برای بسیاری باورنکردنی بود که روزی رژیمصهیونیستی دست به اقدام نظامی علیه مردم غزه یا کرانه باختری بزند و پاسخش را از یمن، لبنان و عراق دریافت کند. این اتفاق باورنکردنی را «طوفان الاقصی» رقم زد. تصور ابتدایی این بود که در بدترین سناریو، تنها مقاومت اسلامی در لبنان(حزبالله) پا به میدان خواهد گذاشت اما علاوهبر حزبالله، انصارالله یمن و مقاومت اسلامی در عراق نیز به میدان آمدهاند. اگرچه حزبالله با صهیونیستها در تقابل است و سه لشکر صهیونیستها را در مرزهای شمالی فلسطین اشغالی ناچار به استقرار کرده است اما این مقاومت عراق است که علاوهبر سرزمینهای اشغالی، به سراغ سر مار رفته است و پایگاههای آمریکا در عراق و سوریه را هم زیر حملات پهپادی و موشکی خود برده است. احتمالا همین حملات نیز باعث شد تا آنتونی بلینکن، وزیر خارجه آمریکا یکشنبهشب به عراق سفر و با محمد شیاع السودانی، نخستوزیر عراق گفتوگو کند. براساس آنچه در سایت وزارت خارجه آمریکا آمده، بلینکن در تشریح سفر خود خطاب به رسانهها گفته است در نخستین اقدام جلسهای توجیهی با آلینا رومانوفسکی، سفیر واشنگتن در بغداد و دیگر اعضای عالی تیم سفارت داشته است. او دلیل حضورش در عراق را به یک سری حملات توسط شبهنظامیان به پرسنل آمریکا در عراق و سوریه مرتبط دانسته و گفته: «کار شماره یک برای من، تضمین امنیت افرادمان است.» او درباره هدفش از دیدار با نخستوزیر عراق تاکید میکند در درجه اول به دنبال تقویت تعهد واشنگتن بر مشارکت با بغداد در حوزههای مختلف بوده است. با اینحال هدف دوم خود را ارسال پیام به طرفهایی عنوان میکند که به دنبال سوءاستفاده از درگیری غزه و تهدید پرسنل نظامی آمریکا در منطقه هستند. او میگوید پیامش بسیار مهم بوده: «این کار را نکنید.» بلینکن صراحتا گفته است کشورش «به دنبال درگیری با ایران» نیست اما برای محافظت از پرسنل خود، چه نظامی و چه غیرنظامی، آنچه را که لازم است انجام خواهیم داد.
چند ساعت پس از دیدار شبانگاهی بلینکن با السودانی و اظهارات مطبوعاتیاش، نخستوزیر عراق راهی تهران شد، با سیدابراهیم رئیسی، رئیسجمهور دیدار و گفتوگو کرد و پس از آن برای ابلاغ پیام واشنگتن، دیداری نیز با آیتالله خامنهای، رهبر معظم انقلاب داشت. هرچند از محتوای پیام بلینکن به مقامات ایران و جواب تهران به آنها مطلبی منتشر نشده است، اما از دیدار رهبر انقلاب با السودانی و سخنان بیانشده در آن میتوان پاسخ ایران را دریافت. ایشان در این دیدار با یادآوری نقش عراق در حمایت از مردم غزه، خواستار «افزایش فشار سیاسی به آمریکا» میشوند.
همچنین برنامهریزی دیدار السودانی با رهبر معظم انقلاب و فراتر رفتن محتوای سفر نخستوزیر عراق از انتقال صرف پیام آمریکا، نشان میدهد تهران تلاش کرده با احترام حداکثری نسبت به نخستوزیر عراق، مانع از نزول جایگاه بغداد بهعنوان یک دولت موثر منطقهای به سطح یک «انتقالدهنده پیام واشنگتن» شود؛ پیامی که السودانی آن را به سرعت دریافت. نخستوزیر عراق در جریان این دیدار با ابراز خرسندی فراوان از دیدار با رهبر انقلاب اسلامی، عملیات طوفان الاقصی را «یک عملیات قهرمانانه و موجب خوشحالی همه آزادگان جهان» دانست.
افزایش سطح سفر نخستوزیر عراق در کنار سخنان بیانشده توسط سران ایران، نشان میدهد نهتنها تهدیدهای بلینکن نادیده گرفته شدهاند بلکه اساسا اصل پیام نیز تحتالشعاع قرار گرفته است.
