کیسینجر که در دولتهای ریچارد نیکسون و جرالد فورد نقشی تعیینکننده در سیاست خارجی آمریکا داشت و به واشنگتن در برقراری ارتباط با چین کمک کرد، قراردادهای کنترل تسلیحات را با اتحادجماهیرشوروی منعقد کرد؛ به جنگ ویتنام پایان داد و به گسترش روابط بین اسرائیل و همسایگان عرب آن کمک کرد؛ در خانهاش در ایالت کانتیکات مرد تا پای یکی دیگر از جنایتکاران باهوش تاریخ هم به زیر خاک باز شود. کیسینجر بخش قابل توجهی از عمرش را در یک دوگانه سیاه و سفید گذراند. برخی او را یک سیاستمدار برجسته میدانستند و به او علاقمند بودند اما بسیاری دیگر او را یک جنایتکار جنگی میخواندند. استناد آنها به برخی روزنامهنگاران، فعالان سیاسی و وکلای حقوق بشر است که براساس مدارک، اسناد، گفتوگوها و مکالمات تلفنی، گزارشهای خارجشده از ردهبندی محرمانه و تلگرام سفارتها به نقش کیسینجر در جنایات بنگلادش، کامبوج، آفریقای جنوبی، لائوس، خاورمیانه و آمریکای لاتین پی بردهاند و بر همین اساس کیسینجر را یک جنایتکار جنگی میدانند. بهدلیل همین جنایتها و مداخله در امور سایر کشورها، براساس نظرسنجی مجله سیاست خارجی، 32.21 درصد از «محققان بزرگ روابط بینالملل آمریکا» او را مهمترین وزیر امور خارجه ایالات متحده از سال ۱۹۶۵ در نظر گرفتند.
کیسینجر در دهه 1970 در اوج قدرت خود در میانه جنگ سرد بود، زمانی که به عنوان مشاور امنیت ملی و وزیر امور خارجه در دولت ریچارد نیکسون جمهوریخواه خدمت میکرد. پس از استعفای نیکسون در سال 1974 در میان رسوایی واترگیت، او به عنوان وزیر امور خارجه در زمان جانشین نیکسون، رئیسجمهور جرالد فورد، به عنوان یک نیروی دیپلماتیک باقی ماند. با وجود تمام جنایتها، شاید بزرگترین و پراهمیتترین نقش کیسینجر، در برقراری روابط آمریکا و چین باشد. او در دهه 1970 در دولت ریچارد نیکسون بهعنوان وزیر امور خارجه آمریکا به چین سفر کرد و زمینه عادیسازی روابط دو کشور را فراهم کرد. بعدها در سال 2011 کیسینجر در کتابی درباره چین فراز و فرود از سرگیری این روابط را تشریح کرد. کیسینجر یکسال بعد از سفر به چین، در سال ۱۹۷۳ بهخاطر تلاشهایش برای پایان بخشیدن به جنگ ویتنام جایزه صلح نوبل را دریافت کرد. او اگرچه از ارتباط با چین، اعتبار دوچندانی کسب کرد اتفاقا در دولت ترامپ، به خاطر هشدار دادن به رئیسجمهور آمریکا درخصوص عدم رابطه با پکن، کیسینجر از کمیته مشورتی پنتاگون اخراج شد.
