ریسک‌زدایی تجارت آمریکا با چین

حجم بالای تجارت آمریکا با چین و نقش گسترده این کشور در تولید جهانی موضوعی نگران کننده برای آمریکاست. وابستگی تجاری آمریکا به چین سبب تأثیر گذاری مستقیم چین بر اقتصاد آمریکاست؛ به علاوه این موضوع باعث کاهش کارآیی تحریم های اقتصادی آمریکا بر چین می‌شود. پیوند اقتصادی میان چین و آمریکا از طرفی باعث رشد اقتصادی چین با دسترسی داشتن به بازارهای غربی شده است؛ از طرف دیگر این پیوند اقتصادی مانع از اقدام مؤثر آمریکا علیه چین می‌شود. با توجه به این موارد ریسک‌زدایی از تجارت با چین تبدیل به سنگ بنای سیاست خارجی کاخ سفید شده است. ریسک‌زدایی تجارت با چین یک استراتژی است که دولت آمریکا برای کاهش وابستگی خود به چین در زمینه‌های حساس و استراتژیک اتخاذ کرده است. این استراتژی شامل اعمال تعرفه‌ها، محدود کردن دسترسی چین به فناوری‌های پیشرفته، تشویق کردن شرکت‌های آمریکایی به تولید در داخل یا در کشورهای دوست، و افزایش همکاری با متحدان در برابر رقابت چین است.

در این یادداشت با رویکردی تحلیلی به دنبال بیان اهمیت این سیاست و اقدامات آمریکا در راستای دستیابی به آن هستیم؛ همچنین میزان موفقیت آمریکا در دستیابی به این سیاست را هم بررسی می‌کنیم.

برای انجام این تحقیق و پژوهش از منابع مختلف کتابخانه‌ای بهره برده‌ایم.

اهمیت ریسک‌زدایی برای آمریکا

بر اساس آخرین آمار، برای اولین بار در دو دهه اخیر تجارت آمریکا با مکزیک و کانادا بیشتر از تجارت با چین بوده است. این نشان دهنده تلاش آمریکا برای ترسیم مجدد نقشه تجارت جهانی است؛ ترسیمی که در آن سهم چین از تجارت جهانی کاهش بیابد. با وجود تلاش‌های گسترده برای تغییر نقشه تجارت جهانی، اوضاع کنونی جهان چیزی خلاف آمارها را نشان می‌دهد. در نگاه اول سیاست ریسک‌زدایی بر اساس آمارها موفق بوده است. این سیاست طبق آمارها توانسته به هدف خود یعنی مقاوم‌تر کردن آمریکا در برابر تهدیدات سیاسی، اقتصادی و امنیتی چین برسد؛ در نتیجه نفوذ چین در جهان را محدود کرده است. در واقع می‌توان چنین برداشت کرد که وابستگی اقتصادی آمریکا به چین کاهش یافته و تأثیرات منفی بحران‌های ژئوپلتیکی و امنیتی بر تجارت جهانی آمریکا به حدأقل رسیده است.

با بررسی دقیق تر این موضوع و حجم تجارت میان چین و کشورهای متحد آمریکا به نظر این آمارها درست نیستند. با توجه به آمارهای جهانی به موازات افزایش تجارت این کشورها با آمریکا حجم تجارت آن‌ها با چین نیز رشد قابل توجهی یافته است. این موضوع گمانه زمانی‌هایی را مبنی بر اینکه این کشورها تبدیل به مرکز بسته‌بندی کالاهای چینی شده‌اند را تقویت می‌کند. در نتیجه به نظر می‌رسد که این کاهش ریسک ظاهری آن گونه که در آمارها نشان می‌دهد نیست. در واقع پیوندهای تجاری بین آمریکا و چین نه تنها قطع نشده، بلکه به اشکالی پیچیده‌تر پایدار مانده است. آمریکا به دنبال کنترل رشد چین حتی به‌طور موقت و کوتاه است. چین با رشد انفجاری خود در حال صعود به جایگاه قدرت اول اقتصادی جهان است. آمریکا از این موضوع بسیار نگران است؛ در نتیجه تمامی تلاش خود را برای اجرای سیاست ریسک‌زدایی به‌کار می‌گیرد. (دنیای اقتصاد, ۲۰۲۳)

