دموکراسی دیجیتال انحطاط یا اعتلا؟!

با توجه به ماهیت بیانیه آینده اینترنت، هژمونی آمریکا تلاش دارد از طریق برجسته کردن نقاط قوت دموکراسی دیجیتال، ترویج آن در کشورهای جهان‌سومی و با استفاده از شبکه‌‏های اجتماعی سیاست و فرهنگ جوامع دیگر را دستخوش طراحی و اهداف خویش نماید و نوع جدیدی از سلطه‌‏گری یعنی سلطه‌‏گری فرانو را اعمال و اجرا نماید.

در تاریخ ۴ آوریل ۲۰۲۲، وزارت خارجه ایالات متحده آمریکا به منظور تأمین منافع و پیشبرد اهداف این کشور در حوزه فضای سایبری و دیپلماسی دیجیتال، اقدام به تشکیل دفتر فضای سایبر و سیاست دیجیتال نمود. این دفتر با همکاری ۶۰ کشور و سردمداری آمریکا در بازه کمتر از یک ماه پس از تشکیل، سندی کوتاه اما عمیق در حوزه آینده اینترنت و تحولات پیرامونی آن منتشر نمود. هدف تدوین و انتشار این سند، رویارویی و تضیعف الگوهای حکمرانی غیرآمریکایی یعنی مدل اقتدارگرایی دیجیتالی است. تأکید این سند بر تحقق اینترنت باز، رایگان، جهانی، بی‏طرف، قابل اعتماد و امن است. در یکی از مفاد آن سند شرکای گردهم‏آمده معتقدند «اینترنت و استفاده از فناوری‌های دیجیتال باعث تقویت و نه تضعیف دموکراسی و احترام به حقوق بشر می‌شود». در این یادداشت تلاش داریم ضمن تبیین مفهوم دموکراسی و ویژگی‏های عصر دیجیتال، ادعای شرکای سند فوق را در حوزه دموکراسی دیجیتالی بررسی نموده و ادله خود را در جهت نقد این ادعا ارائه نماییم.

دموکراسی

در طول تاریخ، دولت‏ها برای اداره بهتر جوامع خویش الگوهای حکومت‌داری مختلفی بکار گرفته‌‏اند. ابتنای حکومت بر پایه جمهوریت که در اندیشه غربی به آن دموکراسی گفته می‏‌شود یکی از الگوهای غالب در جوامع امروزی است. هسته اصلی چیستی دموکراسی، انتقال قدرت از لایه قدرت متمرکز و استبدادی به لایه بخش مدنی و مردم است. واژه مردم اطلاق به عام دارد بدین معنا که در این روش حکومتی با تکثر در خواسته‏‌ها، سلایق و علایق مواجه هستیم. ظرفیت تصمیم‏‌گیری عمومی و تحقق مشورت جمعی در این الگو، پراکندگی در تمایلات و خواسته‌‏ها را پیرامون یک پدیده مرتفع می‏‌نماید. آزادی در عقیده و انتخاب، حاکمیت قانون و حمایت حقوق بشر ارکان دیگر دموکراسی به شمار می‌‏آیند. شایان‌ذکر است مشارکت بدنه جامعه در تصمیم‌‏گیری‏‌های اجتماعی قدرت حکومت را محک می‌‏زند. به بیانی بهتر، قدرت و مشروعیت سیاسی وابسته به ارزش مشترک و عمومی مشارکت شهروندان در اداره دولت‌‏هاست.

دولت‏‌ها در ادوار مختلف تلاش دارند از طرق مختلف از جمله تسهیلگری در مشارکت و ارتقای آگاهی و شناخت در انتخاب جمهوریت جوامع را ارتقا بخشند تا ضمن برآورده کردن خواسته‌‏های بدنه جامعه، اقتدار حاکمیت را نیز حفظ نمایند. دولت‏‌ها بنا بر ساختار اجتماعی و فرهنگ سیاسی حاکم بر جامعه خویش دیدگاه‏‏ مختلفی ناظر به ماهیت و تعریف دموکراسی دارند. دیدگاه جامعه سیاسی ناظر به ماهیت دموکراسی، اهداف سیستم حاکم را تعیین می‏کند. به‏‌طورکلی در مواجهه با الگوهای مختلف دموکراسی دو دیدگاه وجود دارد:  لیبرال دموکراسی، دموکراسی اقتدارگرایانه.