روز جمعه سیدحسن نصرالله، دبیرکل حزبالله لبنان با اشاره به تهدید آمریکا مبنیبر «بمباران ایران» در صورت مداخله این حزب در جنگ، اشاره کرد با وجود این تهدید لبنان در جنگ وارد شده و از تهدیدهای واشنگتن نیز نمیترسد. نصرالله ضمن رد تهدید آمریکا اعلام کرد اگر این کشور از دو ناو هواپیمابری که در سواحل مقابل لبنان مستقر کرده، علیه این کشور استفاده کند، آنها را غرق میکند. با ابراز این سخنان در روز جمعه، احتمالا بلینکن به همین دلیل سراسیمه یکشنبه حامل پیام تهدید سنگینتری از سوی واشنگتن بوده، تا آن کارگر افتد؛ هرچند نتیجه نشان میدهد احتمالا خود وی نیز نادیده گرفته شده است.
برای این نادیده گرفته شدن نیازی به برخوردهای ایران و لبنان با آمریکا نیست. روزگذشته فیلمی بهطور گسترده در شبکههای اجتماعی منتشر شد که بلینکن را در تلاش برای درآغوش کشیدن هاکان فیدان، وزیرخارجه ترکیه نشان میدهد؛ اقدامی که با خودداری فیدان مواجه شد. پیش از این اردوغان، رئیسجمهور ترکیه نیز اعلام کرده بود تور داخلی خود را به دلیل سفر وزیرخارجه آمریکا نیمه تمام نگذاشته و به آنکارا نخواهد آمد. مسالهای که دیدار بین این دو را منتفی میساخت.
البته در جریان سفر بایدن به منطقه هم نشست سران اردن، مصر و محمود عباس رئیس تشکیلات خودگردان در پایتخت اردن برای بررسی اوضاع جنگ با حضور بایدن، لغو شد تا ابهت آمریکا شکسته و بیشتر از همه رژیمصهیونیستی بهعنوان اصلیترین عامل آمریکا در منطقه، تاوان این ابهت ازبینرفته را پس دهد. به همین دلیل تاکنون از سمت لبنان، سوریه، یمن و عراق حملاتی علیه رژیم صورت گرفته است؛ حملاتی که البته با منشا عراق شامل پایگاههای آمریکا در این کشور و سوریه نیز شدهاند. این اتفاق نشان میدهد عراق «میدان اصلی فرسایش توان آمریکا در منطقه» است.
گروههای مقاومت عراقی در ابتدا دو پایگاه آمریکا در عراق با نامهای الحریر در اقلیم کردستان و عینالاسد در استان الانبار را هدف گرفتند اما با ادامه جنگ، دو مرحله دیگر نیز پیشروی داشتند. مرحله دوم گسترش دایره حمله به پایگاههای آمریکا بود که شامل مواضعی در سوریه شد و سپس حمله به خاک فلسطین اشغالی. مقاومت عراق طبق بیانیههای منتشرشده خود در نخستین حمله موضعی را در «اطراف بحرالمیت» و در دومین حمله موضعی را در «ام الرشاش» در نزدیکی ایلات هدف قرار داده است. به نظر میرسد جنگ ادامه خواهد داشت و مقاومت عراق نیز به اهداف جدیدتری فکر میکند.
