نورافشانی رسانه‌ای یا آتش‌باری سیاسی!

مخاطبی که سواد رسانه‌ای ندارد، تحت تاثیر تکنیک‌های روان‌شناسانه رسانه‌های فارسی‌زبان معاند، مسلّم می‌پندارد که به زودی شاهد وقوع لحظه‌ای خطیر و آخرالزمانی در صحنه سیاسی ایران خواهد بود و در این، شکی نیست!
 به نقل از نورنیوز، خطرناک‌ترین لغزش‌گاهی که یک رسانه را از نهادی آگاهی‌بخش به بنگاهی ذهنیت‌ساز و توهم‌آفرین تبدیل می‌کند، اشتباه گرفتن «دروازه‌بانی خبر» با «سوزن‌بانی اطلاعات» است.

اگر دروازه‌بانی خبر، گزینش حرفه‌ای و هوشمندانه‌ی اخبار با هدف تأمین بهداشت خبر و کاستن از اغتشاش ذهنی مخاطب باشد، سوزن‌بانی اطلاعات، ایجاد یک سپهر ادراکی جدید است که الزاما تعهدی به واقعیت‌های موجود ندارد و می‌خواهد با دست‌کاری در صورت‌های برآمده از امر واقع، انگاره‌های جدیدی بسازد یا به انگاره‌های موجود جهت بدهد.
هیچ رسانه‌ای را شاید نتوان یافت که صراحتا اقرار کند دنبال جعل واقعیت است و می‌خواهد با ترفندهایی، «آگاهی کاذب» را جای «اطلاعات صحیح» جا بزند، اما تشخیص رسانه ذهنیت‌ساز از رسانه آگاهی‌بخش، کار چندان دشواری به نظر نمی‌رسد اگرچه پیچیدگی‌هایی در این ماجرا وجود دارد.
لغزش‌گاه سوزن‌بانی اطلاعات، هرچند خطری بالقوه برای همه رسانه‌ها اعم از رسانه‌های داخلی و خارجی، یا نوشتاری و صوتی و تصویری، یا رسانه‌های سنتی و جدید است، اما عجالتا بیایید رفتار رسانه‌های فارسی‌زبان خارج از کشور را در آستانه سال‌گرد ناآرامی‌های پاییز گذشته مرور کنیم.
گو اینکه تعداد زیادی از این رسانه‌ها از چندی پیش، توجه به این سوژه را در دستور کار روزانه خود گنجانده‌اند، اما به دلایلی تمرکز بر فعالیت‌های ۳ رسانه که بازیگران اصلی این صحنه‌اند مهم‌تر است: ایران اینترنشنال، من‌وتو و بی‌بی‌سی فارسی.
این سه نهاد رسانه‌ای با وجود اولویت‌ها و رویکرد‌ها و اهداف خاص و متمایزی که هر کدام‌شان دارند، انگار به شیوه‌نامه‌ای مشترک در پرداختن به موضوع سال‌گرد اتفاقات پاییز سال گذشته ملتزم هستند. توجه به این اصول رفتاری مشترک، بسیار مهم و درس‌آموز است:

نخست؛ شمارش معکوس با دور تند
ایران اینترنشنال، من‌وتو، و بی‌بی‌سی فارسی برای پرداختن به موضوع سال‌گرد از مدت‌ها قبل خیز برداشتند، اما دستِ‌کم از یک ماه پیش، برنامه‌های انتقادی و ضرباهنگ تخریبی مطالب خود را تشدید کردند.
این تلویزیون‌ها از ۲۵ شهریور چنان سخن می‌گویند که مخاطب را با ادبیاتی آخرالزمانی در فضای لحظه خطیر و فیصله‌بخش قرار می‌دهند، تو گویی اتفاقی قطعی و غیرقابل اجتناب در راه است و هر روز به این لحظه ویژه نزدیک‌تر می‌شویم.
مقصود از این تکنیک، ایجاد وضعیت پیش‌انتظار و نمایش شرایط التهاب اجتماعی برای مخاطب است. انگار قرار است به زودی جشنواره باشکوه و جذاب شروع شود و رسانه باید هیجان روانی لازم برای استقبال از این جشنواره تماشایی را فراهم کند.
آرم شروع هر بخش خبری در این رسانه‌ها در حکم تیک‌تاک شمارش معکوس برای آغاز یک رخداد ویژه و جدید است.
رسانه با این تکنیک، بی‌آنکه صریحا مخاطبان را به مشارکت در این رخداد موهوم و نامعلوم فرابخواند، ذهن‌شان را طوری دست‌کاری می‌کند که اگر در بازی مشارکت نکنند موقعیتی بی‌تکرار را از دست داده‌اند.
مخاطبی که سواد رسانه‌ای ندارد از طریق این تکنیک، مسلّم می‌پندارد که به زودی لحظه‌ای خطیر و آخرالزمانی در صحنه سیاسی ایران شاهد خواهد بود و در این شکی نیست.

