اما این امیدواری به وجود آمد که بازار بورس در دولت آیت الله رئیسی احیا شود و ضمن اینکه مردم بتوانند در آن با خیال آسوده سرمایه گذاری کنند، بخشی از سرمایه لازم جهت تولید و شکوفایی کشور نیز بدست اید. اما متاسفانه شاهد آن هستیم که نه تنها روند بورس در جهت امیدآفرینی نیست بلکه هر روز بیشتر اعتماد مردم نسبت به این بازار با توجه به کاهش سرمایه ها و قرمز شدن بوس سلب می شود.
آیت الله رئیسی تلنگرهای مختلفی را به تیم اقتصادی برای احیای این بازار زدند و انتظار این بود که تیم اقتصادی دولت نیز به انتظارات موجود در حوزه بورس پاسخ مثبت بدهند اما روند بورس نشان می دهد که این بازار دیگر از هیچ منطقی که بتوان در آن حتی پیش بینی اقتصادی و کارشناسانه کرد، تبعیت نمی کند. با بهم خوردن بازار بورس بسیاری از سرمایه های مردم وارد بخش رمز ارزها شد و باید گفت که سرمایه های خردی که می توانست با جمع شدن آن در بورس کشور را تا حدود زیادی در حوز سرمایه تغذیه کند، به این بازار کاذب ریخته شد و فرار سرمایه رخ داد.
بخش دیگری از سرمایه ها نیز در بازارهای راکد و غیر مولد مانند خرید دلار و طلا ریخته شد. آنطور که مشخص است مردم خصوصا در فضایی که ارزش پول ملی در حال کاهش است، تشنه سرمایه گذاری هستند اما آنقدر در بورس با وجود اینکه کارشناسان مطرح می کنند این بازار یک بازار بلندمدت برای سرمایه گذاری است، ناامید شدهاند که متاسفانه بازارهای دیگر از جمله خرید خودرو، طلا و … داغ شده و بر قیمت موارد مصرفی مثل خودرو و مسکن افزوده شده است.
یک کارشناس حوزه خودرو اخیرا مطرح کرده است که حدود 500 هزار خودرو صفر و کار نکرده توسط مردم در خانه هایشان انبار شده است و این موضوع میزان تمایل مردم برای سرمایه گذاری اول برای از دست نرفتن سرمایه هایشان به واسطه کم ارزش شدن پول ملی و در قدم دوم کسب سود را به خوبی نشان می دهد. حالا چرا این سرمایه ها در بخش مولدی مثل بورس سرمایه گذاری نشود و از این فرصت طلایی دولت و بخش اقتصادی استفاده نکند؟
با این وجود دولت می توانست برنامه مناسبی با ایجاد امیدآفرینی در حوزه بازار بورس با تشکیل یک کارگروه متبحرو متنفذ عملیاتی کند. درواقع حرف و حدیث های مختلفی درباره بورس زده می شود که بازار سرمایه را یک عده افراد سودجو اداره می کنند. دولت ضمن شفاف سازی در این موضوع اگر این افراد نیز این بازار را اداره کنند، باید گفت که دولت باید برخورد ویژه و قانون مندی با آنان انجام دهند که فرصت عظیم سرمایه گذاری مردم برای سود و منفعت شخصی را گرفته اند.
از سوی دیگر سئوال اساسی اینجاست که قاعده سود و زیان بورس ایا به عملکرد کارخانه های سهامی بستگی دارد یا فضای داخلی بورس. آیا مثلا فردی که سهام یک شرکت حفاری را خریده است و به سرمایه گذاری این شرکت برای توسعه و سودآوری خود کمک کرده است، چرا باید متضرر شود! وقتی که همین شرکت در حال سودآوری است و با آن سرمایه های خردی که حالا در بورس به صورت کلان به این شرکت کمک کرده است، توانسته برای خود بازارهای جدیدی ایجاد کند.
به نظر می رسد که در ابتدا بخش اقتصادی دولت باید در جهت قاعده مند کردن بورس حرکت کند و سپس در جهت حفظ سرمایه های مردم در بازار سرمایه که باعث ایجاد ناامیدی در سرمایه گذاری در این بازار شده است، گام اساسی بردارد. بورسی که می توانسته و باید در جهت توسعه اقتصادی کشور مثمر ثمر باشد، این روزها به نمادی از ناکارآمدی اقتصادی بدل شده است که باید برای آن فکری کرد.
در این حوزه آنچه مهم است در وهله اول سرو سامان دادن به بازار بورس وپاسخ گو بودن مسئولان اقتصادی کشور در قبال این بازاری است که باید بخشی از نقشه اقتصادی کشور برای شکوفایی باشد. البته در این حوزه با توجه به ضربه ای که بازار بورس خورده قطعا و یقینا این بازار باید با بسته های حمایتی و ابتکارعمل های جدید احیا شود تا با وجود سکته ای که این بازار زده و آنرا به کما برده است با یک شوک احیا و پویا شود.