در الگوی لیبرال دموکراسی، هدف دستیابی به آزادی‌‏های مدنی، انتخابات آزاد و برابری در حقوق است. تأکید این مدل بر جایگاه مؤثر بدنه اجتماعی در تدوین سیاست‌های جامعه است. در عصر کنونی صاحب‏نظران این مدل معتقدند قابلیت‏‌های ارتباطی افقی شهروندان در فضای سایبر و اینترنت ظرفیت آزادی‏ بیان و انتخاب آزاد شهروندان را ارتقا می‏دهد. بنابراین ظهور رسانه‏‌های اجتماعی و تعاملی سهم یاری قابل‌توجهی در ترویج و بقای این الگو دارد(پولادی، کمالی، ۱۳۹۷(. در دیدگاه دموکراسی اقتدارگرایانه، نظارت و کنترل دولت سهم بیشتری در نسبت با آزادی‏‌های مدنی و سهم یاری شهروندان در اداره عمومی به خود اختصاص می‏دهد. بدین‌جهت اقتدارگرایان رسانه‏‌های سنتی و جمعی را ترجیح می‏دهند و از رسانه‏‌های اجتماعی صرفاً برای تبلیغات و نظارت استفاده می‏کنند.

دموکراسی دیجیتال

با پیدایش جامعه اطلاعاتی و سهم یاری‏ فناوری‏‌های نوظهور در پیشبرد اهداف جوامع و تأمین نیازهای فردی و اجتماعی در عرصه‏‌های مختلف، الگوی دموکراسی نیز از تحولات این عصر مستنثنی نماند و ماهیت جدیدی به خود گرفت. این دموکراسی که اصطلاحاً «دموکراسی دیجیتالی» نامیده می‏‌شود، مجموعه گسترده‌‏ای از اندیشه‌‏های جدید بر این باورند که ظرفیت‏‌های فناوری اطلاعات و ارتباطات در عصر جدید سبب تقویت دموکراسی می‏شود (مهدی‏زاده و شیفته، ۱۳۹۷). ادله نگارنده به الگوی «دموکراسی دیجیتال» با توجه به معیارهای تصمیم‏‌گیری مشارکتی در جامعه سیاسی اعم از شناخت اجتماعی، آگاهی عمومی، قدرت انتخاب آزادانه و آزادی بیان در جوامع پلتفرمی و سکوهای دیجیتال عبارت‌اند از:

  • ماهیت تعاملی بودن و هم‏ عرض شدن روابط و همچنین ظرفیت ارتباطات چندجانبه در فضای مجازی گستره مواجهه شهروندان با محتوای تولیدشده در فضای مجازی افزایش می‌‏دهد و شناخت عمومی را تقویت می‏‌بخشد.
  • شبکه‌‏ای بودن روابط، تسهیل در تبادل اطلاعات و جریان مداوم داده در فضای مجازی دانش عمومی و آگاهی اجتماعی ارتقا می‌‏دهد.
  • دسترسی گسترده به منابع مختلف و سرعت‌بالای ارائه اطلاعات در فضای مجازی منجر به افزایش قدرت تصمیم‌‏گیری شهروندان می‌‏شود.
  • توزیع یافتگی قدرت، افزایش قدرت انتخاب آزادانه و افقی شدن روابط در فضای مجازی سبب کاهش شکاف طبقاتی و شکل‏گیری مساوات و تقویت آزادی بیان می‏شود و روحیه کنشگری اجتماعی را تقویت می‏کند.
  • پلتفرم‏‌های دیجیتال جزء قدرتمندترین زیست‌‏بوم‌‏های مجازی هستند که بشر تابه‌حال ساخته است. پلتفرم‏‌ها مزایای دیجیتالی سازی را در مقیاس جهانی در اختیار توده‌ها قرار می‌دهند ازاین‌رو توده‏‌ها در عرصه‌‏های مختلف با مسائل و موضوعات مختلف سیاسی، اجتماعی و اقتصادی درگیر شده و توانایی مداخله عمومی پیدا می‌‏کنند.

در مواجهه ابتدایی و ظاهری با نظرات اندیشمندان حوزه «دموکراسی دیجیتال» ، ادله ایشان بلامنازع است. اما تحلیل و بررسی زیست‏بوم‏‏‌های مجازی و تحلیل اثرگذاری آن‏ها در ابعاد مختلف عرصه اجتماعی،  نتایج متفاوتی از حقیقت دیجیتال دموکراسی ارائه می‏دهد.

