل به خارج از کشور رفته بودند از سال ۲۰۰۵ به بعد به کشور برگشتند. آنها همان جو تکنوکراسی سرمایهداری روشنگر دورۀ اوباما را با خودشان به این کشور آوردند که در ریشی سوناک و امانوئل ماکرون هم دیده میشد. از نگاه فلسفۀ مشاورۀ مدیریت حکمرانی، تنوعبخشی به اقتصاد و کاهش اتکا به نفت به عربستان سعودی اجازه میدهد که پایۀ اقتصاد بومیاش را محکم کند و خودکفایی ملی بیشتری برای آیندۀ آشوبناک و احتمالاً کمتر وابسته به کربن ایجاد کند.
در تلاشهایی که عربستان برای رونق گردشگری و خدمات مالی انجام میدهد بهتر میتوان تقلید از دوبی را دید. فلایناس، شرکت هواپیمایی کمهزینۀ سعودی، ۱۲۰ هواپیمای جدید به ایرباس سفارش داده، که به معنی توسعۀ عمدهای در ناوگان آن است. عربستان اعلام کرده قصد دارد شرکت حملونقل جدیدی را با عنوان ریاضایر تأسیس کند تا با خطوط هوایی امارات و قطر رقابت کند و دربارۀ خرید ۱۵۰ هواپیما از بوئینگ و تعداد بیشتری از ایرباس خبرهایی دادهاند. یکی از اهداف چشمانداز ۲۰۳۰ آن است که سعودیها در کشور بمانند و پولشان را همانجا خرج کنند. سعودیها امیدوارند که با تسهیل فرایند دریافت روادید گردشگران خارجی بیشتری را هم جذب کنند.
رویدادهای چشمگیر -مانند درخواست میزبانی نمایشگاهی جهانی به نام اکسپو ۲۰۳۰ از سوی عربستان سعودی- و «ورزششویی»از طریق مسابقات مهمی مثل بازیهای زمستانی آسیا در نئوم بسیار دهانپرکناند. ولی اعداد و ارقام در صنایعی که زرق و برق و فریبندگی کمتری دارند بسیار بزرگتر است.
۲ میلیارد دلاری که پادشاهی سعودی خرج مسابقات لیو گلف کرده به نظر کمتر میآید اگر بدانیم که فقط آخرین هفتۀ ژوئن -هفتۀ سالانۀ حج- دولت سعودی قراردادهایی با ارزشی ۹برابر این مبلغ به امضا رسانده است. شرکت هیوندای کرۀ جنوبی برای ساخت مجتمع پتروشیمی قراردادی ۵میلیارد دلاری با آرامکو بسته است. یک گروه مهندسیِ ایتالیایی برندۀ قرارداد توسعۀ پتروشیمی در یک پالایشگاه شده است. قرارداد سومی هم با شرکت چندملیتی فرانسوی توتال انرژیز به ارزش ۱۱ میلیارد دلار برای یک واحد پتروشیمی دیگر مورد توافق قرار گرفته است.
برخلاف دوبی، عربستان سعودی تمرکز بر خدمات و لجستیک را با تولید سنگین و «صنعتیشدن از نوع جانشینی واردات» ترکیب کرده و وابستگیاش را به کشورهای توسعهیافتهتر کمتر کرده است. بزرگترین تولیدکنندۀ فولاد جهان، بائواستیل چین، اعلام کرده است که برنامه دارد اولین کارخانۀ فولادِ خارج از چین را در یکی از مناطق ویژۀ اقتصادی جدید عربستان راهاندازی کند. عربستان سعودی پیشنهاددهندۀ برتر خرید ۱۰ درصد سهام یک شرکت معدن برزیلی است که بر نیکل و مس تمرکز دارد. بهعلاوه، این کشور با شرکتهای مدیریت سرمایه کار میکند و دارد توافقنامهای با شرکت بلک راک امضا میکند که بهطور مشترک روی پروژههای زیرساختی سرمایهگذاری کنند.
· پروژۀ خاص دیگرِ چشمانداز ۲۰۳۰ ایجاد صنعت خودروی برقی (EV) بومی است. عربستان سعودی بیش از ۸ میلیارد دلار در شرکت سازندۀ خودروهای الکتریکی لوسید سهم دارد. تولید این خودروها در سال ۲۰۲۲ در کارخانهای در جده آغاز شد و تولید سالانۀ آن ۱۵۵ هزار دستگاه خودرو برآورد شده است.
