جامعه اعتمادش را به هنرمندان از دست داده است؟

اینکه این روزها بعد از گذشت حدود دو سال و ترس از ابتلا به کرونا در مکان‌های شلوغ، برخی را به صرافت انداخته تا به مکان‌های عمومی‌تری مانند سینماها پا بگذارند، اتفاق خوشایندی است.

«قهرمان» تازه‌ترین ساخته اصغر فرهادی که سروصدای زیادی در جشنواره فیلم کن به راه انداخت و بعدتر نماینده سینمای ایران برای معرفی به آکادمی اسکار شناخته شد، مسبب حضور طیفی از مخاطبان سینما در سالن‌های کرونازده سینماهاست. فیلمی که به تعبیر برخی رونق را به سالن‌های سینما برگرداند و تنها نام این کارگردان می‌توانست جرقه را روشن کند و البته برخی دیگر به نگاهی واقع‌بینانه‌تر شرایط را درحال‌حاضر هم مساعد نمی‌بینند و فروش این روزهای سینما را به نسبت روزهای پیش از کرونا بسیار اندک توصیف می‌کنند و معتقدند که به‌هیچ‌وجه نمی‌توان به روزها و ماه‌های آینده خوش‌بین بود. این در حالی است که صف طویلی از فیلم‌ها، در راه اکران مانده‌اند و سیاست تازه مدیران فرهنگی اکران یکباره تعداد زیادی از این فیلم‌هاست. این در حالی است که فیلم‌های تازه‌ای برای حضور در جشنواره فیلم فجر ساخته می‌شود و سیستم اکران سینمای ایران روزبه‌روز شرایط پیچیده‌تری را تجربه می‌کند؛ اما شاید می‌توان از منظری دیگر به این موضوع نگریست و این پرسش را مطرح کرد که آیا اساسا سینمای ایران وارد مرحله تازه‌تری از زیست خود شده است؟ اینکه تا پیش از این جامعه تا این حد به هنرمندان بی‌اعتماد نبوده، اکنون به نظر می‌رسد این اعتماد روزبه‌روز کم‌رنگ‌تر می‌شود و همین موضوع زنگ خطر بزرگی است که نمی‌توان به آن بی‌اعتنا بود. این روزها درمورد شرایط پیچیده اکران و درمورد آینده سینمای ایران حدس‌هایی مطرح می‌شود.

با یک گل بهار نمی‌شود…

یاشار نورایی، منتقد نام‌آشنای سینمای ایران، در پاسخ به این پرسش «شرق» مبنی بر اینکه برخی معتقدند سینمای ایران پیش از ‌پاندمی کرونا هم شرایط اقتصادی مطلوبی نداشت و بعد از مدت‌ها تعطیلی، این روزها به‌اصطلاح چراغ سینما روشن شده و فکر می‌کنید آمد و ‌رفت این روزهای مردم به سالن‌های سینما را می‌توان دلیلی برای رونق سینما دانست؟ گفت: «سینما به‌عنوان هنر صنعتی جهانی، در شرایط مطلوب، ساختاری نظام‌مند دارد که تابع مناسبات عرضه و تقاضا و رقابت میان محصولات مختلف است. همان‌طور که همه‌گیری کرونا، حضور و فعالیت‌های اجتماعی مردم را در تمامی کشورهای جهان محدود کرده، طبیعی است که تغییر عادت عمومی نسبت به سینمارفتن، زمانی طولانی نیاز دارد تا به حالت سابق برگردد. در ابتدای همه‌گیری، صنعت سینمای جهان گمان می‌برد که دوران محدودیت کوتاه باشد و برای همین اکران بسیاری از محصولات پرمخاطب را به تعویق انداخت؛ اما پس از طولانی‌شدن و شیوع گونه‌های مختلف این ویروس منحوس، عملا سینمارفتن از سبد فرهنگی خیلی‌ها حذف شد. جایگزین‌شدن شبکه‌های نمایش خانگی ضربه‌ای کاری به سینما بود و همه آدم‌هایی را که خانه‌نشین شده بودند، به شکلی به محصولات بصری خود عادت داد. در این وضعیت، جلب دوباره سینمادوستان به تالارهای نمایش، در مرحله نخست، زدودن واهمه عمومی از ابتلا به بیماری و امن‌بودن سینما برای تماشاچی است. این مسئله کماکان در ایران به شکل نصفه‌نیمه و در حد رفع و رجوع انجام می‌شود و بیننده‌ای که به‌سختی و بسیار دیر توانسته واکسن بزند، با یک محاسبه ساده، مخاطره بیمارشدن را به دو ساعت سرگرمی نخواهد پذیرفت؛ زیرا بیماری او را از تلاش معاش بازخواهد داشت. از سویی دیگر بالارفتن قیمت بلیت و تورم افسارگسیخته باعث شده که عموم ملت ایران گرفتار تهیه مایحتاج اساسی زندگی شوند و نمی‌توان از کسی که در پرداخت‌ اجاره ‌خانه و خورد و خوراک و پوشاک مانده، انتظار داشت که سبد فرهنگی‌اش را پر نگه دارد! از طرفی دیگر، به نظر می‌رسد که در دو سال خواب اجباری سینما و تالارهای نمایش، با توجه به شرایط بد اقتصادی، وضعیت عمومی نمایش برای بیننده بهتر نشده و امکانات سینماها، کماکان محدود است. من مطمئن نیستم که تالارهای نمایش در ایران، امکانات تصفیه هوا را با نصب فیلترهای مخصوص داشته باشند و حتی نظم تمیزکردن تالار را در میان هر سانس رعایت کنند. دوستی تعریف می‌کرد که به‌تازگی برای تماشای فیلمی به تالار تازه‌تأسیس یک مرکز خرید رفته بود و از بدبودن کیفیت تصویر و پروژکتور و غیراستاندارد بودن تالاری که گویا فقط برای امتیاز مالیاتی گرفتن ساخته شده، به‌شدت متعجب بود. پراکندگی شهر تهران و دسترسی‌نداشتن به وسایل نقلیه کافی برای رسیدن به مکان‌های فرهنگی، دلیل دیگری می‌تواند باشد که حدس بزنیم استقبال از فیلم‌ها دیگر به شکل سابق برنخواهد گشت.

