در روزهای نخستین روی کار آمدن دولت آقای رئیسی، ما هشدار داده بودیم، مهمترین چالش و بزرگترین مشکل دولت سیزدهم، نه وضعیتی است که از دولت قبل تحویل گرفته بلکه، «عوامل بروز این وضعیت» است.
۱- دوستی تعریف میکرد، در مراجعه به یک بنگاه معاملات ملکی، شاهد مشاجره و دعوای بنگاهدار و یک فروشنده ملک بودم. لابهلای بگومگوها بنگاهدار با مهارت خاصی ضمن تعریف و تمجید از مِلک فروشنده، قیمتی برای آن تعیین کرد و پس از چند دقیقه که کار به جاهای باریک کشیده شد، با تَشَر از او خواست آنجا را ترک کند چون که به گفته او «تو اصلا فروشنده نیستی. حیف این ملک که دست توست.» پس از خروج مالک از بنگاه، بنگاهدار خشمگین که لبخند شیطانی بر لب داشت رو به من کرد و با ادبیاتی زشت علیه صاحب ملک گفت: «کاری باهاش کردم که حالا حالاها نتونه خونشو بفروشه. حالا بدو تا خونتو بفروشی …» پرسیدم: چه کار کردید؟ گفت: «از مِلکش تعریف و قیمت را خیلی بالا گفتم. حالا امکان ندارد بتواند خانهاش را بفروشد چون به احتمال زیاد، راضی به فروش خانهاش به کمتر از قیمتی که تعیین شد نخواهد بود.»(!)
۲- تورم و افزایش غیرعادی و «غیرمنطقی» قیمتها، شاید یکی از مهمترین موضوعاتی است که کشور عزیزمان امروز درگیر آن است. بروز چنین معضلاتِ اقتصادی، دلایل گوناگونی میتواند داشته باشد مثل دلایل اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و حتی فرهنگی و روانی. بررسی دلایل اقتصادی بروز چنین پدیدهای را باید به اقتصاددانها سپرد و کار راقم این سطور نیست. اینجا قصد داریم به برخی دلایل بروز تورم در کشورمان بپردازیم که لااقل در ظاهر ارتباط مستقیم و زیادی با اقتصاد ندارد!
۳- چند سالی است که «بروز همه معضلات اقتصادی لزوما دلایل اقتصادی ندارند» و «فرمولهای اقتصادی در برخی شرایط و جوامع جواب نمیدهند» و از این دست مسائل، عاملی شده برای تولد رشتهای میان رشتهای به نام «اقتصاد رفتاری».(رجوع شود به کتاب سُقلمه، اثر ریچارد تیلور برنده نوبل اقتصادی). اقتصاد رفتاری علمی است نسبتا جدید و ترکیبی است بین دو رشته روانشناسی و اقتصاد. خود تیلور در اینباره خاطره جالبی تعریف میکند. او در کتابش مینویسد، روزی مردم شهری در آمریکا وقتی با یک بارندگی شدید غافلگیر شدند برای خرید چتر به فروشگاههای اطراف هجوم بردند.
طبق روال همیشه، عدهای که نانشان را در مشکلات و سختی دیگران پیدا میکنند، با مشاهده افزایش شدید تقاضا، قیمتها را چندبرابر افزایش دادند. (طبق یک فرمول ساده اقتصادی افزایش تقاضا موجب افزایش قیمت میشود) اما با کمال تعجب بسیاری از مردم که از این سوءاستفاده خشمگین شده بودند حاضر به خرید چتر نمیشدند و میگفتند، حاضرند زیر باران خیس شوند اما پول زور ندهند. (نقل به مضمون) تیلور میگوید با مشاهده این رفتار به این نتیجه رسیده که گاهی، فرمولهای اقتصادی درست کار نمیکنند چرا که اقتصاد مسئلهای است که با انسان سر و کار دارد و انسان هم یک موجود صفر و یک نیست که بشود، رفتارش را دقیق پیشبینی کرد.
۴- اینجا میخواهیم از ترکیب مفاهیم و نتایج موجود در نکاتی که بالا اشاره کردیم، به مسئله اصلی این یادداشت برسیم. کدام عامل یا عوامل «غیراقتصادی» در بروز معضلات اقتصادی ایران (بهطور ویژه تورم) دخیلند؟ بار دیگر تاکید میکنیم، بروز معضلی مثل تورم- نه فقط در ایران که در همه جوامع- میتواند دلایل متعددی داشته باشد و ما اینجا قصد داریم به یکی از دلایل غیراقتصادی آن بپردازیم. ما فکر میکنیم، «رسانه» یکی از آن دلایل و عوامل است که این توانایی و ظرفیت را دارد، هم به تورم دامن بزند و هم به کاهش آن کمک کند.
اگر قائل به وجود پدیدهای مثل «تورم انتظاری» باشیم، درک نکتهای که در این نوشتار بهدنبال تبیینش هستیم، راحتتر خواهد بود. چه خوشمان بیاید چه نه، «رسانه» در ایران، یکی از آن دلایلی است که به اندازه خود در بروز معضلات اقتصادی مثل تورم، نقش داشته و به «تورم انتظاری» دامن میزند یا به کاهش آن کمک میکند. همین دیروز سایت یکی از روزنامههای زنجیرهای تیتر زد «سکه ۲۵ تومانی هم میلیونی شد!» منبع این روزنامه هم احتمالا سایت دیوار یا شیپور یا از این دست سایتهاست که در آن، هرکس از هر نقطهای از جهان هر قیمتی که دلش بخواهد برای اجناسی که برای فروش گذاشته- یا شاید حتی نگذاشته- انتخاب میکند.