· عربستان سعودی، بهعنوان اقتصادی درحالتوسعه، صفر و یکی بودنِ انتخاب بین تابآوری بومی و رشد صادراتمحور را رد میکند. در عوض رویکردش ترکیبی است از قدیم و جدید، یعنی ایجاد ظرفیت صنعت محلی در کنار استفاده از منافعی که از نفت و انرژی خورشیدی میبرد.
در قرن نوزدهم، مثال مشهور دیوید ریکاردو برای «مزیت رقابتی» این بود که پرتغال به علت آفتابیبودن بر تولید شراب تمرکز دارد، درحالیکه بریتانیا بر تولید پوشاک متمرکز است. کمتر جایی به اندازۀ عربستان سعودی آفتاب دارد، ولی سعودی ها میپرسند چرا پوشاک هم در کنارش تولید نکنیم. عربستان سعودی، با استفاده از عایدیهای یک رویکرد برای تأمین مالی رویکرد دوم، میتواند در مقابل شوکهای خارجی آیندۀ نزدیک -از الگوهای آبوهوایی شدید گرفته تا بنبست دمکراتیک- که نظم جهانی موجود را بر هم میزنند، از خودش محافظت کند.
عامل اصلیِ این طوفان فعالیتها صندوق ثروت ملی این کشور، صندوق سرمایهگذاری عمومی (پیآیاف)، است. با اینکه پیآیاف جزء دَه صندق ثروت ملی برتر جهان است، یکی از اهداف اعلامشده در گزارش چشمانداز ۲۰۳۰ افزایش بیش از دهبرابری داراییهای این صندوق است. این سند برنامۀ انتقال مالکیت آرامکو را به پیآیاف با هدف تبدیل آن به «بزرگترین صندوق ثروت ملی جهان» اعلام کرده است. از سال ۲۰۲۳ این کار بهصورت قطرهچکانی انجام شده است -۴ درصد سهام آرامکو که اخیراً به پیآیاف واگذار شده ارزشی معادل ۸۰ میلیارد دلار دارد- ولی چالش لجستیکی واگذاریِ کامل این مالکیت دیوانهکننده است.
در سال ۲۰۲۱، پیآیاف رسماً برج جدیدی افتتاح کرد، یعنی بلندترین برج ریاض با ۸۰ طبقه که سطح زاویهدارش ازقرارمعلوم از کریستالهایی الهام گرفته که در بستر رودخانههای خشکشدۀ صحرای عربستان پیدا شدهاند. باید گفت که ستون لوزیشکل فازی در این سازه خیلی شبیه واکانداست.
«پلنگ سیاه» مرحلۀ مهمی در سنت فرهنگیِ آیندهگرای آفریقاست و بر همین اساس مملو از سیاست آفریقامحور است. در صحنهای مهم از فیلم، مدعی تاج و تخت وارد موزۀ بریتانیای کبیر میشود و یک چکش جنگی قرنهفتمی را بهزور پس میگیرد. آنچه فیلم را شورانگیز میکند برعکسکردن ساختارهای قدرت جهان استعماری و پسااستعماری است. در اینجا یکی از آن ملتها که دابلیو.ئی.بی دیوبویس «ملتهای غیرسفید» میخواند بر دیگران سلطه دارد.
آیا میشود عربستان سعودی را در قامت این نقش تصور کرد؟ عربستان قبلاً هم چنین نقشی داشته است. استفاده از سلاح نفت در دهۀ ۱۹۷۰ همراه بود با اعلامیۀ نظم اقتصادی جدید بینالمللی که هدفش ازبینبردن بقایای استعمار اقتصادی و ایجاد جامعهای عادلانهتر از دولت ملتها پس از امپراتوری بود. عربستان سعودی در گروه ۷۷، ائتلافی از کشورهای درحالتوسعه در مجمع عمومی سازمان ملل، نقش ایفا کرد. در مقالهای که اخیراً در فارن افرز منتشر شده، تحلیلگر تا آنجا پیش رفته که از نظرش عربستان سعودی در حال احیای رؤیای «جنبش عدم تعهد» دهۀ ۱۹۷۰ است.