ایران
کیسینجر که از افراد موثر در متقاعد ساختن کارتر برای پذیرش ورود شاه ایران به آمریکا بوده است، در چهاردهه گذشته به مساله ایران نیز بهعنوان بخشی از تهدیدهای آمریکا ورودی جدی داشته است. او در مصاحبهای درباره ایران و آمریکا گفته که «آمریکا درحال گسترش دام برای روسیه و چین است و در این استراتژی آخرین میخ تابوت، ایران است. کشوری که هدف اصلی اسرائیل است. من به پنتاگون گفته بودم که هفت کشور خاورمیانه بهدلیل منابع طبیعی آنها باید مهار شوند؛ آخرین آنها ایران است. برای این استراتژی پنتاگون تقریبا خوب عمل کرده و فقط ایران مانده است. ایران میتواند شرایط را بهنفع ما رقم بزند.» کیسینجر در دولت ترامپ نیز مشورتهای مهمی درباره ایران و سایر کشورها به رئیسجمهور آمریکا داده است. او در آبان سال 96 چندماه پیش از خروج آمریکا از برجام، در دیدار با ترامپ به او گفته بود که «بهترین راه برای کنترل نفوذ و قدرتگیری ایران در منطقه این است که به هیچوجه اجازه داده نشود که ایران از مزایای برجام -همچون مسائل تجاری- بهرهمند شود و در عینحال تحریمهای جدید علیه این کشور اعمال شود تا پیوسته درگیر باشد.» این دقیقا همان سیاستی است که ترامپ چندماه بعد در دستور کار خود قرار داد و با خروج از برجام، شدیدترین تحریمها را علیه ایران اعمال کرد. سهماه بعد از این دیدار، کیسینجر در نشست «چالشهای جهانی و راهبرد امنیت ملی ایالات متحده» کمیته نیروهای مسلح مجلس سنای آمریکا، ایران را به تلاش برای احیای امپراتوری گذشتهاش متهم کرد و مدعی شد: «اگر کنترل مناطق بازپسگرفتهشده از داعش در اختیار ایران قرار بگیرد، دامنه نفوذ این کشور از تهران به بغداد، دمشق و بیروت خواهد رسید.» او تهران را بزرگترین چالش عصر حاضر منطقه خاورمیانه خواند و با اشاره به اینکه جمهوری اسلامی ایران درطول سالیانسال بیش از دیگر قدرتهای منطقه خاورمیانه توانسته است یکپارچگی سیاسی و فرهنگی خود را حفظ کند، گفت که آمریکا برای مقابله با آنچه وی گسترش نفوذ ایران در خاورمیانه خواند، باید راهبردی را که درقبال شوروی سابق در دوران جنگ سرد را درپیش گرفت، پیاده کند.
کشتار آرژانتین
میانه سال 1396 اسناد طبقهبندیشده وزارتخارجه آمریکا که از وضعیت محرمانه خارج شده بود، افشا کرد هنری کیسینجر مانع از تلاشها برای توقف کشتار در آرژانتین در دوران دیکتاتوری سالهای 1976 تا 1983 شده بود. کیسینجر که در ابتدای دیکتاتوری نظامیان در آرژانتین وزیرخارجه دولت جرالد فورد بود در بحبوحه تلاشهای کاخ سفید برای توقف خونریزی و کشتار مخالفان در آرژانتین، از حاکمان نظامی کشور آمریکای لاتین به دلیل آنچه «محو کردن تروریستها» نامید تمجید کرد. این موضعگیری کیسینجر حتی در زمانیکه دیگر ارشدترین دیپلمات واشنگتن نبود هم بسیار به مذاق رهبران بوئنوسآیرس خوش آمد. درآن زمان جیمی کارتر رئیسجمهور آمریکا درحال رایزنی برای توقف کشتار مخالفان حکومت بود. کیسینجر این تحسین خود را زمانی که دیگر سمتی در وزارتخارجه آمریکا نداشت و بهعنوان میهمان شخصی برای تماشای بازیهای جامجهانی 1978 به آرژانتین سفر کرده بود در دیدار با خورخه ویدلا، دیکتاتور این کشور مجددا تکرار کرد.
الجزیره در گزارشی به میراث پرخونی که کیسینجر از خود به جای گذاشته اشاره کرده است.
کامبوج
گسترش جنگ توسط کیسینجر زمینه را برای حکومت نسلکشی خمرهای سرخ در کامبوج فراهم کرد که قدرت را از یک رژیم نظامی تحت حمایت ایالاتمتحده گرفت و یکپنجم جمعیت (دو میلیون نفر) را کشت. مردم کامبوج توسط بمباران فرشی کیسینجر و نیکسون به دست جنبش کمونیستی رانده شده بودند که صدها هزار نفر را کشت. تا به امروز، مردم هنوز بر اثر بمبهای منفجرنشده ایالاتمتحده میمیرند.
بنگلادش
در سال 1970، ناسیونالیستهای بنگالی در منطقهای که در آن زمان به عنوان پاکستان شرقی شناخته میشد، در انتخابات پیروز شدند. دولت نظامی در غرب پاکستان از ترس از دست دادن کنترل منطقه، سرکوبی مرگبار را آغاز کرد. کیسینجر و نیکسون با قاطعیت پشت کشتار ایستادند و تصمیم گرفتند به ژنرالها هشدار ندهند که خودداری کنند. کیسینجر با انگیزه سودمندی پاکستان به عنوان وزنه تعادلی در برابر چین و هند متمایل به شوروی، از کشتن 300 هزار تا سه میلیون نفر متاثر نشد.
