در دهه گذشته، اقتصاد دیجیتال بسیار متمرکز و مستعد انحصار شده است. بازارهای متعددی که توسط کمیته فرعی موردبررسی قرار میگیرند مانند شبکههای اجتماعی، جستجوی آنلاین و تبلیغات آنلاین تحت تسلط تنها یک یا دو شرکت هستند؛ اما این انحصار چگونه به وجود آمده است؟ این پلتفرمها چه رفتاری دارند که بازار را رقابت ناپذیر میکنند؟ آیا مسئله، صرفاً کیفیت و خاص بودن محصولات آنها است که اجازه ورود هیچ رقیبی را به بازار نمیدهد یا مسئله چیز دیگری است؟
مقدمه
«ما با یک باور متحد شدهایم. باور به ظرفیت تکنولوژیهای دیجیتال برای ارتقاء امکان اتصال، دموکراسی، صلح، حاکمیت قانون، توسعه پایدار و لذت بردن از حقوق بشر و آزادی بنیادین.» این اولین جمله از سند «اعلامیهای برای آینده اینترنت» منتشر شده از سوی آمریکا است. یکی از چالشهایی که مورد توجه این اعلامیه بوده، مسئله انحصار در اقتصاد دیجیتال است. در این سند، یکی از مؤلفههای اینترنت مطلوب اینطور آمده است: «کسبوکارها در هر اندازهای که باشند، میتوانند نوآوری داشته باشند، رقابت کنند و بر اساس شایستگیهای خود، در یک زیستبوم عادلانه و رقابتی رشد کنند.»
آمریکا در این اعلامیه که امیدوار است همه کشورها قواعد آن را بپذیرند، سعی دارد انحصار را بهعنوان یک ضدارزش معرفی کرده و با آن مقابله کند. در همین حال، کمیته قضایی آمریکادر گزارش خود ناظر به رقابت در اقتصاد دیجیتال، وضعیت شرکتهای آمریکایی را اینطور توصیف میکند: «در دهه گذشته، اقتصاد دیجیتال بسیار متمرکز و مستعد انحصار شده است. بازارهای متعددی که توسط کمیته فرعی موردبررسی قرار میگیرند – مانند شبکههای اجتماعی، جستجوی آنلاین و تبلیغات آنلاین – تحت تسلط تنها یک یا دو شرکت هستند.»
اما این انحصار و چگونه به وجود آمده است؟ این پلتفرمها چه رفتاری دارند که بازار را رقابت ناپذیر میکنند؟ آیا مسئله، صرفاً کیفیت و خاص بودن محصولات آنها است که اجازه ورود هیچ رقیبی را به بازار نمیدهد یا مسئله چیز دیگری است؟
انحصار ذاتی در اقتصاد دیجیتال
بهطورکلی اقتصاد جدید، بهواسطه فناوریهای زیربنایی آن، ویژگیهایی متفاوت از اقتصاد سنتی دارد. بعضی از این ویژگیها ضد انحصار هستند. مثلاً فراگیری دسترسی به اینترنت، باعث شده است که یک فروشگاه محلی نتواند بهواسطه محدودیت حملونقل مردم منطقه، قیمت را بالا ببرد. اما در طرف مقابل، ویژگیهای ضد رقابتی هم دارد که به انحصارهای بزرگ منتهی میشود. ازجمله آنها:
- هزینه بالای توسعه اولیه: ساختن نرمافزارهای بزرگی مثل سیستمعاملها، هزینه اولیه بالایی دارد. این در حالی است که تعداد فروش بالای آنها، میتواند موجب سود هنگفتی شود. در این شرایط، اولین بازیگری که موفق شود به نرمافزار مناسب دست پیدا کند، برنده نهایی مسابقه است. چون میتواند با کم کردن حاشیه سود همچنان سود خالص خود را بالا نگه دارد و درعینحال قدرت ورود به عرصه خود را از دیگر بازیگران بگیرد.
- اثر شبکهای: مثال واضح این اثر، شبکههای اجتماعی هستند. ما پلتفرمی را انتخاب میکنیم که دوستان ما در آن حضور دارند. در این حالت، پلتفرمهای با شبکه گسترده مثل متا شانس رقابت را از دیگر بازیگران میگیرند.