جبهه عراق چه اهمیتی دارد؟
در جریان تحولات جنگ غزه تاکنون از کشورهای لبنان، سوریه، یمن و عراق علیه رژیم حملاتی صورت گرفته اما در حمله علیه پایگاههای آمریکا، این تنها عراق بوده که این حملات را انجام داده است. بهلحاظ وسعت، جمعیت، اهمیت و دسترسی به تسلیحات، عراق بزرگترین جبهه منطقهای بازشده علیه رژیم است. سوریه پیش از جنگ، بهدلیل ضعف همواره زیر حملات صهیونیستها قرار داشت و لبنان نیز بهدلیل مجاورت با فلسطین اشغالی، پس از آنکه به دفاع از مردم غزه وارد جنگ شد، شاهد زد و خوردهای مرزی با رژیم بوده است. درمقابل اما صهیونیستها قادر نیستند حملهای علیه یمن بهدلیل فاصله زیاد با سرزمینهای اشغالی انجام دهند، حتی اگر توانمندی و اراده پاسخ به یمن در تلآویو ایجاد شود، رژیم قادر نیست همانگونه که میتواند سوریه و لبنان را بکوبد، به این کشور نیز آسیب برساند؛ هرگونه عملیات هوایی محدود خواهد بود. به همین دلیل یمن موفق شده بیشتر از سه نوبت با موشکهای بالستیک، کروز و پهپادهای انتحاری به رژیم حمله کند. بااینحال جبهه یمن محدودیتهای خود را دارد. این کشور تحتمحاصره است و به همین دلیل میزان تسلیحاتش محدودند. از سوی دیگر همان فاصلهای که باعث مصونیت یمن از پاسخ رژیم شده، باعث میشود تلآویو و متحدانش زمان کافی برای شناسایی تسلیحات پرتابشده و نابودی آنها در آسمان را در اختیار داشته باشند. تاکنون علاوهبر رژیم، آمریکا، عربستانسعودی و مصر نیز در سرنگونی این تسلیحات نقش ایفا کردهاند. این مشکلات اما درخصوص عراق وجود ندارد. تسلیحاتی که در یمن بهدلیل محاصره و دوری فاصله از کشورهای مقاومت کمتر یافت میشود، در عراق بهوفور پیدا میشوند. همچنین فاصله کم عراق با رژیم مزیتهایی دیگری نیز برای مقاومت دارد.
حمله گروههای مقاومت عراقی مانند یمن محدود به انواع دوربرد تسلیحات تهاجمی نیست، بلکه آنها میتوانند از پهپادها و موشکهای کوتاهبردتری برای هدف قرار دادن رژیم بهره ببرند. این فاصله کم از جنبه دیگر باعث میشود رژیم و متحدانش فرصت کمی برای شناسایی موشکها و پهپادهای پرتابشده بهسمت فلسطیناشغالی داشته باشند. از جبهههای مقاومت، لبنان و سوریه با فلسطیناشغالی دارای مرز مشترکند. بااینحال بهنظر میرسد در سوریه، مقاومت درصورت لزوم برای حمله به رژیم از نیروهای عراقی حاضر در این کشور بهره خواهد گرفت؛ چه اینکه در حین جنگ نیروهای عراقی حاضر در سوریه با نیروهای اعزامی بیشتر از خاک عراق، تقویت خواهند شد. عراق در میزان اهمیت نظامی با دیگر جبهههای مقاومت مشترک است اما در سطح تاثیرات سیاسی و اقتصادی فراتر از این کشورها دارای اثرگذاری است. بهلحاظ اقتصادی بغداد بدون آنکه اقدامی در محیط خارجی عراق انجام دهد، قادر است اقتصاد بینالمللی را از طریق بازار نفت تحتتاثیر قرار دهد. عراق چهارمیلیون بشکه نفت صادر میکند. این عدد درصورت درنظر گرفتن 50 میلیون بشکه حاضر در بازار نفت، نشان میدهد بغداد تقریبا یکدهم این بازار را در اختیار دارد. عراق همچنین بهلحاظ سیاسی دارای قدرت اثرگذاری چند بعدی است و بهلحاظ توان بهدلیل جایگاهش در جهان عرب و منطقه که حکایت از ظرفیتهای بالای این کشور دارد، همواره دارای قدرت مناسبی بوده است. شاخه دیگر اثرگذاری سیاسی ورود بغداد به جنگ علیه تلآویو، بازنمایی تاریخی جبهه عربی مقابل رژیم است. آخرین جنگی که صهیونیستها در مقابل یک جبهه عربی بودند، به سال 1973 مربوط میشود؛ نیم قرن قبل. جنگی که در آن نیروهای عراقی نیز نقش ایفا کردند و موفق شدند از پیشروی نیروهای صهیونیست بهسمت دمشق پایتخت سوریه جلوگیری کنند. عراقیها پیش از این در جنگهای 1948 و 1967 به داد اعراب شکستخورده از رژیم رسیده و مانع از عمق بیشتر خسارات شده بودند. آنها در جریان جنگ سال 1948 موفق شدند با تصرف ارتفاعات فلسطین، مانع از سقوط زودهنگام کرانه باختری رود اردن شوند و صهیونیستها برای این کار تا دو دهه دیگر انتظار کشیدند.