دوم؛ یک قصه بیش نیست…!
برای اینکه چیزی را مهم بنمایانید لازم نیست فریاد بزنید و به بانگ بلند اعلام کنید که آن موضوع مهم است؛ همین که نور را از روی همه چیز بردارید و رنگ را از همه چیز بزدایید، کافی است تا مخاطب چاره‌ای نداشته باشد جز آنکه، چون شما، آن چیز را که مهم و بلکه مهم‌ترین می‌دانید او نیز بداند.
خواهرخوانده‌های سه‌گانه رسانه‌ای فارسی‌زبان، البته به زبان هم می‌گویند که هیچ چیز مهم‌تر از ماجرای سال‌گرد حوادث پاییز پارسال نیست، اما با تکنیک نورپردازی موضعی بر واقعیت، نور را مطلقا، تماما و دائما روی این موضوع می‌تابانند تا ذهن مخاطب را دست‌کاری کنند و آنچه را خود مهم می‌دانند برای مخاطبان نیز مهم بنمایانند.
این رسانه‌ها از مدت‌ها پیش، همه چیز ایران را به یک قصه و یک موضوع واحد فروکاسته‌اند تا از این طریق معادله‌ای بسازند که در این معادله، ایران و مسائلش مساوی باشد با یک مسئله: ۲۵ شهریور.
سایر مسائل و موضوعات مثبت و منفی ایران، طی یک تردستی رسانه‌ای در تاریکی می‌مانند و نور مصنوعی رسانه فقط بر همان قصه‌ای نور می‌پاشد که پسند رسانه است.
واقعیت ایران، اما چیز دیگری است و پیچیدگی‌ها و تنوعات چشم‌گیری دارد، اما نور موضعی چراغ رسانه‌های سوزن‌بان، اراده‌ای برای روشن کردنشان ندارند.
نام دیگر این نورپردازی تحریف‌گرانه، «برجسته‌سازی» است، ترفندی که از واقعیت چندلایه، موجودی نحیف و یک بعدی بازنمایی می‌کند چرا که از دانش روان‌شناسی این را آموخته است که ذهن مخاطب در فقدان سواد رسانه‌ای، به شنیدن قصه‌های ساده و تک قهرمان بیشتر رغبت دارد و چنین روایت‌هایی را راحت‌تر باور می‌کند.

سوم؛ تکرار کن تا پیروز شوی
قصه ساده اگرچه راحت‌تر خوانده و باور می‌شود، اما اگر قرار است ماندگارتر شود باید با تکنیک «تکرار»، ریشه‌هایش را تا عمق ذهن مخاطب گسترش داد. تکرار، تکمیل‌کننده دو تکنیک پیشین است. اگر دکارت، فیلسوف بزرگ فرانسوی و از پایه‌گذاران تجدد غربی، روزگاری گفته بود «تقسیم کن تا پیروز شوی»، سوزن‌بانان اطلاعات در بنگاه‌های خبری و تحلیلی امروز، می‌گویند «تکرار کن تا پیروز شوی»، زیرا مسیر کامیابی، تکرار است، تکرار همان قصه واحد، همان روایت ساده و یک لایه.
به این اعتبار هر روز و در همه بخش‌های خبری، رستاخیز فرضی ۲۵ شهریور به زبان‌ها و تصویر‌ها و تکنیک‌های متفاوت بازنمایی می‌شود تا تکرار کار خودش را بکند و در ذهن مخاطب، جایی برای اندیشیدن به چیز دیگر نگذارد.

چهارم؛ حال از دهان دوست شنیدن…!
ناپسندترین و غیراخلاقی‌ترین تکنیک در دست‌کاری ذهن مخاطب، گفتن سخن خود از زبان دیگری است. میل رسانه‌های سه‌گانه برای ایجاد خشونت میدانی در سال‌گرد اتفاقات پاییز سال گذشته، واقعیتی مکتوم نیست و فهم آن نیاز به هوش چندانی ندارد.
با این حال خواهرخواندگان سه‌گانه، این میل جوشان را بیشتر از زبان میهمانان و کارشناسان مدعو در قالب توصیه‌هایی برای «حفظ امنیت معترضان» بیان می‌کنند.
کارشناس، رو به مخاطب می‌کند و شیوه‌هایی را که عین خشونت‌ورزی است در ادبیاتی دلسوزانه و مشفقانه تعلیم می‌دهد.
این کار هرچه باشد رفتار رسانه‌ای و آگاهی‌بخش نیست حتی اگر گوینده‌اش ادعا کند برای حفظ جان شهروندان این نکات را می‌گوید.
تعلیم زیرکانه خشونت و تشدید فضای تند و هیجانی، کاری است که این رسانه‌ها از «زبان دوست» انجام می‌دهند. این اقدام کثیف هرچه باشد رفتاری رسانه‌ای نیست و مصداق بارز سوگیری افراطی یک رسانه به شمار می‌آید.
این رفتار، رسانه را از ماهیت آگاهی‌بخشی خود دور کرده و دروازه‌بانی را به سوزن‌بانی و نورافشانی بر واقعیت را به آتش‌باری بر حقیقت تبدیل می‌کند.

دیدگاهتان را بنویسید