اقدامات آمریکا

۱) وضع تعرفه‌های گمرکی بر روی کالاهای چینی و محدود کردن دسترسی شرکت‌های چینی به بازار آمریکا: این اقدام در قالب جنگ تجاری آمریکا و چین جای می‌گیرد. تعریف وضع تعرفه‌های گمرکی و محدود کردن دسترسی به بازار آمریکا برای شرکت‌های چینی، به عنوان جنگ تجاری بین آمریکا و چین، در دوره‌ ترامپ مطرح شد. با وضع تعرفه‌های سنگین بر روی کالاهای چینی، ترامپ سعی کرد وابستگی اقتصادی آمریکا به چین را کاهش دهد. اما این اقدامات نتایج مطلوبی برای آمریکا به همراه نداشتند.

اقداماتی نظیر این در دوره ترامپ با شدت بسیار زیادی پیش برده شدند. به عقیده ترامپ با وضع تعرفه‌های سنگین بر روی کالاهای مختلف چینی وابستگی اقتصادی آمریکا به چین کاهش می‌یافت. تصور ترامپ بر این بود که واردکنندگان آمریکایی با بالارفتن هزینه تجارت با چین، این کشور را کنار می‌گذارند. اما این اقدام با نتایج دلخواه ترامپ روبه‌رو نشد. چین نیز متقابلاً تعرفه‌های گمرکی بر کالاهای آمریکایی وضع کرد؛ این باعث ضرر تجار آمریکایی و فشار آنها بر دولت آمریکا برای تغییر این سیاست شد.

علاوه بر آن حتی با وجود وضع تعرفه‌های گمرکی سنگین، هنوز واردات برخی کالاها از چین به صرفه بود.

در نتیجه این اقدام آمریکا عملا سودی برایش نداشت. این اقدام تنها به آمریکا نشان داد که وابستگی اقتصادی‌اش به چین، بیش از آن است که بتوان به راحتی آن را کنار گذاشت. شرکت‌های آمریکایی همچنان به بازار چین علاقه‌مند هستند و نمی‌خواهند از فرصت‌های تجارت در این کشور دست بکشند. (Anshu Siripurapu, 2022)

۲) تعامل گسترده با شرکای دیگر‌: آمریکا مناسبات تجاری خود، با کشورهایی نظر هند، مکزیک، تایوان و ویتنام را افزایش داده است. آمریکا امید دارد که با حمایت از تولید در این کشورها، بتواند جایگزینی برای واردات از چین پیدا کند. این اقدام در نگاه اول باعث کاهش واردات از چین شده است. حتی برخی از کارشناسان هم این اقدام را مؤثرترین اقدام برای مهار چین دانسته‌اند؛ اگر با دقت به حجم تجارت این متحدین و شرکای جدید آمریکا نگاهی بیندازیم، به حقیقت جالبی پی‌می‌بریم. به موازات افزایش حجم تجارت این کشورها با آمریکا، حجم تجارت بین آنها و چین نیز به شدت افزایش یافته است. این امر نشان دهنده این است که به احتمال قوی این کشورها به عنوان مرکز بسته بندی کالاهای چینی عمل می‌کنند.

مشاهده این جریان تولیدات به این معنی است که هر چند آمریکا ممکن است به میزان قبل و مستقیماً از چین خرید نکند، اما اقتصاد دو کشور همچنان به یکدیگر متکی و وابسته باقی مانده‌اند.