قرار گرفتن مجدد عراق در جبهه حامیان فلسطین بهشکل اقدام نظامی، یادآور تحولات نیمقرن قبل است. تا پیش از جنگ الاقصی، هیچ دولت قابلاتکای عرب وارد جنگ با رژیم نشده است. درگیریهای 1982 میان سوریه و رژیم نیز بیشتر محدود به حوزه شامات و منحصر به خاک لبنان بودند.
عراق چه امکاناتی برای آسیب زدن به رژیم و آمریکا دارد؟
گروههای مقاومت عراق به موشکهای بالستیک تاکتیکی، موشکهای کروز و پهپادهای انتحاری دسترسی دارند. این گروهها به دلیل واقع شدن در منطقه مرکزی در غرب آسیا، همانند یمن نیازمند موشکهای بالستیک برای هدف قرار دادن نقاط دوردست نیستند و برای همین به نمونههای کوتاه بردتر و البته دقیقتر تاکتیکی مجهز هستند. بیشتر این موشکها، مشابه موشکهای بالستیک تاکتیکی خانواده «فاتح» ایران یا دانگ فنگ-15 چین هستند. در قسمت موشکهای کروز، عراقیها دارای موشکهای کروزی مشابه خانواده قدس یمن هستند. این خانواده شامل موشکهای قدس-1، قدس-2 و قدس-3 میشود. آخرین سری از این خانواده دارای بردی معادل 1800 کیلومتر است. موشکهای ایرانی پاوه، شباهت فراوانی به این خانواده دارند. مشخصه اصلی این موشکها، قرارگرفتن موتورشان بالای بدنه است درحالیکه در نمونههای معمول، موتور زیر بدنه قرار میگیرد.
در بخش پهپادهای انتحاری، تاکنون پهپادهای انتحاری مشابه پهپاد ابابیل-تی ایران، شهاب فلسطین و قاصف-2 یمن در عراق دیده شدهاند. گروههای عراقی با استفاده از این پهپادها که گفته میشود بردی 150 کیلومتری دارند، پایگاههای آمریکا را هدف گرفتهاند. این برد اما به فلسطین اشغالی نمیرسد و برای حمله به رژیم به پهپادهای بردبلندتری نیاز است. یمن و روسیه برای حملات دوربرد خود از پهپادهایی استفاده میکنند که شبیه پهپادهای سری شاهد ایران هستند. در روسیه به آنها گران و در یمن به آنها وعید میگویند. شاهد-136 که نمونه اصلی به شمار میرود بردی 2500 کیلومتری دارد اما شاهد-131 که نمونه کوچک شده است، 600 کیلومتر برد دارد. این برد برای رسیدن به فلسطین اشغالی از سمت عراق، کافی است. همچنین این تسلیحات به خوبی میتوانند ضمن زیر آتش بردن پایگاههای آمریکا در عراق و سوریه، پایگاههای حاضر در خلیجفارس را نیز هدف قرار دهند. مقاومت عراق تهدید کرده در صورت تداوم جنگ، حملات خود به پایگاههای آمریکایی را به کویت و امارات توسعه خواهد داد.
علاوهبر حملات از خاک عراق، این کشور ظرفیت حملات زمینی به رژیم را نیز دارد،؛ همانگونه که در جنگهای قبلی سابقه آن را ثبت کرده است. گروههای مقاومت عراقی به دلیل درگیری با آمریکا و داعش در عراق و همچنین حضور در سوریه، به تعداد بالا به رزمندگان آموزش دیده و باتجربه دسترسی دارند. تنها تعداد نیروهای حشدالشعبی به نیم میلیون نفر میرسد. روز 11 آبان بود که سخنگوی عربزبان ارتش اسرائیل در توییتی ادعا کرد نیروهای، تیپ «امام حسین» که متشکل از نیروهای عراقی حاضر در سوریه است، وارد جنوب لبنان شدهاند. این توییت هرچند به قصد فضاسازی و ادعای ضعف نیروهای مقاومت لبنان منتشر شد، اما همزمان خطر تهاجم زمینی نیروهای عراقی به فلسطین اشغالی را نیز گوشزد میکرد. این نیروها در بخشهای شرقی و جنوبی سوریه مستقر هستند و میتوانند در صورت لزوم از سمت شمال شرقی فلسطین، به رژیم حمله کنند؛ هرچند احتمال آن در شرایط کنونی بعید است مگر آنکه ابعاد جنگ توسعه یابد. فراتر از حملات نظامی، گروههای مقاومت عراقی دارای توانمندیهای سایبری نیز هستند. سال گذشته بود که کانال صابریننیوز وابسته به مقاومت از حمله هکرهای عراقی به شرکت صهیونیستی «سلبرایت» (Cellebrite) که متخصص امنیت دیجیتال و هوش مصنوعی است، خبر داده بود.