در اینجا چین نقش مهمی ایفا میکند. بازدید سهروزۀ شی جین پینگ از پادشاهی سعودی در دسامبر ۲۰۲۲ سیلی از قرارداد به حجم ۳۰ میلیارد دلار به راه انداخت. در نشستی جدیدتر، یک سخنگوی چینی اعلام کرد کشورش تمایل دارد به «آمریکاییزدایی» عربستان سعودی کمک کند. مهمترین بخش کنفرانس معاملۀ ۵.۶ میلیارد دلاری با هیومن هورایزینز، شرکت تولیدکنندۀ وسایل نقلیۀ برقی، بود که برند لوکسِ هایفای را تولید میکند. عربستان سعودی دارد در خارج هم میلیاردها دلار در پالایشگاههای جدید و فعلی در شمال شرقی چین و کرۀ جنوبی سرمایهگذاری میکند.
در یک سطح «آمریکاییزدایی» عربستان سعودی تناقضی در مفاهیم است. باارزشترین شرکت این کشور، با اختلاف زیاد، آرامکوست، واژهای که از ترکیب «شرکت نفت آمریکایی-عربی» ساخته شده است. برآمدن پادشاهی عربستان -تنها کشوری در جهان که نام خاندانِ حاکم آن در نام واقعیاش قید شده- را نمیتوان بدون حمایت آمریکا توضیح داد.
باوجوداین، عربستان سعودی نمایندگانی را به همایش «دوستان بریکس» (بریکس شامل برزیل، روسیه، هند، چین و آفریقای جنوبی است) در ماه ژوئن فرستاد و دربارۀ پیوستن به بانک سرمایهگذاری بریکس بحث کرد. ایران هم حاضر بود و، هفتۀ بعد از این همایش که در آفریقای جنوبی برگزار شد، بعد از هفت سال سفارتش در ریاض را بازگشایی کرد. این موضوع نشانۀ کاهش تنشها در منطقه بود. البته عربستان سعودی هم بالاخره به مداخلات فاجعهبارش در یمن خاتمه داد و از تشدید وضعیتی که سازمان ملل آن را «بدترین بحران انسانی جهان» خوانده بود دست برداشت.
توافق تنشزدایی با ایران با وساطت چین انجام شد. اگر بدبین باشیم احتمالاً مغازلۀ پادشاهی سعودی را با چین، روسیه و گروه بریکس بیشتر رفتاری تاکتیکی میبینیم تا ناشی از ایدئولوژی جهانسومگرایی.
ولی رؤیاهای علمیتخیلی بن سلمان را چطور میشود تعبیر کرد؟ آیا میتوان گفت نئوم و مربع نسخۀ نیم تریلیون دلاریِ مرسدس بنزِ شاهزادۀ سعودی است که میگویند پوشیده از الماس است؟ عنوان مقالهای در بلومبرگ در سال ۲۰۲۲ این بود: «رؤیای کویریِ ۵۰۰میلیارددلاری محمد بن سلمان دارد عجیبوغریبتر میشود». سعودیها قبلاً هم همین وضع را تجربه کردهاند. در سال ۲۰۰۵ دولت برنامۀ ۳۰میلیارددلاریِ ساخت شش شهر را از صفر اعلام کرد، درنهایت فقط یکی از آنها ساخته شد و حتی جمعیت ۷هزارنفری همانجا هم با دو میلیون نفری که برآورد شده بود از زمین تا آسمان فرق دارد.
باز هم اگر بدبین باشیم ممکن است بگوییم اولین بخش نئوم که طبق برنامه باید افتتاح شود جزیرۀ سنداله است، که توسط طراحی ایتالیایی «انتخاب شده» و دارای یک زمین گلف، سه هتل لوکس، یک مجتمع خرید و ۸۶ پهلوگاه برای قایقهایی با حداکثر طولِ ۸۶ متر است. جالب اینجاست که بخشهایی که بیشترین ردپای کربنی را به جا میگذارند بهعنوان بخش اول در حرکت به آیندهای «پایدار» انتخاب شدهاند. در این حصارهای با فناوری پیشرفته، دور از شهرهای متراکم و روبهگسترش، ساکنان میتوانند به سبک زندگیشان بدون هیچ تغییری ادامه دهند.
اما اگر آن سر دنیا در درههای غرب ماساچوست رانندگی کنید، در آنجا -محلی که کارخانههای سابق تبدیل به مجتمع مسکونی یا کارگاه کوزهگری شدهاند یا همینطور رها شدهاند تا فرو بریزند- با کارخانۀ درحالکارِ شرکت صنایع پایۀ عربستان سعودی (سابیک) روبهرو میشوید. در سال ۲۰۰۲ سابیک شرکت پتروشیمی هلندی دیاسام را با کارخانههایی در بلژیک و آلمان خرید.