او در پاسخ به این پرسش که به نظر می‌رسد تا حد زیادی کنجکاوی‌ها برای ساخته جدید فرهادی، بسیاری را مجاب کرده تا قدم به سالن‌های سینما بگذارند و آیا اساسا سینمای ما خوراک مناسبی برای مخاطبانش دارد؟ گفت: «پاسخ به این پرسش تا حدی سخت است. کنجکاوی عده‌ای سینمادوست برای دیدن فیلم کارگردانی که سابقه خوبی در ساختن فیلم‌هایی برای طبقه متوسط دارد، شاید دال بر نوعی استقبال از فیلم باشد؛ اما اگر میزان فروش همین فیلم اخیر اصغر فرهادی را با «فروشنده» که در سال 1395 اکران شد، مقایسه کنیم، معلوم است که در مدت پنج سال و با توجه به تغییر ذائقه مردم، عادت سینمارفتن، حتی اگر مشتاق تماشای فیلمی هم باشیم، حداقل نزد طبقه متوسط تا حدی فراموش شده است.

واقعیت این است که سینمای ایران، هیچ‌گاه مناسبات تولید را بر اساس فروش تنظیم نکرده و اصلا فروش به‌عنوان عامل اصلی تولید و نمایش فیلم‌ها با توجه به اینکه سود اصلی حتی قبل از تولید فیلم نصیب تهیه‌کننده می‌شود، اهمیت چندانی ندارد. بیشترین مشکلی هم که ‌اکنون در این دو سال گریبان‌گیر سینما شده، به صاحبان تالارهای نمایش مربوط می‌شود که هزینه‌های روشن نگه‌داشتن چراغ سینما و حفظ نیرو و کارمند برایشان کمرشکن شده است. واقعیت هم این است که سینمای ایران به دلیل انتزاع سیاسی و اجتماعی و عدم نمایش فیلم‌های روز جهان و انحصاری که عده‌ای سودجو برای حفظ موقعیت خودشان مدام در حفظ آن می‌کوشند، تنوعی برای اقشار مختلف ندارد و بیشتر برای سرگرم‌کردن سطحی آدم‌های عادی، فیلم‌های به‌اصطلاح کمدی روانه اکران می‌شوند. طبیعی است که بیننده پیگیر و صاحب اندیشه و سلیقه، در قیاس با انبوه سریال‌ها و فیلم‌های خارجی که به‌راحتی در دسترس مردم است، سطح پایین فیلم‌های ایرانی را متوجه شود که بسیاری از آنها فاقد ابتدایی‌ترین اصول فیلم‌سازی و حتی سرگرمی مناسب‌اند. برای همین چرا باید وقت و پول خودش را برای تماشای تصاویر متحرکی هدر بدهد که هیچ بار مفهومی و قدرت سرگرم‌سازی ندارند؟ آنچه در کشورهای پیشرفته به‌عنوان عاملی برای انتخاب فیلم‌ها تثبیت شده است، اعتماد به ریویوها و نوشته‌های نویسندگان سینمایی در زمان اکران فیلم‌هاست. اما تجربه چندساله اخیر و خصوصا نوشته‌های تمجیدگری که درباره مهمل‌ترین ساخته‌های شبکه خانگی و محصولات بصری به سفارش نوشته شده‌اند، تماشاگر پیگیر را سرخورده و به مارگزیده‌ای بدل کرده که از ریسمان سیاه و سفید هم می‌ترسد. تمام این دلایل در بستر روند تاریخی (اگر نسبت جمعیت ایران را به فروش فیلم‌ها بررسی کنیم، به‌راحتی متوجه می‌شویم که تعداد بلیت‌های فروخته‌شده در 30 سال گذشته مدام سیر نزولی داشته و تنها در فواصلی، استقبال عمومی از فیلم‌ها قابل قبول بوده است) فاصله‌ای میان مخاطب اصلی سینما و فیلم‌های ایرانی ایجاد کرده که روز به روز بزرگ‌تر می‌شود. برای همین حتی اگر فیلم‌هایی از کارگردان‌های صاحب‌سبک و پرطرفدار اکران شود، با توجه به روحیه افسرده جامعه امروز ایران و ساکنان شهرها، قهر مخاطب از سینما به این زودی به آشتی بدل نخواهد شد».