نقد پدیده دموکراسی دیجیتال

با ورود جهان به قرن ۲۱ و آغاز روند ظهور بسترهای آنلاین در جوامع اطلاعاتی، مفهوم جدید توانمندی مردم برای ارتباط با یکدیگر به‌صورت آنلاین و شبکه‏ای شدن روابط در ورای بعد مکان و زمان توسعه یافت و طیف وسیعی از روش‌ها برای تحقق این ایده، ابداع شد. با وجود اینکه به نظر می‏رسید در این عصر ظهور بسترهای دیجیتال مشارکت عمومی و در پی آن دموکراسی را تقویت نماید، اما موانعی نیز برای تحقق دموکراسی ایجاد نمود و این امر مقدمه‌ای بر ظهور تهدیدی بزرگ برای دموکراسی شد.

تبیین اینکه چگونه پلتفرم‏‌ها و بسترهای آنلابن تهدیدی برای دموکراسی به شمار می‏‌آیند، مستلزم شناخت ارکان و ویژگی‏های پلتفرم‏‌هاست. بدین منظور دو بعد شناخت و اثرگذاری الگوریتم‌‏های پلتفرم‌‏ها و ویژگی‏‌های شبکه‏‌های اجتماعی بر دموکراسی را سرفصل‏های اصلی نقد این پدیده مد نظر قرار دادیم.

اثر الگوریتم‏‌های پلتفرم‌‏ها بر دموکراسی

ساختار پلتفرم‌‏ها سه عنصر اصلی را شامل می‌شود: مالک پلتفرم، سویه عرضه‌کننده و سویه تقاضاکننده. مالک پلتفرم از طریق طراحی الگوریتم‌‏های مختلف اعم از الگوریتم‌‏های جستجو، الگوریتم‌های رتبه‌بندی محتوا، الگوریتم شناسایی رفتار کاربران (Walt, 2018) و غیره، تلاش دارد «خدمات کاربردی» و «محتوایی» در بهترین شرایط از طرف عرضه‌کننده به‌سوی تقاضاکننده هدایت شود. از طرفی مالک پلتفرم به‌واسطه توانایی در طراحی زیست‌بوم پلتفرم قادر است مداخلاتی در روند تبادل محتوا و جهت‏‌دهی آن انجام دهد. الگوریتم‌‏ها همان‌طور که می‌توانند در انتقال و گردش محتوا و اطلاعات تسهیلگر باشند، به‌واسطه اراده مالک پلتفرم در طراحی آن الگوریتم می‌توانند  از کارکرد اصلی خود خارج شوند و در مسیر اهداف از پیش تعیین‌شده بکار گرفته شوند.

  • الگوریتم شناسایی رفتار کاربر

یکی از مداخلات پلتفرم‌‏ها که منجر به آسیب به دموکراسی می‏شود و از ماهیت آزادانه بودن خود خارج می‏نماید، استفاده از قابلیت‏ «الگوریتم شناسایی رفتار کاربر» در مسیر اراده مالک پلتفرم است. این الگوریتم قادر است متن‌های کاربران را تحلیل کند و از طریق بررسی رفتار کاربران، الگوهای ترجیحات و الگوهای رفتاری آن‏ها را کشف نماید. ازاین‌رو این الگوریتم‏ می‏تواند با تغییر بازدهی محتوا، ترجیحات جامعه را سمت خاصی سوق دهد، اطلاعات و داده‏‌های دریافتی توسط کاربران را محدود کند و آگاهی بخشی به کاربران را در مسیری از پیش تعیین‌شده ترسیم نماید و منجر به فریب کاربران شوند.

  • الگوریتم فریب کاربران

در نمونه‏‌ای دیگر از طراحی الگوریتم‏‌ها، مالکان پلتفرم‏‌ها می‌توانند از الگوریتم‌ دیگر که موسوم به «الگوریتم‌های فریب» پلتفرم‌های ارتباطات و اطلاعاتی هستند، به‌منظور افزایش بازدهی پلتفرم‌‏ها بکار گیرند. الگوریتم‏های فریب می‏توانند در دو زمان «جستجو» و «پیشنهاد محتوا» رقم خورد(Dong , 2021). در زمان جستجو محتوا توسط کاربر یا پیشنهاد محتوا از سوی پلتفرم این الگوریتم‌ها با قرار دادن محتوایی که با درخواست جستجوی کاربران همخوانی ندارد، کاربران را به محتوایی که پلتفرم می‌خواهد، هدایت می‌کنند و جریان اطلاعات و جریان آگاهی‏‌بخشی از ریل اصلی خود خارج می‌شود. در این شرایط با ارائه محتوای و اطلاعات غلط، قدرت معیار «آزادی در عقیده و انتخاب» دموکراسی را در آحاد جامعه تضعیف می‏نماید.