نکته قابل توجه این است که چین در میانه این فشارها از سوی آمریکا بر اهمیت خود در زنجیره تأمین جهانی افزوده است. به‌طور مثال در محصولات مربوط به الکترونیک با ایجاد نوعی انحصار در برخی مواد اولیه، تولیدکنندگان را وادار به واردات از خود کرده است. البته این مواد اولیه و نهاده ها در کشورهای دیگرهم یافت می‌شوند؛ در این موارد چین با قیمت بسیار پایین خود، آن کشورها را از رقابت خارج می‌کند.

چین در سرمایه گذاری مستقیم خارجی در کشورهای مهم آسیا و جنوب شرقی از آمریکا نیز فراتررفته است؛ این در حالی است که برخی از این کشورها شرکای اصلی تجاری آمریکا به شمار می‌روند. چین با این اقدام سعی دارد نقش خود را در زنجیره تولید و تأمین جهانی افزایش دهد. با نفوذ در شرکای آمریکا در واقع وابستگی تجاری آمریکا به چین همچنان حفظ می‌گردد.

به عقیده بسیاری از کارشناسان امروزه صادرات صورت گرفته به آمریکا و سایر کشورهای غربی چیزی جز محصولات چینی نیست؛ تنها تفاوت این است که این محصولات در کشورهای متحد آمریکا بسته‌بندی می‌شوند. شرکت‌های چینی همچنان در زنجیره‌های تأمین جهانی حضور دارند و کالاهای خود را به صورت مستقیم یا غیرمستقیم به آمریکا صادر می‌کنند. (Economist, 2023)

۳) تعمیق روابط تجاری و فناورانه با متحدان آسیایی در بخش‌های حساس مانند نانو، هوش مصنوعی، فضا و سلاح‌های پیشرفته: این اقدام که از آن به عنوان بخشی از  جنگ فناوری چین و آمریکا هم یاد می‌شود از جمله مؤثر‌ترین اقدامات آمریکا در راستای سیاست ریسک‌زدایی بوده است. آمریکا با ممنوع کردن فعالیت شرکت‌های فناوری چینی ضربه بزرگی به آنها زد. به‌طور مثال شرکت هوآوی با تحریم از سوی آمریکا بخش بزرگی از بازار خود را از دست داد. این تحریم‌ها به‌خصوص در صنعت تراشه‌ها سبب شد تا سرعت رشد اقتصاد فناوری چین به شدت کاهش یابد. از دیگر اقدامات آمریکا در این حوزه ممنوعیت سرمایه‌گذاری در بخش‌های فناوری چین است. آمریکا با این اقدام سعی دارد مانع از رشد و نفوذ چین در اقتصاد فناوری شود؛ زیرا چین ثابت کرده است که اگر فضای رشد داشته باشد تا حد تسلط بر موضوع مربوطه پیش خواهد رفت. آمریکا از تسلط چین بر فناوری نگران است؛درصورت تسلط چین در این حوزه، اقتصاد آمریکا به چین وابستگی بیشتری پیدا می‌کند. این موضوع می‌تواند در صورت بروز تنش میان دو کشور، موجب آسیب دیدن اقتصاد آمریکا بشود. در نتیجه آمریکا تحت سیاست ریسک‌زدایی به دنبال تضعیف رشد چین در حوزه فناوری هاست. چین نیز با اتکا سرمایه‌گذاری عظیم در فرآیند تحقیق و توسعه در حال برطرف کردن ضعف خود است. این کشور در حوزه هوش مصنوعی، ریز تراشه‌ها، ماشین‌های الکتریکی و… در حال رشد است.در واقع می‌توان چنین برداشت کرد که فشار به چین در حوزه فناوری سبب رشد و خود اتکایی این کشور در این مهم شده است. چین همچنان در واکنش به جنگ فناوری آمریکا صادرات فلزات مورد نیاز برای تولید تراشه‌ها را محدود کرده است. این موارد همه نشان دهنده این است که اقتصاد غرب و چین حتی در حوزه فناوری نیز وابستگی شدیدی دارد. (euronews, 2023)

