پژوهشگر ارشد مطالعات خاورمیانه و آفریقا در شورای روابط خارجی، ستوننویس فارین پالسی؛ به گفته “نشات الدیهی” مجری یک برنامه تلویزیونی مصری به نام “با قلم و کاغذ” من از اخوان المسلمین پول دریافت کرده ام. او تنها مصری ای نبوده که از آخرین ستون من خشمگین شد ستونی که در آن درباره چگونگی ویران ساختن مصر توسط “عبدالفتاح السیسی” رئیس جمهور مصر نوشته بودم. حامیان آنلاین سیسی انبوهی از اهانت ها و توهین های شخصی را در حساب شخصی ام در توئیتر علیه من بیان کردند. آنان نشان دادند که تمام امیدها برای بحث های متفکرانه در رسانه های احتماعی از مدت ها پیش از بین رفته است.
به گزارش فرارو به نقل از فارین پالسی، ادعای آن مجری علیه من در ظاهر پوچ است. هیچ راهی وجود ندارد که اخوان المسلمین به من پولی داده باشد. من به اخوان المسلمین باوری ندارم. اخوانی ها در به کارگیری گفتمان اصلاحات سیاسی در تعقیب برنامه ای ضد دموکراتیک از خود مهارت نشان دادند. علاوه بر این من نسبت به اسطوره شناسی ای که اخوانی ها بلافاصله در دوره پس از سقوط مبارک ایجاد کردند تردید دارم. شیطنت و ارعاب انتخاباتی اخوان که به انتخاب نامزد آن جریان یعنی “محمد مرسی” در انتخابات ریاست جمهوری در سال 2012 میلادی انجامید آشکار بود. با این وجود، حتی اگر اخوانی ها در تلاش برای کسب قدرت ناتوان بودند نیز من باز هم تردید داشتم که مصر می توانست داستان موفقیت آمیزی از بهار عربی باشد.
من که سالها درباره مصر نوشته ام تاکنون به چنین هجمه هایی عادت کرده ام و آن را نادیده گرفته بودم. با این وجود، نظر نشات الدیهی درباره من توجه ام را جلب کرد بدان خاطر که وارد کردن اتهام اخوانی بودن به منتقدان سیسی نشان دهنده دو مشکلی است که رئیس جمهور مصر و حامیان او دارند و هیچ پاسخی برای آن ندارند.
نخستین مشکل آن است که همان گونه که در ستون پیشین خود نوشتم بین آن چه دولت مصر به شهروندان مصری وعده می دهد و نحوه تجربه آنان از زندگی روزمره اختلاف زیاد، رو به رشد و قابل توجهی وجود دارد. زمانی که مردم مصر شهامت پیدا کرده و به این مشکل اشاره می کنند دولت سریعا آنان را حامی اخوان المسلمین معرفی می کند و تعداد زیادی از مصری ها را حبس کرده یا مورد آزار و اذیت فیزیکی قرار داده است. این واکنش وحشیانه معیاری است برای این که سیسی و حامیان اش چقدر می دانند و می ترسند که مصری های زیادی وجود دارند که این شکاف و ماهیت بالقوه بی ثبات کننده آن را می شناسند.
مشکل دوم و مهم تر آن است که علیرغم بهترین تلاش های سیسی او هنوز نمی تواند از سایه طولانی اخوان المسلمین بر سیاست و جامعه مصر خلاص شود. البته حتی پیش از دوره زمامداری سیسی نیز مقام های مصری عموما یا با اخوانی ها مماشات می کردند و یا دست به سرکوب آنان می زدند. “مصطفی النحاس” نخست وزیر وقت مصر در اوایل دهه 1940 میلادی در برابر فشار سیاسی وارد شده از سوی اخوان عقب نشینی کرد و مشروبات الکلی و فحشا را سرکوب کرد و در عین حال به آن جریان اجازه داد تا نشریات خود را منتشر کند. چند سال پس از آن دولت تازه به قدرت رسیده اخوانی ها را سرکوب کرد پیش از آن که دولت دیگری سیاست مماشات با آن گروه را از سر بگیرد.
جمال عبدالناصر هزاران تن از رهبران و اعضای اخوان را زندانی کرد برخی از آنان را رها کرد و سپس دوباره آنان را زندانی کرد. انور سادات جانشین او که زمانی همسفر اخوان المسلمین بود اعضای آن جریان را آزاد کرد و به آنان فرصت انتشار نشریات، موعظه و تبلیغات را داد. با این وجود، اخوانی ها بر سر صلح سادات با اسرائیل با او درگیر شدند و زندان های مصر بار دیگر مملو از اخوانی ها شد. پس از ترور سادات در سال 1981 میلادی مبارک به آن گروه فرصت داد تا فعالیت های خود را از سر بگیرد زیرا باور داشت که ارائه فرصت انتشار نشریات، انجام فعالیت های آموزشی و حضور در جامعه مدنی باعث دور شدن حمایت اخوان از افراطی هایی می شود که سادات را به قتل رسانده بودند. پس از حدود یک دهه مبارک به این نتیجه رسید که به اندازه کافی دست اخوانی ها را باز گذاشته است. او به نهادهای امنیتی مصر دستور داد تا فعالیت اخوان المسلمین را به حالت تعلیق درآوردند. اخوان المسلمین در مسیر این الگوی مماشات و تقابل یک بازیگر مهم سیاسی، اجتماعی و فرهنگی در مصر باقی ماند.