- قدرت کلان دادهها:هر شرکتی که بتواند به شبکه بزرگ دست پیدا کند، به کلان دادههایی باقدرت تحلیل بسیار بالا هم رسیده است. این دادهها در شناسایی نیازهای مخاطب کمک بزرگی به پلتفرم میکند. مشخصاً رقبای کوچک، از دسترسی به چنین دادههایی محروماند.
با این اوصاف، شکلگیری انحصار در عصر دیجیتال بدون ورود دولت و حمایت از کسبوکارهای خرد قطعی است. بااینحال، آمریکا ما را همزمان به بازار آزاد و مبارزه با انحصارگرایی دعوت میکند؛ درحالیکه این دو لااقل در عصر دیجیتال قابلجمع نیستند.
قدرتنمایی غولهای تکنولوژی
اما این تمام ماجرا نیست. مسئله بزرگتر، سازوکارهای انحصارگرایانه پلتفرمهای بزرگ دنیا است. این ابر غولها، بهواسطه قدرتی که پیدا کردهاند، برای دیگر کسبوکارها هم قاعده گذاری میکنند. ظاهر ماجرا، یکسری سازوکارهای درون پلتفرمی است؛ اما در حقیقت چون این شرکتها، بستر فعالیت بسیاری از کسبوکارهای دیگر هستند، قواعد آنها مستقیماً دیگران را کنترل میکند. آنها قدرت چنین کاری را دارند، چون هیچ رقیبی برایشان وجود ندارد. در ادامه اقدامات چند مورد از این شرکتها را بررسی میکنیم.
- آمازون
آمازون بزرگترین خردهفروش دنیا با کمترین مقدار هزینه نگهداری و انبارداری ممکن است. هیچ جایی بهتر از آمازون برای فروش محصولات وجود ندارد؛ بهطوریکه فروش در تمام سایتهای اینترنتی واسط دیگر، بهاندازه ده درصد از آمازون برای فروشندگان خود سودآوری دارند. این یعنی اگر فروشندهای تصمیم بگیرد آمازون را کنار بگذارد، عمدهی سود خود را ازدستداده است.
اما چرا باید فروشنده چنین کاری بکند؟ چون آمازون کالاهایی که فروش خوبی داشته باشند را رصد میکند. اگر کالایی با اقبال عمومی بالایی روبهرو شود، خود آمازون به فروشنده و حتی تولیدکنندهی کپی آن کالا تبدیل میشود. در این شرایط، نوآوری شما هیچ سودی برایتان نخواهد داشت.
علاوه بر این، آمازون همواره محصولات خود را بهعنوان پیشنهاد اولیه معرفی میکند؛ حتی اگر فروشنده دیگری همان کالا را باقیمت مناسبتری بفروشد. مردم میتوانند با پایین رفتن، پیشنهاد دیگر فروشندهها را هم ببینند اما معمولاً این کار را نکرده و همان گزینه پیشفرض را انتخاب میکنند. آمازون، مال آمازون است و هیچکس حق ندارد در آن فروشنده بهتری باشد!
- گوگل
گوگل در ابتدا فقط یک موتور جستوجو بود. یک واسطه بین کاربری که دنبال محتوا میگردد و تولیدکنندگان محتوا. اما درگذر این سالها، گوگل خود به یک ارائهدهندهی محتوا تبدیلشده است، بدون آنکه شخصاً تولیدکنندهاش باشد! بهطور متوسط ۴۱ درصد از محتوای صفحه اول جستوجو در گوگل، متعلق به محتواهای خود گوگل است؛ ازجمله Google images، Youtube، پاسخ به سؤالات مرتبط، Google flight و… . نکته مهم اینکه همهی این محتواها از سایتهای دیگر گردآوریشدهاند و گوگل تولیدکننده مستقیم هیچکدام از آنها نیست. مثلاً در بخش «دیگران همچنین پرسیده اند…» گوگل به سؤالات احتمالی شما پاسخ میدهد. اما این پاسخها، توسط خود گوگل تولید نشده بلکه محتوای متعلق به سایتهای دیگر است. شاید گفته شود که گوگل از سایتهای رایگان محتوا جمعآوری کرده و این اشکالی ندارد؛ اما اینطور نیست. درآمد اصلی سایتهای رایگان، از گردش ترافیکی است که به وجود میآورند. در حقیقت هرچقدر بازدید آنها بیشتر بشود، آنها توان فروش بنرهای تبلیغاتی بیشتری دارند. گوگل باعث میشود که بازدید این سایتها کاهش پیداکرده و از درآمدشان کاسته شود. در مثالی که زده شد، شما بدون وارد شدن به سایت مرجع، پاسخ سؤالتان را دریافت میکنید.
