جنوب یمن که حدود ۷۰ درصد یمن را شامل میشود به محدوده کشور یمن جنوبی سابق گفته میشود. نیروهای سیاسی متعددی در جنوب یمن حضور دارند. اگر از «دولت مستعفی جنوب» که مقامات آن بیش از یمن ساکن ریاض بودهاند چشمپوشی کنیم، حزب «الاصلاح»، «مجلس انتقالی جنوب»، مدیریت «حضرموت» و «شورای ریاستی» موثرترین نیروهایی هستند
جنوب یمن که حدود 70 درصد یمن را شامل میشود به محدوده کشور یمن جنوبی سابق گفته میشود. نیروهای سیاسی متعددی در جنوب یمن حضور دارند. اگر از «دولت مستعفی جنوب» که مقامات آن بیش از یمن ساکن ریاض بودهاند چشمپوشی کنیم، حزب «الاصلاح»، «مجلس انتقالی جنوب»، مدیریت «حضرموت» و «شورای ریاستی» موثرترین نیروهایی هستند که از آغاز تهاجم ائتلاف به رهبری سعودی (2015) تا کنون (2023) بازیگران اصلی صحنه سیاسی جنوب یمن بودهاند. این نیروها چهار ویژگی اساسی دارند: 1- هیچ تعهدی به هیچ گروهی ندارند. 2- ائتلافهای بسیار شکننده دارند. 3- وابسته به قدرتهای خارجی هستند. 4- استقلال عمل نسبی از دولت دارند. منبع موثق و کاملی برای وارسی گروههای سیاسی در جنوب یمن وجود ندارد. در کنار این، گروههای مذهبی و قبیلهای هم وجود دارند که به فراخور زمان تاثیرگذار هستند؛
روند تحول حزب الاصلاح در یمن
این شبح قدرت معلق، تحقیق در روابط قدرت در جنوب یمن را دشوارتر میکند. رویهم رفته رویکرد رئالیستی به قدرت در این پهنه از هستی نیز وجود دارد و تاثیر قبیله، منطقه و مذهب حاشیهای است. روند تحول حزب الاصلاح در چارچوب رویکرد مذکور تعریف میشود.
حزب «الاصلاح» پس از وحدت دو یمن در سال 1990 تاسیس شد. این حزب دارای تفکر سلفی–اخوانی است و از طرفداران و وابستگان سنتی عربستان در یمن بهشمار میآید. در درون حزب جریانهای قبایلی، دینی، نظامی و صاحبان سرمایه وجود دارد و تعدادی از شیوخ قبایل، افسران ارتش و فعالان اسلامگرا به آن ملحق شدهاند. از حزب اصلاح عموما به عنوان همپیمان و حتی مکمل جریان طرفدار صالح، رئیس جمهور دیکتاتور یمن، یاد میشود. همکاری سران حزب با رئیس جمهور تا سال 2006 ادامه داشت و پس از آن با شدتیافتن اختلافات محدود شد.
از این تاریخ حزب اصلاح در زمره مخالفان دولت قرار گرفت تا جایی که در تحولات 2011 به عنوان بزرگترین حزب سیاسی معارض فعالیت میکرد. حزب اصلاح با آغاز تهاجم عربستان به یمن در سال 2015 در کنار عربستان و در مقابل انصارالله جنگید. در حال حاضر نیز در بخشهای شرق و شمال شرقی یمن شمالی فعال است و سدی برای پیشروی انصارالله در شرق یمن محسوب میشود. در دهههای اخیر بیثباتی عموما به شرق یمن و استان حضرموت کشیده نشده است؛ در کنار نفوذ حزب اصلاح، ساختار مدیریت حضرموت مزید بر علت بوده است.
قراردادهای تحتالحمایگی انگلستان با جنوب یمن
«حضرموت» بزرگترین استان یمن است که حدود ۳۶ درصد از کل مساحت این کشور را دربرمیگیرد و از سمت شمال با عربستان سعودی و از جنوب نیز به دریای عرب متصل است. بنادر و فرودگاه این استان از مهمترین بنادر و فرودگاههای یمن به حساب می آید. منطقه حضرموت در گذشته یکی از مراکز مهم تجاری بوده و بسیاری از کاروانهای تجاری را به حضور میپذیرفته است. هرچند یمن تولیدکننده عمده انرژی محسوب نمیشود اما حضرموت از مناطق نفتخیز یمن به شمار میآید و در حدود ۲۶۰ هزار بشکه نفت در روز استخراج میکند. با وجود اینکه حضرموت ثروتمندترین استان یمن است بیشتر مردم آن از حداقل خدمات دولتی نیز برخوردار نیستند و فرماندار به هیچ فرد و نهادی پاسخگو نیست.
از 1839 که انگلستان وارد یمن شد و قراردادهای تحتالحمایگی با شیوخ جنوب یمن امضا کرد، روند استقلال نسبی جنوب از شمال شروع شد و گسترش پیدا کرد. استخراج حجم قابل توجه نفت و قدرتی که به تبع آن ایجاد میشود نیز مزید بر علت شد و بر قدرت مانور فرماندار حضرموت افزود. تا پیش از تهاجم ائتلاف، فرماندار حضرموت از حمایت عربستان سعودی برخوردار بود ولی با ورود امارات به صحنه جنگ یمن رقابتهای سیاسی و نظامی در حضرموت افزایش داشته است؛ امارات با ایجاد و حمایت از نیروهای موازی در حضرموت (همچون نیروهای نخبه حضرمی) در ابعاد نظامی و امنیتی برای عربستان چالش ایجاد کرده است. در جریان انقلاب 2014 یمن و در ادامه تهاجم ائتلاف کمترین میزان درگیری و خسارات مربوط به همین استان بود. سرگذشت مجلس انتقالی جنوب اما فرازونشیب کاملا متفاوتی داشته است.