در مورد اهمیت پول سعودی در دوران کمیابی سرمایه نمیشود اغراق کرد. ولی مقایسۀ اعداد مرتبط نسبتاً ناراحتکننده است. جیورجیا ملونی، نخستوزیر ایتالیا، از سعودیها درخواست سرمایهگذاری ۱میلیارددلاری برای کشورش دارد. در همین حال، عربستان سعودی دارد کارهایش را در انگلستان به انجام میرساند. در سال ۲۰۰۷ سابیک کارخانۀ قدیمی هانتسمن کمیکال را در شمال شرقی انگلیس خرید و عملیاتش را توسعه داد و حزب محافظهکار بریتانیا سرمایهگذاری عربستان در یک کارخانۀ شیمیایی در تیساید را ستایش کرد.
آگهیهای سابیک در صفحۀ اول فایننشال تایمز صحنههایی با نور نرم از زندگی خانوادگی و پایایی به تصویر میکشد و در کنار عالم منحط ساعتهای سوئیسی و جگوارهای بولگاری قرار داده شدهاند. شرکت بهخاطر شایستگی و نوآوری حسن شهرت دارد.
کارخانۀ سابیک در تیساید اخیراً یک رویداد خانوادگی شامل کارتینگ، هنرنمایی کاریکاتوریستها و شانس «امتحان نسخۀ غیرالکلی نوشیدنیهایی مثل جین، لاگر، شراب انگور، سیدر و پروسکو» برگزار کرده است. راحت میشود دید که چرا دولت بریتانیا از نادیدهگرفتن سوابق حقوق بشری عربستان سعودی راضی است، به این دلیل که اخیراً گزارش شده است که دارد برای نئوم شریک بریتانیایی پیشنهاد میکند. عربستان سعودی دارد در ترکیب سختِ اخلاقیات سنتی و ابرسرمایهداری موفق عمل میکند که محافظهکاران بریتانیایی فقط میتوانند خواب رسیدن به آن را ببینند.
پادشاهی سعودی در حوزۀ «هیدروژن سبز» هم وارد شده است. در ماه مه، عربستان سعودی قراردادی با سرمایهگذاری ۸.۴ میلیارد دلار برای احداث یک مجتمع تولید هیدروژن سبز به امضا رسانده است، بههمراه ۶.۷ میلیارد دلار دیگر برای مهندسی، خرید و تدارکات و ساخت کارخانه. فرایند الکترولیز که قلب هیدروژن سبز است انرژیبر است، ولی انرژی خورشیدی میتواند این نقش را ایفا کند. ردیابهای خورشیدی از طریق یک شرکت اسپانیایی تأمین شدهاند و شرکت چندملیتی هندی لارسن اند توبرو پنلهای خورشیدی، بادی و ذخیرۀ باتری را فراهم میکند. همچنین پادشاهی سعودی، بهعنوان کشوری پیشتاز در تصفیۀ آب، به مسئلۀ ظاهراً لاینحل آب هم ورود کرده است.
اگر با دقت نگاه کنیم، آنچه منتقدانْ بهحق «بلید رانر خلیج» خواندهاند همانقدر شبیه آرمانشهرهای انرژی بینالمللی در وزارت آینده کیم استنلی رابینسون به نظر خواهد آمد. سرمایهگذاری موفق در انرژیهای تجدیدپذیر در مقیاس کلان شاید باعث شود که بسیاری به قایقهای تفریحی لوکس و بزرگ به دیدۀ
اغماض بنگرند.
اگر فناوریهای رمزنگاری مثل دوج کوین و انافتیها از عوارض عصر سیاست نرخ بهرۀ صفر باشند، کارخانۀ خودرو برقی در بیابان شاید نشانۀ عصری است که پول هوشمند نیازمند ظرفیت صنعتی و تابآوری زنجیرۀ تأمین است تا به سود سریع برسد. این موضوع که چه تعداد از این قراردادهای امضاشده به نتیجه میرسند سؤالی است که جواب آن هنوز مشخص نیست، ولی از نظر سعودیها حتی اگر بخش کوچکی از این تلاش عظیم به ثمر برسد، پیروزی بزرگی خواهد بود.
به عبارت دیگر میتوان گفت سرمایه دارد یک مقدار صبرکردن را یاد میگیرد و عربستان سعودی جایی است که احساس میشود حتی اگر روزگار به نفع هیچکس هم نباشد، آنها دست بالاتر را نسبت به بیشتر کشورها یا شاید همۀ آنها دارند.