آیا سایتها میتوانند از انتشار محتوای خود توسط گوگل جلوگیری کنند؟ بله؛ اما بهشرط حذف شدن کامل از نتایج جستوجوی گوگل. این برای بسیاری از کسبوکارها یعنی نابودی کامل؛ چون حدود ۸۵ درصد جستوجوها در گوگل انجام میشود و بزرگترین رقیب او یعنی بینگِ ماکروسافت، کمتر از ۹ درصد از این بازار سهم دارد.
جالبتر اینکه گوگل برخلاف گذشته، دیگر سعی نمیکند بهترین گزینه را به شما پیشنهاد بدهد؛ چراکه خود ذینفع شده است. بهعنوانمثال، گوگل فلایتس که برای خرید بلیط ایجادشده است، ابتدا بلیطهایی که فروشنده آن خود گوگل است را به شما نشان میدهد؛ حتی اگر گزینههای ارزانتر وجود داشته باشد.
- اپل
اگر سعی کرده باشید با آیفون اشتراک اسپوتیفای تهیه کنید، متوجه میشوید که امکان این کار از طریق اپلیکیشن وجود ندارد. اسپوتیفای از شما درخواست میکند تا از طریق وب اشتراک بخرید. اما چرا؟
اپ استور، تنها مرجع دانلود اپ در گوشیهای آیفون است؛ برخلاف اندروید که میتوان اپها را بهطور مستقیم دانلود و نصب کرد. اپل از طریق این محدودیت، درآمد هنگفتی به دست میآورد؛ چراکه ۳۰ درصد از پولی که برای خرید اپها پرداخت میشود، سهم اپل است. حتی اگر پرداخت درون برنامه داشته باشید، مثل خرید اشتراک و یا خرید تجهیزات بازیها، بازهم ۳۰ درصد از آن به اپل میرسد.
تصاحب استارتآپها
باوجود همه اینها، ممکن است تصور شود که هنوز امکان رقابت وجود دارد؛ چراکه اگر کسی ایده بهتری داشته باشد، شرکتهای سرمایهگذار ریسکپذیری هستند که از او حمایت کنند تا کار خود را به ثمر برساند؛ همانطور که یک روز اپل یک شرکت کوچک درون گاراژ بود و چون از خود لیاقت نشان داد، به یک ابرشرکت تبدیل شد.
ما اصل این موضوع و امکان فعالیت استارتآپها را نفی نمیکنیم؛ اما یک سؤال: این شرکتهای سرمایهگذار، چه کسانی هستند؟ تا نیمه سال ۲۰۲۲، گوگل ۲۴۰ استارتآپ را خریده و روی ۱۶۱ استارتآپ دیگر سرمایهگذاری کرده است. مایکروسافت با خرید ۲۰۲ و سرمایهگذاری روی ۱۳۲ استارتآپ کمی عقبتر از گوگل است. اپل هم ۱۰۷ استارتآپ را خریده و ۱۲ مورد سرمایهگذاری داشته است.
در حقیقت این شرکتها از اینکه چند جوان دور هم ایده خود را پرورش دهند، بسیار استقبال میکنند؛ چراکه میتوانند با چند میلیون دلار، هم آنها را خوشبخت و هم به ارزش شرکت خود میلیاردها دلار اضافه کنند. با این اوصاف، هرگز رقیبی برای این شرکتها وجود نخواهد داشت؛ چون هر صاحبفکری را مال خود کردهاند.
سخن آخر
آمریکای سرمایهداری، اتفاقاً رؤیایی جز انحصار ندارد و هرگز سیاستهایی ضد آن تدوین نخواهد کرد. در عصر فضای مجازی، بیشتر از انحصار توسط دولت ناکارآمدیهای آن، باید نگران انحصار پلتفرمهای بزرگ بود. این به معنای دولتی سازی همهچیز نیست؛ بلکه ضرورت نظارت دولت بر بازار و جلوگیری از سازوکارهای انحصارگرانه را میطلبد.
احمدرضا کوکب