مجموعه جریانهای مختلف در جنوب یمن که از نتایج اتحاد یمن در سال ۱۹۹۰ میلادی ناراضی بودند، «الحراک الجنوبی» را تشکیل دادند. اجحاف صالح به آنها در عین برخورداری از منابع خدادادی جنوب یمن همچون دسترسی به آبهای آزاد و ظرفیتهای بالقوه مردم در آن منطقه زمینهساز اعتراض و استقلالطلبی آنها بود. اوج تحرکات و اقدامات استقلالطلبانه آنان در سالهای ۲۰۰۷ و ۲۰۱۱ رخ داد. البته در میان رهبران حراک اختلافاتی وجود داشت که منجر به شکلگیری دو گروه انفصالیها و فدرالیها شد. بیتوجهی صالح به جنبش حراک موجب شد این جنبش با ایران روابط نزدیکی برقرار کند ولی بعد از تهاجم سعودی و با نزدیکی صالح به انصارالله، روابط جنبش با ایران و انصارالله سرد شد. این جنبش در کنار عربستان با نیروهای انصارالله جنگید و مانع پیشروی انصارالله در مناطق جنوبی شد.
الحراک از سال 2016 با عنوان «شورای انتقالی جنوب» تحت حمایت مالی و نظامی امارات بود. در سال 2017 و در پاسخ به برکناری فرماندار عدن، مجلس انتقالی جنوب به عنوان نماینده (خودخوانده) جنوب رسما اعلام موجودیت کرد. از ژانویه 2018 درگیری بین دو طرف آغاز شد و مجلس انتقالی تقریبا عدن را تصرف کرد و کاخ ریاست جمهوری محاصره شد؛ در ادامه با هدف کاهش تنش، مذاکراتی بین دولت جنوب و مجلس انتقالی صورت گرفت و منجر به توافق ریاض شد. در بسیاری از بندهای این توافق قرار بر ادغام نیروها و یا تقسیم منابع و مناطق بود ولی کمتر از یکسال بعد توافق در لبه فروپاشی بود. در سال 2020، طرفداران مجلس انتقالی توافق صلح را زیر پا گذاشتند و مدعی کنترل انحصاری پایتخت موقت (عدن) شدند و تهدید کردند که درگیریها را از سر خواهند گرفت؛ سوءمدیریت دلیل این موضعگیری اعلام شد. شورای ریاستی موثرترین بازیگری است که با هدف کاهش رقابتها و ثبات در یمن جنوبی اعلام وجود کرد.
برخلاف شورای انتقالی درخصوص آثار ایجاد «شورای ریاستی» باید محتاط بود زیرا اخبار مربوط، اولا محدود بوده و ثانیا مبهم میباشند. ابتکار شورای ریاستی شاید واکنشی به عدم موفقیت توافقنامه ریاض بود که برای توازن بین سعودی و امارات امضا شد. ابتکار شورای ریاستی در سال 2022 مطرح شد و قرار بر این بود که نمایندگانی از مناطق مختلف -صرفنظر از وابستگی به سعودی یا امارات- داشته باشد تا نزاع بین نیروهای نیابتی کاهش یابد. طی ماههای بعد با افزایش نفوذ امارات در یمن، ترکیب شورا به نفع امارات شد و واکنش سعودی، ایجاد گروههای جدید و درگیری با نیروهای امارات بود. با توافق بین جمهوری اسلامی و سعودی و مذاکرات سعودی با انصارالله، شورای ریاستی در بیم عدم حمایت سعودی و کنارگذاشته شدن درمعادلات یمن بهسر میبرد و بهنظر میرسد بیش از پیش به امارات نزدیک شود.
نیروهای درگیر در معادلات یمن
در جنوب یمن گروههای صاحب نفوذ دیگری هم حضور دارند که به جهت اثرگذاری کمتر به آنها اشاره نشد. نیروهای اثرگذار و ذینفوذ در حال حاضر حزب اصلاح، مدیریت حضرموت، مجلس انتقالی جنوب و شورای ریاستی را شامل میشود؛ نکته مشترک میان نیروهای مذکور وابستگی و نداشتن استقلال عمل کامل بوده است که اساسا این کنش به شرایط بحرانی یمن مربوط میشود. رقابت سعودی و امارات موتور بحرانسازی در یمن از 2015 تا حال حاضر بوده است.
از یک سو امارات خواستار نفوذ در مناطق استراتژیک است و از سوی دیگر عربستان شاهد کاهش نفوذ در حیات خلوت خود است و رقابت این دو بر آتش درگیری و نزاع در یمن میدمد. رویکرد صرف رئالیستی باعث شده تا کنشگران جنوب یمن با هر سیاست و هر قدرتی که منابع بیشتری در اختیار ایشان میگذارد همراه شوند، رویکردی که قربانی آن امنیت و منافع ملی یمن بوده است. حضور قدرتهای منطقهای و فرامنطقهای به ثبات و امنیت در این کشور منجر نشده است، آیا گفتوگوهای یمنی-یمنی -اگر قدرتهای ذینفوذ اجازه دهند- نتایج مطلوبتری بههمراه نخواهد داشت؟
نویسنده: علی شاکریان