جف مان و جوئل وینرایتِ جغرافیدان در کتاب لویاتان اقلیمی که در سال ۲۰۱۸ منتشر کردند دامنهای از آیندههای ممکن را تحت شرایط شکست اقلیمی شرح میدهند. یک موقعیت ممکن «لویاتان اقلیمی» است که در آن کشورها پذیرش موافقتنامههای الزامآور را انتخاب میکنند و از بخشی از اختیاراتشان به منظور بقای جمعی و اقدام هماهنگ صرفنظر میکنند. موقعیت دیگر «بهیموت اقلیمی» است که در آن کشورها صرفاً درگیر تلاش با حاصل جمع صفر برای دستیابی به برتری در جهانی بیقاعده و نظم میشوند.
با اینکه عربستان سعودی در ظاهر از ساختار چندجانبه حمایت میکند، بهتر است که آن را در قالب بهیموت اقلیمی ببینیم. عربستان به هیچ شکلی از اشکال سنتیِ مشروعیت دمکراتیک التزامی ندارد. حتی با اینکه درگیری داخلی در خاندان سلطنتی زیاد است، مدعیان رهبری در محدودۀ خاندان موروثی باقی میماند. حمایت حدود ۶۰ درصد جمعیت ساکن که شهروند کشور هستند از طریق حمایتهای مالی و خدمات رفاهی خریده میشود. مشکل مزمنی که یکی از صاحبنظران منطقه آن را «فقر پنهان» مینامد دلیلی است برای درک اینکه چرا رژیم دارد فرصتهای اشتغال شهروندان را افزایش میدهد و این اقدام بخشی از برنامۀ زمانی بلندمدتی است که صندوق ثروت ملیِ توانمند این کشور طراحی کرده است.
بعد از انتخاب ترامپ در سال ۲۰۱۶ مثل یک بهیموت اقلیمی عملکردن رفتار نادرستی به نظر میرسید، اختلالی در آنچه نظم بینالمللی لیبرال قلمداد میشد که از پایان جنگ جهانی دوم تا حال حاضر به درازا کشیده بود. لفاظیهای پرلاف و گزاف و قولهای توخالی در گردهماییهای بینالمللی هنوز رسم غالب بود. ولی این قضیه دارد مورد بازنگری قرار میگیرد. با توجه به اینکه توافقات الزامآوری پیش رو نبود و زمین در حال گرمترشدن بود، اقیانوسها داشتند بالاتر میرفتند و کلاهکهای یخی خشکتر میشدند، شاید راه دیگری وجود داشت. شاید درگیری آشکار و بیپردۀ دولتهای حاکم ناخواسته نتایج بهتری برای همه ایجاد میکرد. اندی هالند، اقتصاددان ارشد سابق بانک انگلستان، اخیراً نوشت که «مسابقۀ تسلیحاتی جهانی دقیقاً همان چیزی است که ما لازم داریم».
تابهحال هیچ چیز دولتهای ثروتمندی مثل ایالاتمتحده را ترغیب نکرده است که سرمایهگذاریهای لازم برای شروع فرایند گذار انرژی را انجام دهند یا در این راستا یارانه صرف کنند. چهبسا نزاع ژئوپلیتیک ایالاتمتحده و متحدانش با چین و روسیه عامل مفقوده باشد. آیا ممکن است که عربستان سعودی در نقش بهیموت اقلیمی پیشروِ این مسیر باشد؟ اگر اینطور باشد سؤال اینجاست که کدام کشورها توانایی دنبالکردن این مسیر را خواهند داشت. درک بن سلمان از موقعیت تاریخی کشورش بر خطا نیست. به نظر میرسد دیگران هم کمکم دارند متوجه این موضوع میشوند.
چشمانداز ۲۰۳۰ با دو گزارۀ رسمی آغاز میشود. اولین آنها تذکر این نکته است که «الله جل جلاله به سرزمین ما هدیهای گرانبهاتر از نفت عطا کرده است؛ مملکت ما سرزمین حرمین شریفین، مقدسترین مکانهای زمین و قبلهای است که بیش از یک میلیارد مسلمان بهسوی آن نماز میگزارند». دومین گزارهاش هم این است: «تبدیلشدن به موتورخانهای برای سرمایهگذاری جهانی».
اما آنهایی که نه نفت را دارند و نه الله را یا باید متحیرانه تماشا کنند یا باید از منطق اقتصادی پیروی کنند و رو بهسوی مکه کنند.