اثر شبکه‏‌های اجتماعی بر دموکراسی

  • ترویج اخبار جعلی و افراطی

با توجه به جریان اطلاعاتی گسترده در شبکه‏‌های اجتماعی یکی دیگر از تأثیرات عمیق پلتفرم‏ها به‌ویژه شبکه‌های اجتماعی و رسانه‌های دیجیتال بر تصمیم‌گیری‌های مردم، جایگزینی منابع اطلاعاتی قابل‌اعتماد با اخبار جعلی و افراطی، و تأثیرگذاری تبلیغات نفوذی است. بدین معنا که اقتضای منافع، می‌تواند شبکه‌های اجتماعی محبوب را به سمت انتشار پنهانی اخبار جعلی، اطلاعات غلط یا چرخش تبلیغاتی هدفمند و متناسب با اهداف تعیین‌شده آن‌ها سوق دهد که این مسئله منجر به کاهش کیفیت گفتمان عمومی می‏شود(رکنی، ۱۴۰۲).

  • قطبی شدن گفتمان سیاسی

برخی از ویژگی‌‏های شبکه‏‌های اجتماعی و اثرگذاری آن‏ها بر دموکراسی برگرفته شده از قوانین حاکم بر شبکه است. یکی از قوانین شبکه‏ با عنوان قانون جهان‏‌های کوچک به روابط و پیوند میان کاربران می‏پردازد. این قانون مدعی است که کاربران فضای مجازی در شبکه‏‌های اجتماعی تنها با شش واسطه به هر یک از دیگر کاربران متصل میشوند. در این پدیده کاربران در خوشه‏‌هایی با پیوندهای قوی گروه بندی میشوند و با افراد دوری که در خوشه‏‌های دیگر هستند به وسیله پیوندهای طولانی و اغلب ضعیف دسترسی دارند(ون‏دایک، ۱۴۰۱، ص ۹۸). با توجه به ویژگی خوشه‏‌بندی کاربران و ایجاد پیوندهای قوی و گسترده، کاربران می‏توانند با توجه به تمایلات، ویژگی‏ها و اراده خود در گروه‏ها و خوشه‏‌های متفاوت زیست نمایند. این ویژگی رسانه‏‌های دیجیتالی و شبکه‏‌های اجتماعی می‏تواند نقش بسزایی در قطبی شدن گفتمان سیاسی ایفا نماید. مانند شبکه اجتماعی توییتر که حقیقت آن برای ترویج تعامل و چندصدایی طراحی‌شده‌ است، اما کاربران به واسطه ویژگی خوشه‏‌بندی و گروه‌‏بندی شدن کاربران، بیشتر باکسانی که دیدگاه‌هایشان را به اشتراک می‌گذارند تعامل می‌کنند تا اینکه به دیدگاه‌های مخالف گوش دهند. در این وضعیت بیشتر احتمال دارد افراد در دو سوی طیف سیاسی، کسانی را که با آن‌ها مخالف هستند به‌عنوان دشمن ببینند، نه شهروندانی با عقاید متفاوت(حزب الهی، ۱۴۰۰). در این شرایط شبکه‌‏های اجتماعی بستری برای قطبی شدن گفتمان‏‌های سیاسی تبدیل می‏‌گردد.

  • افزایش شکاف اجتماعی

اگرچه مالکان شبکه‏‌های اجتماعی مدعی هستند در عصر اطلاعات با توزیع شدن قدرت در میان کاربران و شبکه‏‌ای شدن روابط همه کاربران به‌طور یکسان قدرت پیدا می‏کنند، اما باید اذعان نمود شبکه‌‏های اجتماعی به‌واسطه ماهیت سلبریتی‏‌ساز و زمینه‌سازی برای ورود بازیگران مؤثر، شکاف اجتماعی را عمیق‌‏تر کرده ‏اند و در حقیقت فضایی برای تحریم و شناخته نشدن دیدگاه‌های متفاوت و کاهش تنوع دیدگاه‌ها طراحی نموده است.

  • تکثر هویت

با توجه به تکثر اجتماعات (community) مختلف در فضای مجازی و عضویت همزمان کاربران در چند اجتماع، هویت ایشان تکثر می‏یابد و پدیده تکه تکه شدن هویت ظهور می‏یابد. به‌واسطه تکثر هویت در فضای مجازی، ارزش‏ها و اصول مشترک در قلمروها نیز متکثر می‏ شوند. تکثر در هویت سبب می‏شود کاربران خود را متعلق به مرزهای جغرافیایی نداند و هویت خود را در ابعاد جهانی تعریف نماید. در این شرایط، تشتت در تعریف خود (هویت) وفاق ملی را تضعیف می‏کند و دموکراسی را متزلزل می‌‏نماید.