کدام گروههای عراقی حمله میکنند؟
حمله به مواضع آمریکا در منطقه و همچنین حمله به فلسطین اشغالی برعهده گروههای مقاومتی «در سایه» عراق است. پس از اشغال عراق برای مبارزه با آمریکا تنها دو جریان عمده وجود داشت که از میان آنها تنها یک گروه پیش از اشغال به وجود آمده بود. جریان «بدر» در طول جنگ تحمیلی صدام علیه ایران توسط شیعیان عراقی پایهگذاری شده و علاوهبر جنگ تحمیلی، در جریان انتفاضه شعبانیه در سال 1991 نیز بر علیه صدام جنگیده بود. گروه صدر اما بلافاصله پس از اشغال، با توجه به محبوبیت این خاندان در عراق ایجاد شد. به مرور تعداد این گروهها به دلایل مختلفی از جمله انشعاب افزایش یافت. با حمله داعش، این گروهها هرکدام به صورت جداگانه در میدان جنگ حضور یافتند اما در ادامه در قالب «حشدالشعبی» در یک چهارچوب قرار گرفته و شکلی رسمی به خود گرفتند. حشدالشعبی امروزه یک شاخه از نیروهای مسلح عراق است. با اینحال، گروههای مقاومت آزادی عمل خود را خارج از حشدالشعبی حفظ کردند و همزمان خود این نیرو نیز با فراتر رفتن از محافظهکاریهای سازمانی، وارد بخشی از نبرد با دشمن شد. به همین دلیل نیز تاکنون مواضع حشدالشعبی بارها توسط آمریکا بمباران شده است.
علیرغم تمام این مسائل اما مقاومت عراق برای بخشی از صحنه جنگ نه از حشدالشعبی و نه گروههای مقاومتی دارای تشکیلات آشکار مانند «النجبا» و «عصائب اهل حق» استفاده میکند. برای این صحنه جدید، گروههای مقاومتی «در سایه» پا به میدان گذاشتهاند. آغاز تشکیل چنین گروههایی نیز به ترور سردار سلیمانی، فرمانده سپاه قدس و ابومهدی المهندس، رئیس ستاد عملیات حشدالشعبی در 13 دی 1398 برمیگردد. گروههای درسایه، به دلیل دشواری عملیات رسمی علیه آمریکا، وجود مخالفتهایی در عراق و حتی در میان شیعیان، وظیفه نبرد با آمریکا برای انتقامگیری از این کشور را برعهده گرفتند؛ منظور از این انتقام نیز در وهله اول پایان بخشیدن به حضور نظامی آمریکا در خاک عراق و سپس کل منطقه است.
آمریکا چه کاری میتواند بکند؟
از آنجا که آمریکا قادر به شناسایی گروههای مقاومتی در سایه نیست، تنها راهی که پیش روی خود میبیند، همانند گذشته حمله به پایگاههای حشدالشعبی است. آنها همچنین حمله به پایگاههای نیروهای نزدیک به ایران در سوریه را نیز به همین منظور در دستور کار دارند.
با اینحال چنین حملاتی صرفا میتواند باعث شود ایران و گروههای مقاومتی عراق، به شکل گستردهتری وارد میدان جنگ شوند. آمریکاییها پیش از این به دنبال حملات نظامی به پایگاههای حشدالشعبی در عراق و پایگاههای مقاومت در سوریه، با حملات پهپادی پرحجمی علیه پایگاههایی مانند التنف مواجه شدهاند. حملات به این پایگاهها در حجم و کیفیتی صورت گرفته که خارج از توان گروههای درسایه است و این هشدار را در خود داشتهاند که واشنگتن درصورت تداوم حملاتش، با واکنشهای رسمی مواجه میشود که میتواند شامل خسارات هنگفتی باشد.
سیدمهدی طالبی