به عبارتی، یک نفر (شاید خود نویسنده این خبر) عکسی از یک سکه ۲۵ تومانی را در این سایت گذاشته و زیر آن نوشته ۵ میلیون تومان! سپس نتیجه گرفته، سکه ۲۵ تومانی هم میلیونی شد! به همین سادگی! مرحله بعد رسانههای همسو است (داخلی و خارجی) که شروع به بازنشر آن در اندازهای وسیع کنند تا اثر مورد نظر (اینجا دامن زدن به تورم یا حداقل رژه روی اعصاب مردم) تحقق یابد! طی یکی دو سال گذشته چنین رسانهنماهای زنجیرهای تا دلتان بخواهد در برخورد با کالاهای متعدد از این دسته گلها به آب دادهاند. از پوشک بچه بگیر تا قیمت گوشت و مرغ و…
اینکه چرا چنین خبرسازیهایی در جامعه ایران «جواب» میدهد هم خود نکتهای است و بخشی از آن بازمیگردد به دو مسئله روانشناختی و جامعهشناختی.
«مرجع شدن» برخی سایتها و رسانهها برای تعیین قیمت هم بایستی مورد توجه قرار بگیرد. اما مسئله روانشناختی شبیه به همانی است که آن بنگاهدار در برخورد با فروشنده ملک از آن بهره جست. فرد (اینجا فروشنده) بهطور طبیعی دنبال بیشترین سود است و به همین سادگی حاضر به فروش به قیمت پایین نمیشود مگر اینکه به اصطلاح، «پول لازم» باشد. دقیقا به همین دلیل است که در این کشور وقتی قیمت دلار افزایش مییابد، همه قیمتها افزایشی میشود. اما وقتی همین دلار کاهشی میشود، قیمتها کاهشی نمیشود! اما یکی از دلایل جامعهشناختی آن بازمیگردد به وضعیتی که کشورمان ۵۰ سالی میشود که درگیر آن است.
از سال ۱۳۵۲ شمسی، تقریبا همه ساله شاهد تورم دو رقمی بودهایم. در جامعهای که ۵۰ سال است تورم دو رقمی است، طبیعی است که «تورم انتظاری» نقش تعیینکنندهای داشته باشد. یعنی جامعه به شکلی تاریخی- تجربی و طی ۵ دهه یاد گرفته، اگر قیمت محصولی افزایشی شد، تا گرانتر نشده، باید آن را خرید! (در حالی که طبق فرمولهای ابتدایی اقتصاد، قیمت که بالا میرود، تقاضا باید کاهش یابد). اما چه باید کرد؟
۵- در روزهای نخستین روی کار آمدن دولت آقای رئیسی، ما در همین ستون هشدار داده بودیم، مهمترین چالش و بزرگترین مشکل دولت سیزدهم، نه وضعیتی است که از دولت قبل تحویل گرفته بلکه، «عوامل بروز این وضعیت» است. «وضعیت بد» و «یک دهه کمکاری» را میشود با تلاش و کوشش شبانهروزی و پس از چند سال سروسامان داد اما نه وقتی عوامل وضع موجود در فضای یله و رهای مجازی و غیرمجازی از درون و بیرون بدون کوچکترین نگرانی مشغول عملیات و انتحارند. گفتیم مهار و کنترل عوامل بروز چنین وضعیتی نیز بنا به دلایل متعدد کار سادهای نخواهد بود چرا که برجام، اقتصاد آزاد و غرب برای این طیف، مسئله مرگ و زندگی است و این طیف بدون چسباندن خود به آن، هویتی نخواهند داشت و قدرت گرفتن دولت آقای رئیسی نیز، به «بازگشت دولت به ریل انقلاب» تعبیر شده است.
موفقیت دولت انقلابی یعنی پنبه شدن تمام آنچه این طیف طی سالها رشته کردهاند. و اینها، راز این همه بداخلاقی سیاسی و رسانهای، سانسور تحولات مثبت و امیدآفرین و نشر دروغ و خبرهای سیاه است. این را هم نوشتیم که، توسعه اقتصادی یک کشور به مقدماتی نیاز دارد و رسانهنماهایی که روی اعصاب و روان جامعه رژه میروند، سفید را سیاه، خوب را بد و زیبا را زشت و بالعکس جلوه میدهند و افزایش تورم و بد شدن معیشت مردم را فرصتی برای احیای خود دیده و برای دامن زدن به آن، دست به هر اقدامی میزنند، در پی آنند که توسعه و گشایشی صورت نپذیرد، چه اقتصادی چه غیراقتصادی… این را هم پیشبینی میکنیم که، ماههای پیشرو بهدلیل انتخابات پیشرو، برای این طیف ماههای پرکاری خواهد بود و بیش از آنچه تاکنون بوده، شاهد بداخلاقیهای سیاسی و شیطنتهای رسانهای این طیف خواهیم بود و اقتصاد همان نقطهای است که از نگاه این طیف «باید» بیش از هر نقطهای متشنج باقی بماند یا حتی متشنج به نظر برسد!
جعفر بلوری