او ادامه داد: «ما در سرزمین و اوضاعی زیست می‌کنیم که گره خیلی از کارها با راهکارهایی ساده باز خواهد شد، اما تمایلی به استفاده از راهکارهای منطقی نیست؛ چون سود برای کسانی که به شکل انحصاری سر سفره فرهنگ این سرزمین نشسته‌اند، در بی‌نظمی و آشفتگی است و کسی دلش برای مردم و تماشاچی نسوخته. وقتی ما به هویت و ارزش مشتری اهمیتی نمی‌دهیم و فقط می‌خواهیم جنس بنجلی را به او قالب کنیم، سخت است از اصول و روش هدفمند برای حفظ مشتری سخن بگوییم. سینما هم در ایران حداقل برای کسی که سلیقه‌ای و دانشی دارد، در بهترین حالتش، محصولاتی عمدتا بی‌کیفیت عرضه می‌کند که از سر ناچاری باید آنها را مصرف کرد. به روایتی بیش از 400 فیلم در صف اکران مانده‌اند. اول باید بپرسیم که با توجه به اوضاع چرا این‌قدر فیلم در این سرزمین تولید می‌شود و اصلا چه نیاز و توجیه اقتصادی برای ساخته‌شدن این همه فیلم هست؟ پاسخ در همان نکته‌ای که گفتم است. ساختار تولید در سینما با توجه به پول‌هایی که در اختیار عده‌ای مشخص قرار می‌گیرد، فارغ از اکران به سوددهی می‌رسد و اصلا اکران نوعی رفع‌ و رجوع برای این است که ظاهر چرخه تولید و نمایش حفظ شود. طبیعی است که اکران گسترده فیلم‌ها شبیه به انبارگردانی بوده و بعید است با توجه به اوضاع، تا وقتی اعتماد تماشاگر دوباره جلب نشود، وسع مالی او بالا نرود و محیط عمومی و امکانات بهداشتی او را مطمئن نکند، اتفاق خاصی در استقبال از فیلم‌ها بیفتد. در این حالت فیلم‌ها در شرایطی اکران می‌شوند که در یک رقابت کاذب و زمان محدود اکران، همدیگر را خنثی و از چرخه نمایش خارج می‌کنند. راهکار مهم با توجه به تجربه‌ای که در پیش داریم، تنظیم بازار تولید و نمایش فیلم است. این مهم از طریق سرندکردن فیلم‌ها و نمایش بسیاری از آنها در شبکه‌های خانگی می‌تواند صورت گیرد که اگر یارانه‌ای هست از تولید به سمت اکران سینمایی و مجازی برود. از سوی دیگر، با توجه به روحیه ایرانی که مدام با تردید نسبت به عملکرد قبلی‌ها می‌نگرد، تعیین تکلیف فیلم‌های مهمی مانند «کاناپه» و «قاتل و وحشی» و نمایش آنها می‌تواند به‌عنوان خوراک فرهنگی، عامل مهمی در کشاندن طبقه متوسط به سینماها باشد. در نظر باید داشت که اکران جسته‌وگریخته چند فیلم کنجکاوی‌برانگیز مانند قهرمان، خزان سینمایی ما را پایان نخواهد داد و تا مسائل بنیادی این سینما در کنار تنظیم وضعیت عمومی نمایش حل نشود، با یک گل بهار نخواهد شد».

