پایگاه خبری گلوبال تایمز در گزارشی می نویسد: «اکنون اینکه شاهدیم آمریکا از حملات گسترده اسرائیل علیه نوار غزه و بمباران گسترده این منطقه حمایت می کند، تا حد زیادی آبروی واشنگتن را در سازمان ملل متحد برده است. »
پایگاه خبری “گلوبال تایمز” در گزارشی با اشاره به اوج گیری جنگ غزه، یکی از محرک های اصلی این جنگ را افول قدرت هژمونیک و جهانی آمریکا توصیف می کند که عملا پایه های نظم مطلوب بینالمللی واشنگتن را به لرزه درآورده است. معادله ای که به ویژه در مورد جنگ غزه، موجی از تحقیر را برای آمریکاییها به ارمغان آورده و صهیونیست ها را نیز با نگرانی های جدی مبنی بر ملموس شدنِ چشم اندازهای مرتبط با فروپاشی رژیمشان رو به رو کرده است.
پایگاه خبری گلوبال تایمز در گزارش خود می نویسد: «مساله فلسطین و رنجی که فلسطینی ها می کشند، سالهاست که به یک موضوع حاشیه ای در عرصه روابط بین الملل تبدیل شده و نسبت به آن بی توجهی میشود. در این فضا، صرفا گاه و بیگاه شاهد برجسته شدن موضوع فلسطین در عرصه بین المللی بوده و هستیم.
در شرایط کنونی، یکبار دیگر نارضایتی و خشم تاریخی ملت فلسطین از جنایات اسرائیل علیه خود و منافعشان به اوج رسیده و بر کلیتِ معادلات منطقه خاومیانه اثرگذار شده است. موضوعی که البته توجهات گسترده جهانی را نیز به سمت خود جلب کرده است. اینکه جنگ جاری میان مقاومت فلسطین و رژیم اسرائیل را صرفا ریشه در عملیات هفتم اکتبر(طوفان الاقصی) بدانیم، چندان واقع بینانه نیست و ما را از توجه به واقعیت های کلانتر دور می کند. مساله فلسطین، تا زمانی که حقوق ملت فلسطین و به طور خاص حق آن ها جهت برخورداری از یک دولت مستقل تامین نشود، به نتیجه مطلوب و پایدار نخواهد رسید.
ریشه درگیری های جاری در آواره شدن میلیون ها فلسطینی در نتیجه تاسیس رژیم اسرائیل در سال 1948 میلادی است. پس از استقرار رژیم اسرائیل، آن دسته از فلسطینی هایی که در عمق اراضی اشغالی باقی ماندند، تبدیل به شهروندان درجه دو شدند که ذیلِ یک حکومت آپارتایدی زندگی می کنند. حداقل دو دلیل عمده و محوری را در توضیح اینکه چرا موجودیتی اشغالگر و ناعادلانه نظیر اسرائیل توانسته بیش از 70 سال دوام بیاورد، می توان ذکر کرد:
اول اینکه از پذیرش راهکار استقرار دو دولت سر باز زده است. این رژیم بر این باور است که صرفا باید دولت یهودی مستقر باشد و اساس فلسطینی ها هیچ حق و حقوقی ندارند. به مدت دهه ها نیز اسرائیل عملا رویکردی تهاجمی را علیه همسایگانِ عرب خود در پیش گرفته است. رویکردی که پس از جنگ سال 1967 اعراب و اسرائیل و گسترش دامنه قلمرو اشغالی اسرائیل، ماهیت وخیم تری را نیز به خود گرفته است.
دلیل دوم نیز این است که اسرائیل از زمان تشکیل خود، حمایت های نامحدود و گستردهای را از دولت آمریکا دریافت کرده و می کند.
اسرائیل به این دلیل از نظر اقتصادی، سیاسی و نظامی ادامه حیات دارد زیرا حمایت های گسترده ای را از سوی آمریکا دریافت می کند. روابط اسرائیل با آمریکا حتی نزدیکتر از روابط سنتی واشنگتن با انگلستان، استرالیا و ژاپن است.