ویتنام و کامبوج
کیسینجر برای چندین دهه با این تصور که او و نیکسون در سال ۱۹۷۲ میلادی شرایط صلحی را در مورد ویتنام پذیرفتند که در سال ۱۹۶۹ میلادی قابل دستیابی بود و در نتیجه آن تعلل باعث کشته شدن دهها هزار آمریکایی و طولانیتر شدن جنگ ویتنام شدند، مورد انتقاد قرار گرفته بودند. او همچنین به دلیل صدور مجوز استراق سمع تماسهای تلفنی خبرنگاران و کارکنان شورای امنیت ملی آمریکا برای جلوگیری از افشای اخبار درون کاخ سفید به شدت مورد انتقاد قرار گرفته بود. او همچنین به دلیل موافقت با بمباران کامبوج در آوریل ۱۹۷۰ میلادی مورد انتقاد قرار گرفته بود؛ بمبارانی که هدف آن قطع خطوط تدارکات ویتنام شمالی برای نیروهای کمونیست در ویتنام جنوبی بود. آن تهاجم آنگونه که نیکسون و کیسینجر با این اصطلاح از آن یاد کردند به گفته منتقدان کیسینجر باعث شد کامبوج تحت کنترل شورشیان موسوم به خمرهای سرخ قرار گیرد.
شیلی
نیکسون و کیسینجر با سالوادور آلنده، مارکسیست خودخوانده، که در سال 1970 به طور دموکراتیک به عنوان رئیسجمهور شیلی انتخاب شد، مخالفت کردند. در طول سه سال بعد، آنها میلیونها دلار برای تحریک کودتا سرمایهگذاری کردند. ویلیام کولبی، رئیس وقت سیا در سال 1974 در جلسه محرمانه کمیته فرعی اطلاعات نیروهای مسلح در مجلس نمایندگان گفت که دولت ایالات متحده 11 میلیون دلار برای «بی ثبات کردن دولت آلنده» هزینه کرده است. این شامل 1.5 میلیون دلار بود که سیا به روزنامه سانتیاگو ال مرکوریو، که مخالف آلنده بود، تزریق کرد. ماموران سیا همچنین با ارتش شیلی ارتباط برقرار کردند. در سال 1973 ژنرال آگوستو پینوشه در یک کودتای نظامی به قدرت رسید. در طول 17 سال حکومت او، بیش از 3000 نفر ناپدید یا کشته شدند و دهها هزار مخالف زندانی شدند.
قبرس
قبرس که محل زندگی جمعیت یونانی و ترکی بود، در طول دهه 1960 شاهد خشونتهای قومی بود. در سال 1974، پس از کودتا توسط دولت نظامی حاکم یونان، نیروهای ترکیه وارد این کشور شدند. کیسینجر عملا به بحران بین دو متحد ناتو کمک کرد و به رئیسجمهور تازهمنصوبشده فورد توصیه کرد که ترکیه را راضی کند. او گفته است: «تاکتیک ترکیه درست است؛ آنچه را که میخواهند بگیرید و سپس بر اساس مالکیت مذاکره کنید» کودتای یونان و تهاجم ترکیه با هم هزاران تلفات را به دنبال داشت.
تیمور شرقی
در سال 1975، کیسینجر در حمله سوهارتو، رئیسجمهور اندونزی به تیمور شرقی، مستعمره سابق پرتغال که به سمت استقلال حرکت میکرد، چراغ سبز نشان داد. کیسینجر و فورد در جریان بازدید از جاکارتا به سوهارتو -یک دیکتاتور وحشی و متحد نزدیک در نبرد علیه کمونیسم- گفتند که آنها دلایل او را درک کرده و به او توصیه کردند که این کار را به سرعت تمام کند. روز بعد، سوهارتو با ارتش مجهز به تیمور شرقی وارد شد و 200 هزار نفر را کشت.
اسرائیل
هنگامی که جنگ اکتبر در سال 1973 با حمله ائتلافی از کشورهای عربی به رهبری مصر و سوریه به اسرائیل آغاز شد، کیسینجر واکنش دولت نیکسون را رهبری کرد. دیپلماسی رفت و برگشت او بین مصر، دیگر کشورهای عربی و اسرائیل اغلب به عنوان زمینه برای امضای نهایی توافقنامه کمپ دیوید در سال 1978 شناخته میشود. دیپلماسی او در خاورمیانه یک هدف ساده سیاستی بود؛ «منزوی کردن فلسطینیها» در بین همسایگان و دوستان عربشان.