عادت سینمانرفتن برای مردم طولانی شده است

کیوان کثیریان از دیگر منتقدان صاحب‌نام سینمای ایران هم معتقد است در دو سال گذشته اساسا عادت سینمارفتن میان مردم از بین رفته است. او به «شرق» گفت: «‌در دوران پاندمی کرونا با توجه به اینکه سینماها پی‌درپی تعطیل می‌شد و اساسا مردم هم علاقه‌ای به بیرون‌رفتن زیاد یا قرارگرفتن در محیط دربسته نداشتند و از طرفی هم سازمان سینمایی برنامه‌ای برای بهبود وضعیت سالن‌های سینما و آماده‌کردن آنها برای نمایش فیلم در دوران پاندمی نداشت، عادت سینمارفتن که تا حدود زیادی برای مردم جا افتاده بود و سینماها را پر می‌کردند، عملا از سرشان افتاد و در کنار آن سعی کردند خلأ بازار تصویر را پلتفرم‌ها پر کنند».

او ادامه داد: «امکان دیدن ده‌ها فیلم یا سریال در خانه با هزینه‌ای کمتر و البته در کنار خانواده میل به سینمارفتن را کمتر کرد. از سویی دیگر در شرایط همه‌گیری کرونا مردم ترجیح دادند در خانه بمانند و سرگرم شوند، باز همین موضوع میل به دیدن فیلم و سریال‌های پلتفرم‌ها را بیشتر کرد. باید به این نکته نیز توجه داشت که به هر حال فیلم‌ها هم تمایل زیادی به اینکه پخش آنلاین شوند نداشتند که البته دلایل زیادی برای این موضوع مطرح است از جمله سرعت کپی‌شدن فیلم‌ها و پخش از شبکه‌های مختلف ماهواره‌ای یا فضای مجازی که این موضوع به اقتصاد فیلم ضربه بزرگی می‌زند. بنابراین فیلم‌ها هم در نوبت اکران ماندند تا کرونا کم شود و بتوانند در سالن‌های سینما اکران شوند. حالا با فروکش‌کردن نسبی کرونا در کشور و اینکه بعد از مدت‌ها سینماها در ردیف 2 قرار گرفته‌اند و می‌توانند باز باشند، با حفظ ضوابط بهداشتی پذیرای مخاطبان هستند. با این حال این عادت یک‌سال‌ونیم سینمانرفتن برای مردم طولانی شده است و به نظر من سخت می‌توان به دوران قبل از کرونا برگشت».

کثیریان در بخش دیگری از صحبت‌هایش گفت: «از طرف دیگر کیفیت فیلم‌های ما آنچنان نیست که بتواند مردم را ترغیب کند که حتما به سینما بروند. می‌توان گفت اکران فیلم «قهرمان» در این شرایط استثناست که می‌تواند مخاطب بیشتری را متوجه اکران سینماها بکند. هرچند رقم فروشی که برای این فیلم هم گفته می‌شود، در مقایسه با قبل و پیش از کرونا، رقم مهمی نیست. اما با این حال فکر می‌کنم این بالاترین رقمی خواهد بود که در این مدت فیلمی فروخته باشد. به این دلیل که فیلم‌های دیگر ما ممکن است این رغبت به‌سینمارفتن را در عامه مردم، اهالی فرهنگ و علاقه‌مندان سینما به وجود نیاورد. «قهرمان» تا به امروز در هیچ جشنواره داخلی نمایش داده نشده است و اساسا برای بسیاری دیدن این فیلم کنجکاوی‌برانگیز است و در عین حال نماینده سینمای ایران برای اسکار انتخاب شده و دلایلی نظیر این موارد، مخاطبانی را به سینماها می‌کشاند. اما رقمی که برای فروشش این روزها اعلام می‌شود، در مقایسه با قبل رقم بالایی نیست».