در سالیان اخیر نیز سرکوب اخوان و طرح این ادعا که منتقدان دولت مصر اعضای آن گروه هستند (یا مزدبگیر آنان می باشند) بارزتر و خطرناک تر شده است. این بدان خاطر است که سیسی روایتی ناسونالیستی را از مصر امروز احیا کرده است. ناسیونالیسم صرفا به صورت خودجوش رخ نمی دهد بلکه نتیجه تخیل است و با پروژه های سیاسی هماهنگ می باشد. بنابراین، ناسیونالیسم به طور دوره ای در معرض تفسیر مجدد قرار می گیرد تا با نیازهای رهبران سیاسی انطباق پیدا کند. این دقیقا همان کاری است که سیسی انجام داده تا اخوان را که ریشه، اعتبار و جهان بینی آن سابقه محکمی در تجربه مصر دارد را به عنوان گروهی خشن و بیگانه با جامعه ای که در آن متولد شده نشان دهد.
پس از کودتایی که سیسی را به قدرت رساند به موازات کارزار رسانه ای دولتی که به دنبال ایجاد و حفظ حمایت از به زعم خود “انقلاب دوم” مصر بود انگیزه ای برای نمایش اخوان المسلمین به عنوان “ستون پنجم” از سوی دولت و رسانه های وابسته به آن وجود داشت. ستون نویسان مصری اغلب از اخوانی ها به عنوان عوامل قطر یا ترکیه یاد کرده اند.
همزمان با آن سیسی خشونتی را برای سرکوب اخوانی ها به کار برد و این کار را با بیان آن که آن گروه یک سازمان تروریستی است توجیه کرد. سال ها پیش اخوانی ها یک کادر مخفی مسلح در اختیار داشتند اما آن کادر مدت ها پیش برچیده شده بود. با این وجود، دولت مصر مدعی ارتباط مستقیم بین اخوانی ها و داعش شد. زمانی که تحلیلگرانی پیدا شدند که روایت حکومت مصر و استفاده آن از خشونت را زیر سوال بردند به طور معمول در مبطوعات مصر به عنوان ابزار دستور وابستگان اخوان معرفی شدند. 100 ناظر غربی مسائل مصر را در اتاقی قرار دهید و از آنان بپرسید کدام یک به ارتباط با اخوان المسلمین متهم شده اند من مطمئن هستم اکثریت آنان پاسخ مثبت خواهند داد.
این موضوع ما را به مشکل دوم رهبری مصر باز می گرداند که پاسخی برای آن ندارد: سیسی تلاش می کند تا روایت ناسیونالیستی مصر را بازنویسی کند اما تلاش اش برای حذف اخوان المسلمین از آن روایت برایش دردسرساز است. اخوان المسلمین نقشی کلیدی در برخی از مهم ترین بخش های ناسیونالیستی قرن بیستم ایفا کردند. آنان علیه اشغال مصر توسط بریتانیا اقدام کردند و اگرچه در ابتدا نسبت به سلطنت مصر دیدگاه مثبتی داشتند در بخش عمده دهه 1940 و اوایل دهه 1950 میلادی با ملک فاروق پادشاه وقت مصر مخالفت کردند.
اخوان المسلمین اولین گروهی بود که زنگ خطر را درباره صهیونیسم و مهاجرت یهودیان به فلسطین به صدا درآورد. در جنگ 1948 میلادی بین دولت جدید اسرائیل و همسایگان اش اخوانی ها علیه اسرائیلی ها در نزدیکی بیت لحم و بیت المقدس جنگیدند که البته اقدامی بی نتیجه بود. با این وجود، یک بعد سیاسی مهم دیگر برای فعالیت اخوان المسلمین در مورد فلسطین وجود داشت. آن گروه همسو با اصلاح طلبان مسلمان اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم معتقد بود که ضعف جوامع مسلمان باعث مداخله خارجی میشود. از آنجایی که آنان و بسیاری دیگر صهیونیسم را ابزار استعمار اروپا می دانستند مبارزه فلسطینی ها علیه اسرائیلی ها همان مبارزه ملی گرایانه ای تلقی می شد که مصریان علیه بریتانیایی ها به راه انداختند.
اخوانی ها تنها بازیگران این رویدادهای پیچیده نبودند که چندین دهه به طول انجامید. البته حزب وفد و افسران آزاد و بسیاری از گروه های دیگر نیز در این روند نقش داشتند. با این وجود، برخلاف آن چه سیسی تلاش می کند هیچ کس نمی تواند نقش اخوانی ها را در مقولاتی که برای روایت ناسیونالیستی مصر حیاتی بوده و هستند را انکار نماید.
از برخی جهات این یک داستان قدیمی مصری است که در آن سوالات اساسی در مورد جامعه، حکومت، هویت و نقش کشور در جهان مدت ها مورد بحث بوده اند. با این وجود، از آنجایی که رهبران مصر برای حفظ کنترل سیاسی بیش تر بر ترس و اجبار متکی هستند در برابر پاسخ به پرسش های احتمالی آسیب پذیر می باشند.
سیسی و هواداران اش در مواجهه با هر انتقادی اتهام توخالی و بی معنای مرتبط بودن منتقدان با اخوان المسلمین را مطرح می کنند زیرا آنان نمی توانند پاسخی منسجم به منتقدان خود از جمله منتقدان غیر اسلامگرا ارائه کنند. این نوع واکنشی است که رهبران سیاسی هنگام ترس از آن استفاده می کنند. در واقع، به همان اندازه که سیسی با ترس حکومت می کند ترس نیز بر او حکمرانی می کند.
استیون کوک