اسرائیل، موجودیتی است که خود مخلوق کشورهای غربی است و طبیعا به آن ها وابستگی فراوانی دارد. البته که این مساله خود یک منبع آسیب پذیری هم برای اسرائیل محسوب می شود. به بیان ساده تر، وقتی آمریکا دیگر قادر نباشد از اسرائیلی ها حمایت کند، این سوال پیش می آید که آن ها چگونه می خواهند به صورت عادی ادامه حیات دهند؟ اکنون اینکه شاهدیم آمریکا از حملات گسترده اسرائیل علیه نوار غزه و بمباران گسترده این منطقه حمایت می کند، تا حد زیادی آبروی واشنگتن را در سازمان ملل متحد برده است.
در این راستا شاهد بودیم که اخیرا مجمع عمومی سازمان ملل متحد در قطعنامه ای با موافقت 120 کشور، به ایجاد و تداوم ارائه کمکهای بشردوستانه به مردم نوار غزه موافقت کرد. این در حالی است که تنها 14 کشور با این قطعنامه مخالفت کردند(6 مورد از این کشورها جزایر کوچک واقع در اقیانوس آرام بوده اند) و 45 کشور نیز رای ممتنع به آن داده اند( از جمله ژاپن و انگلستان).
اینکه آمریکا خود را قدرت برتر جهان می داند و در رایگیری محمع عمومی سازمان ملل، قطعنامه ای تصویب می شود که بخش اعظم کشورهای جهان با آن موافقت ندارند و مخالف با دیدگاه آمریکا اعلام نظر می کنند، یک تحقیر بزرگ برای واشنگتن است. البته که این موضوع خود حاکی از کاهش قابل توجه نفوذ آمریکا در قالب معادلات بینالمللی است. باید توجه داشت که روند کاهش قدرت و نفوذ آمریکا در عرصه معادلات بین المللی همچنان ادامه دار خواهد بود.
در وضعیتی که آمریکا مدام در حال ضعیف شدن است، اسرائیل باید به راه حل های تازه ای رو بیاورد تا شاید بتواند امکان بقا داشته باشد. با این حال، نکته مهم این است که اساسا اسرائیل این منطق را درک نمی کند. رژیم اسرائیل هدف اصلی و محوری خود از حمله به نوار غزه را نابودسازی حماس عنوان کرده است. این هدف، محقق نخواهد شد. در نقطه مقابل، بمباران گسترده نوار غزه توسط اسرائیل سبب خواهد شد که مردم فلسطین و جهان بیش از پیش از اسرائیل بیگانه شوند و البته که جنبش حماس نیز قدرت گیری به مراتب بیشتری را در آینده داشته باشد.
رژیم اسرائیل این توهم را دارد که حماس یک گروه سرکوبگر است که هیچ محبوبیتی نیز میان مردم فلسطین ندارد. این مساله به هیچ عنوان صحت ندارد و نظرسنجی های مختلف نیز گواهی روشن بر این موضوع هستند. ملت فلسطین از هر ابزاری استفاده می کنند تا با اشغالگری اسرائیلی ها مقابله کنند و در این مسیر، حماس یک بازیگر فعال است. دیر یا زود، رژیم اسرائیل باید با حماس و تشکیلات خودگردان مذاکره کند تا راههایی جهت برونرفتِ از وضعیت کنونی تعریف شوند.
جنگ غزه همچون جنگ اوکراین نشان دهنده بی ثباتی گسترده و فراگیری است که نظم جهانی را در بر گرفته است. دلایل فراوانی نیز برای این مساله ذکر می شود با این حال، یکی از اصلی ترین دلایل این موضوع این است که قدرت و نفوذ جهانی آمریکا در سراشیبی سقوط قرار گرفته است و همین مساله عملا نظم جهانی که غربگرا و به آمریکا وابسته است را نیز متزلزل کرده است. وضعیتی که به نظر می رسد در ادامه راه ماهیت وخیمتری را نیز به خود خواهد گرفت و نوید بخشِ چالش های به مراتب گسترده تری برای آمریکا و متحدان بین المللیاش خواهد بود.»