او ادامه داد: «فکر نمی‌کنم که اساسا فیلم‌های دیگر بتوانند چنین رغبتی را در مخاطب ایجاد کنند و در حال حاضر چند فیلم دیگر هم‌زمان با «قهرمان» روی پرده است و فکر نمی‌کنم رقم‌های فروششان قابل توجه باشد. بعد از این هم فکر نمی‌کنم اتفاق خاصی در گیشه بیفتد. در کنار این موارد سیاست‌های اکران را در نظر بگیرید که اساسا به نظرم خیلی دور از واقعیت و مدیریت‌نشده است. اولین و ساده‌ترین کار طبیعتا این است که فیلم‌ها را به صف کنیم و بگوییم حالا که تعداد فیلم‌ها زیاد شده، به هر فیلم یک زمان اکرانی تعلق می‌گیرد. در حال حاضر فیلم‌های زیادی در صف اکران مانده‌اند و بی‌تردید فیلم‌سوزی اتفاق می‌افتد، چراکه فرصت کافی برای اکران فیلم‌ها وجود ندارد. بنابراین از آن سمت هم اگر مخاطب قصد دیدن فیلم‌هایی را داشته باشد، گاهی زمان اکران فیلم از دستش می‌رود و بی‌تردید فیلم‌ها خواهد سوخت. اینکه تا چه حد مخاطبان سینما راضی شوند در سالن‌های سینما فیلم ببینند، در حالی که هنوز کرونا وجود دارد و در عین حال به دیدن فیلم و سریال در خانه عادت کرده‌اند، واقعا خوش‌بین نیستم که در کوتاه‌مدت این اتفاق بیفتد چراکه کیفیت فیلم‌های ما هم طوری نیست که این استقبال تکرار شود. به هر حال عادت سینمارفتن پیش از همه‌گیری کرونا وجود داشته و مردم بیشتر از حال حاضر سینما می‌رفتند و فیلم‌هایی با کیفیت پایین‌تر هم دیده می‌شد. اما الان برای یک شروع دوباره به نظرم سینمای ما خیلی لاغرتر از این حرف‌هاست که بتواند این ماجرا را پوشش بدهد. در هر حال امیدوارم که روزهای خوبی در انتظار سینما باشد و به زودی دوباره سالن‌ها رونق بگیرد و رقابت پلتفرم‌ها و سینماها به یک تعادل منطقی به سود مخاطب برسد».

باید زمان بیشتری را انتظار کشید
مازیار معاونی دیگر منتقد سینمای ایران هم در این رابطه به «شرق» گفت: «به اعتقاد من استقبال کم از سینما در ماه‌های اخیر را که به هر حال سالن‌ها میزبان مخاطبان بودند می‌توان به دو عامل ربط داد: اول ترس جهانی از کرونای مرگ‌بار که هنوز تا خلاصی کامل از سایه سنگینش فاصله داریم و حتی هنوز تا رسیدن به میزان ۸۰ درصد واکسیناسیون کامل هم فاصله‌ای چندماهه وجود دارد. اما عامل دوم افسردگی گسترده ناشی از کروناست که بسیاری از خانواده‌های ایرانی را داغدار نزدیکان و اطرافیانشان کرده است. به جز تبعات معیشتی مثل ازدست‌رفتن سرپرست نان‌آور خانواده، تعطیلی‌های گاه و بیگاه و آسیب‌های مالی و ورشکستگی‌هایی که به جا گذاشت‌، وجه اول با واکسیناسیون کامل یا اکثریت ۸۰درصدی جامعه با سرعت بیشتری قابل برگشت است و اگر هراسی از حضور در سالن سینما نباشد ابتدا علاقه‌مندان جدی‌تر سینما و در ادامه فیلم‌بین‌های گاهگاهی به سالن‌ها برمی‌گردند. اما درخصوص وجه دوم یعنی ازبین‌رفتن موج افسردگی عمومی که رغبت به نشاط و سرگرمی و نیز توان مالی رفتن به سینما را کاهش داده است، باید زمان بیشتری را انتظار کشید. در عین حال استقبال چشمگیر مثل فیلم «قهرمان» اصغر فرهادی نشان می‌دهد که سینما دست‌کم برای هواداران جدی و سینه‌چاکش یک موضوع مهم است که با رفع نسبی خطر کرونا بلافاصله سالن‌های نمایش این فیلم را پر کردند».

منبع: ساعت24

دیدگاهتان را بنویسید