سیاستمداران ملی تمایلی به واگذاری قدرت و مسئولیت به نهادهای بینالمللی ندارند، اما میتوانند آنها را قربانیان مفیدی برای عدم رسیدگی به بحرانهای بینالمللی و عدم تحقق اهداف بدانند.
جهانیزدایی حرکتی به سوی جهانِ کمتر در هم تنیده و مرتبط است که با ظهور دولت-ملتهای قدرتمند، راهحلهای محلی و کنترلهای مرزی مشخص میشود تا نهادهای جهانی، معاهدات و حرکت آزاد روند جهانی شدن را بر اساس منافع جدیدِ به وجود آمده با محدودیت روبرو سازد.
برخی جهان را وارد دوره جهانیزدایی میدانند و به رویدادهایی مانند برگزیت (جدایی بریتانیا از اتحادیه اروپا)، ترامپیسم، جنگ اوکراین، مشکلات زنجیره تامین غذا، بحران جهانی انرژی، تلاش مجدد برای خودکفایی و کاهش سرمایهگذاریهای مستقیم خارجی بلندمدت در اقتصاد یک کشور دیگر در دهه اخیر اشاره میکنند.
اما به عقیده برخی ناظران و کارشناسان، اشتباه است که بگوییم جهان به طور قطعی در دوره جهانیزدایی قرار دارد. پدیدههایی مانند همهگیری کووید-۱۹، تروریسم، جنایات بینالمللی و تغییرات آبوهوایی نشاندهنده ارتباط مداومِ همکاریها و تلاش برای تداوم اتصالات جهانی است و بهتر است این مسئله را به عنوان یک موازنه میان نیروهای جهانی شدن و جهانی زدایی درک کنیم.
ضعف نهادهای بینالمللی
امروزه در غرب، برخلاف دهه 1990، ترازو به سمت سوء ظن نسبت به رویکردهای جهانی شده است. جریانهای محافظه کار و راست افراطی و سیاست پوپولیستی در اروپا و ایالات متحده موجی از مخالفتها را با اقتصادهای جهانی شده و نهادهای بینالمللی مانند سازمان تجارت جهانی (WTO) و ناتو برانگیخته است. اگرچه حمله روسیه به اوکراین موجب احیا دوباره ناتو و قوت گرفتن ذات این پیمان نظامی-امنیتی شد، یک جانبه گرایی ایالات متحده، زمینه مخدوش شدن مفهوم و بنیاد سازمانهای جهانی و همکاری مشترک بینالمللی را فراهم کرده است.
بعد از بریتانیا، زمزمههایی در لهستان و به خصوص مجارستان در مورد خروج از اتحادیه اروپا به گوش میرسد. سازمانهای بینالمللی نظارهگر از میان رفتن شهرت خود نسبت به گذشته هستند و به عنوان نهادهای ضعیف تعریف شدهاند. سازمان بهداشت جهانی (WHO) تلاش کرد تا پاسخی کارآمد به چالشهای همهگیری کووید-19 بدهد که تا حد زیادی به دلیل عدم همکاری دولتها با یکدیگر بود.
سازمان ملل متحد که پس از جنگ جهانی دوم با هدف نجات «نسلهای بعدی از بلای جنگ» تأسیس شد، نتوانسته است پاسخ مناسبی به جنگ روسیه علیه اوکراین بدهد. این سازمان به طور گستردهای ضعیف دیده میشود و جنبشهای پوپولیستی تمایل دارند مفهوم تعلق به جامعه بینالمللی ملتها را به سخره بگیرند.
ابهام در روند جهانی شدن!
در طول مبارزات انتخاباتی در ایالات متحده و آلمان، تغییرات آب و هوا به یک موضوع اجتناب ناپذیر بینالمللی به عنوان یک چالش ملی، مورد بحث قرار گرفت.
در چین، زیرساختهای جهانی شدن مانند اینترنت به شدت محدود شده و به عنوان ابزاری که به شدت توسط دولت ملی کنترل میشود، جریان آزاد اطلاعات را به یک روش فوق العاده مؤثر برای کنترل سیاسی تبدیل کرده است. سیاستگذاران به طور فزایندهای در تلاش برای بیان تعادل مناسب بین پاسخهای جهانی و محلی هستند.
تجارت بینالمللی کالا و خدمات چقدر باید مهار یا تسهیل شود؟
چگونه میتوان با چالش جهانی تغییر آب و هوا توسط کشورهای رقیب و گاه متخاصم مقابله کرد؟
چگونه مهاجرت باید مدیریت شود و عوامل فشار آن به اندازه کافی مورد توجه قرار گیرد؟
چگونه باید جنگها و درگیریها را مدیریت کرد؟
سازمانهای بینالمللی تا چه اندازه باید با واکنشها به فوریتهای بهداشتی در سطح جهانی به ویژه در مناطق توسعه نیافته، برخورد کنند؟
برخی از ناظران بینالمللی استدلال میکنند که دوره قبلی جهانی شدن وجود داشته است که پس از پایان جنگهای ناپلئونی در قرن نوزدهم تا آغاز جنگ جهانی اول ادامه یافت.