ریسک‌زدایی چالشی جدی برای شرکت‌ها و کشورها

آمریکا به‌دنبال ریسک‌زدایی از زنجیره‌های ارزش و تأمین است. برای دستیابی به این مهم شرکت‌های چند ملیتی و کشورها را مجبور به انتخاب بین آمریکا و چین می‌کند؛ شرکت‌ها ملزم می‌شوند تمام اقتضائات متعاقب این انتخاب را به جان بخرند. این موضوع با توجه به حجم عظیم تجارت این کشورها و شرکت‌ها با چین، موجب ضرر هنگفتی برای آن‌ها می‌شود. افزون بر این چین جایگاه عظیمی در زنجیره تأمین جهانی دارد؛ جایگاهی که به راحتی قابل حذف و جایگزینی نیست. آمریکا سعی دارد با کمک شرکای خود نقش چین در زنجیره تأمین جهانی را کمرنگ کند. با توجه به اینکه بیشتر کشورها ناامیدانه در پی جذب سرمایه‌گذاری و اشتغال ناشی از تجارت هستند، آمریکا نتوانسته متحدان خود را در مورد کاهش نقش چین در زنجیره تأمین جهانی متقاعد کند. در واقع بسیاری از این کشورها مایل به بازی برای هر دو طرف هستند: دریافت سرمایه‌گذاری و کالاهای واسطه‌ای از چین و صادرات محصولات نهایی به آمریکا و بقیه کشورهای غربی.

با توجه به مطالب فوق می‌توان چنین نتیجه گرفت، که روند جداسازی آمریکا و چین در حوزه تجارت و سرمایه‌‌گذاری، ممکن است در واقعیت ارتباطات مالی و تجاری قوی‌تری را بین چین و متحدان آمریکا ایجاد کند. (فارس, ۲۰۲۳)

نتیجه‌گیری

رابطۀ تجاری آمریکا و چین پیچیده و پرتناقض است. از یک طرف، دو کشور به عنوان بزرگترین شرکای تجاری یکدیگر، از تجارت دوجانبه سود می‌برند و به همکاری در بسیاری از مسائل جهانی نیاز دارند. از طرف دیگر، دو کشور به عنوان بزرگترین رقبای جهانی، در بسیاری از مسائل مناقشه دارند و به رقابت برای تأمین منافع خود مشغول هستند.

ریسک‌زدایی تجارت با چین یک استراتژی دائمی و نهایی نیست. این استراتژی ممکن است در کوتاه مدت به آمریکا کمک کند تا برخی از چالش‌های خود را حل کند، اما در بلند مدت ممکن است باعث شود که آمریکا از فرصت‌های تجارت با چین و بازار جهانی غافل شود. همچنین این استراتژی ممکن است باعث شود که چین به دنبال جایگزین‌های دیگر برای تجارت و همکاری باشد و قدرت خود را در جهان افزایش دهد.

راه‌حل مناسب برای حل تعارضات بین آمریکا و چین، تعامل سازنده و همکاری مشروط است. دو کشور باید به دنبال روابط تجاری منصفانه، باز و پایدار باشند و از تحریم‌ها، تعرفه‌ها و فشارهای یک‌طرفه خودداری کنند. همچنین دو کشور باید در مسائل مورد مناقشه، به گفتگو، مذاکره و حل‌وفصل اختلافات از طریق قانون بین‌الملل و سازمان‌های بین‌المللی پرداخته و از اقدامات تحریک‌آمیز خودداری کنند. در عین حال، دو کشور باید در مسائل مورد ‌علاقه دو طرف، به همکاری، هم‌افزایی و حل مشکلات جهانی با هم پرداخته و از فرصت‌های تجارت و فناوری به نفع خود و جامعۀ جهانی استفاده کنند.

سامان فریدونی

دیدگاهتان را بنویسید