جمع‌بندی

پدیده اینترنت و توسعه آن در عصر جدید تحولات عمیقی را در عرصه ‏های مختلف رقم‌زده است. پدیده نوظهور دموکراسی نیز نتوانست از تغییرات ناشی از انقلاب دیجیتالی و پدیدار شدن جوامع دیجیتالی در امان بماند. گذار از جوامع سنتی به جوامع دیجیتالی دو طیف مشوقان و منتقدان انقلاب دیجیتالی را وادار به بررسی و ارزیابی پدیده نوظهور یعنی دموکراسی دیجیتال نمود.

جیمز کاران در کتاب درک نادرست از اینترنت(۲۰۱۲) موج مشوقان اینترنت را در مواجهه با دموکراسی دیجیتالی این‌چنین تبیین می‏نماید: «در دهه ۱۹۹۰، کارشناسان برجسته، سیاستمداران و مقامات دولتی و … پیش‌بینی می‌کردند اینترنت دنیا را متحول می‌کند. اینترنت دوره جدیدی از دموکراسی فرهنگی را آغاز می‌کند که در آن کاربران مقتدر که بعدها به کاربران غیرحرفه‏ای شناخته می‌شوند، می‌توانند در حوزه‏ های مختلف سیاسی، اجتماعی اعمال اراده کنند. اینترنت با ایجاد دولت الکترونیک از طریق همه‌پرسی عمومی باعث جوان‌سازی مجدد دموکراسی می‌شود، گروه‌های ضعیف و حاشیه‌ای در کشورها قدرتمند می‌شوند و به‌نوعی انقلاب در پدیده دموکراسی ایجاد می‏نماید» (محمد نژاد، ۱۳۹۵، ص۱۵).

مشوقان معتقدند با توسعه شبکه‌های اجتماعی و رسانه‏‌های دیجیتالی پدیده مشارکت مردمی در حال تبدیل‌شدن به ستون اصلی فرضیات درباره نحوه عملکرد فرهنگ است. همچنین ایشان باور دارند قدرت اینترنت به‌نوعی نیرویی برای دموکراسی و جهانی کردن خوبی و پایان بخشیدن بر انحصار اطلاعات و کنترل متمرکز بر ارتباطات است.

در مقابل منتقدان دموکراسی دیجیتالی درباره افزایش آگاهی مردم از طریق استفاده از اینترنت معتقدند اینترنت به همان میزان که موجب تولید دانش می‌شود به همان اندازه موجب ترویج جهل می‌شود. الی باریسر از اندیشمندان این حوزه نیز معتقد است کاربران اینترنت به‌طور فزاینده و اغلب ناآگاهانه به دنیای شخصی ورود می‌کنند که تمایلات شناخته‌شده خود را تقویت کنند، درحالی‌که این ویژگی هر یک از کاربران را از زمینه‌های مشترک موردنیاز برای جامعه و سیاست دموکراتیک جدا می‌کند و به شکل تهدیدکننده و نگران‌کننده‌ای قوه محرکه ما را برای درک و به دست آوردن ایده جدید سلب می‌کند(محمد نژاد، ۱۳۹۵، ص۱۹).

منتقدان استدلال می‌کنند که ورود به رسانه‌های اجتماعی که در وهله نخست به‌عنوان بسترهای مشارکت‌جو عنوان می‌شوند، باعث افزایش چشمگیر تنهایی شده است و مردم را در وهم فرو می‌برد و مرز میان اطلاعات درست و نادرست از بین می‏رود و واقعیت‏ در یک فضای پر از ابهام تولید و منتشر می‏ گردد. در این موقعیت اطلاعات می‌تواند بر اساس اهداف از پیش تعیین‌شده و شخصی‌سازی‌شده تولید و توزیع گردند. با توجه به اهمیت اطلاعات درست در تصمیم‏گیری  دموکراسی دیجیتالی ضد خود را تولید می ‏نماید و سبب تضعیف دموکراسی واقعی در جوامع می‌شود.

با توجه به ماهیت بیانیه آینده اینترنت، هژمونی آمریکا تلاش دارد از طریق برجسته کردن نقاط قوت دموکراسی دیجیتال، ترویج آن در کشورهای جهان‌سومی و با استفاده از شبکه‌‏های اجتماعی سیاست و فرهنگ جوامع دیگر را دستخوش طراحی و اهداف خویش نماید و نوع جدیدی از سلطه‌‏گری یعنی سلطه‌‏گری فرانو را اعمال و اجرا نماید.

 

صالح بنی اسد

دیدگاهتان را بنویسید