دشوار است که بگوییم نیروهای جهانیزدایی ذاتا بد هستند، زیرا مسائلی وجود دارد که ممکن است به بهترین نحو در داخل کشور حل شود. همهگیری کووید-19 خطر اتکا به زنجیرههای تامین جهانی را نشان داد. جهانی شدن همچنین دارای معایب ذاتی است که منجر به ظهور انحصارات جهانی غیرقابل پاسخگو مانند آمازون است که به شدت از این بیماری همهگیر سود برده است و موجب بدتر شدن نابرابری درآمد، هم بین کشورها و هم در داخل کشورها میشود.
خطرات جهانی شدن
همهگیری COVID-19 نشان میدهد که بزرگترین تهدیدهایی که دولتها باید با آنها مقابله کنند، جهانی هستند و نمیتوانند توسط مرزها مهار شوند. واکنش ناهموار و پراکنده جهان از همان ابتدا اثرات همهگیری را بدتر کرد. چین برای هفتهها نتوانست جهان را از این تهدید آگاه کند، به این امید که این ویروس را با ساختارهای ملی خود محدود کند.
دولتها از اروپا تا ایالات متحده اقدامات مستقل و ناهماهنگی برای مهار انتقال ویروس کوید-19 انجام دادند که منجر به تلاشهای ناکافی برای واکسیناسیون مردم در کشورهای در حال توسعه شده است و خطر ظهور انواع جدید و مقاوم به واکسن را به دنبال دارد. این بیماری همهگیر نشان میدهد در جایی که یک عدم تطابق بزرگ بین یک تهدید جهانی و غرایز جهانی زدایی وجود دارد، وقوع یک بحران محتمل است.
همین اصل در مورد سایر حوزهها نیز صدق میکند. بدون استانداردهای پذیرفته شده نمیتوان به طور مؤثر با جنایات بینالمللی مقابله کرد. بحران آب و هوا را نمیتوان با تعیین اهداف مستقل خود بدون اشاره به فعالیتهای دیگران برآورده کرد و بدون استانداردهای جهانی بهداشت سایبری و کنوانسیونهای بینالمللی برای محدود کردن ساخت تهدیدات سایبری و تهاجمی نمیتوان از حملات سایبری جلوگیری کرد.
جهانِ در حالِ گذار
در همین دوره شاهد عقب نشینی دموکراتیک در برخی از نقاط جهان هستیم، در روسیه عقبنشینی دموکراسی تا آنجا پیش رفته است که رژیم به یک سیستم اقتدارگرای تمام عیار تبدیل شده است. به موازات آن، تضعیف کنوانسیونهای حقوق بشر نیز رخ داده است. در دهه 1990، حقوق بشر بینالمللی با تأسیس دادگاه کیفری بینالمللی (ICC) از طریق معاهده رم در سال 1998 تقویت شد اما چین، رژیم صیهونیستی، روسیه و ایالات متحده هرگز این معاهده را تصویب نکردند بسیاری از آنها با استناد به حاکمیت ملی خود عدم همکاری با این دادگاه را اعلام کردند.
ترامپ اعتقاد به تعهد ایالات متحده به ناتو را متزلزل کرد او در یک سخنرانی در اجلاس سران ناتو گفت: «من به ناتو متعهد هستم اما به وضع موجود متعهد نیستم.» همچنین پیمان آکوس در سال 2021 باعث ایجاد شکاف بیشتر بین فرانسه، بریتانیا و ایالات متحده شد که مسلما سه قدرت نظامی مهم در ناتو هستند.
آینده جهانی شدن
تاریخِ بشر گویای روند یکپارچگی بیشتر و بیشتر بین قدرتهای محلی است. ابتدا در شهرهای کوچک، سپس شاهد نهادهای سیاسی ملی بزرگتر، سپس نهادهای سیاسی منطقهای بزرگتر مانند اتحادیه اروپا و فرامنطقهای مانند ناتو بوده است.
بلوکهای سیاسی بینالمللی بزرگ قادر به مدیریت اثرات جهانی شدنی هستند. سیاستمداران ملی تمایلی به واگذاری قدرت و مسئولیت به نهادهای بینالمللی ندارند، اما میتوانند آنها را قربانیان مفیدی برای عدم رسیدگی به بحرانهای بینالمللی و عدم تحقق اهداف بدانند. همچنین شهروندان نگران از دست دادن هویت ملی و انسجام خود با ادغام دولتهای خود در بلوکهای فراملی هستند.
فناوری، نیروهای قدرتمند جهانی شده را آزاد کرده است. اجازه دادن به توافقات و نهادهای بینالمللی باعث میشود جهان در تلاشهایش برای حفظ صلح و امنیت، پاسخگویی شرکتهای بینالمللی، حفظ امنیت و سلامت شهروندان و جلوگیری از استثمار فقیرترین و آسیبپذیرترین مردم جهان، کارآمدتر شود.
جهانیزدایی تا زمانی که سیاستگذاران نتوانند نهادهای بینالمللی را با قدرت کافی برای واکنش مؤثر و پاسخگویی دموکراتیک قوی تعریف کنند، باقی میماند. ناتوانی در انجام این کار ممکن است راه را برای سوءظن بیشتر، درگیری، و عمیقتر شدن بحرانهای بهداشتی و زیست محیطی منطقهای که در نهایت اثرات فرامنطقهای به همراه داشته باشد، هموار کند.