سودان، در سالهای اخیر شاهد تنشها و درگیریهای فراوانی بوده است. زمانی که عمرالبشیر، رئیسجمهور پیشین بعد از ۳۰ سال خلع شد، نظامیان ارشد قدرت را به دست گرفتند. با فشارهای مردم پذیرفتند حکومتی غیرنظامی ایجاد کنند و زمینه را برای انتقال نهایی قدرت فراهم کنند.
با این حال، نظامیان خیلی زود دولت غیرنظامی را کنار زدند و در پیِ قبضه کامل قدرت برآمدند. مسالهای که اعتراضات گسترده مردم و راهپیمایهای مکرر به همراه داشته است. به تازگی، نیروهای شبه نظامی موسوم به “نیروهای واکنش سریع*” تحت رهبری “محمد حمدان دقلو” (معروف به “حمیدتی”) با نیروهای ارتش سودان به رهبری “عبدالفتاح برهان”، نظامی شناخته شده سودانی، درگیر شدهاند.
درگیریهایی که موجب شده سودان در ساعات اخیر، شرایط به شدت پُرتنشی را سپری کند و مراکز حساس و حیاتی آن نظیر مراکز نظامی، فرودگاهها و ایستگاههای رادیو و تلویزیونی و البته مقرهای ارتش و کاخ ریاستجمهوری سودان، با درگیریهای گستردهای همراه باشند. خوانشِ دقیق این درگیریها، میتواند چشم اندازهایی در مورد آینده معادلات کلان سیاسی در سودان، ارائه کند.
از این رو، توجه به ۴ نکته محوری و اساسی در مورد درگیریهای جاری در سودان، از اهمیت فراوانی برخوردار است.
۱. کنشگریِ فعال اسرائیل در تحولات سودان
چند ماه قبل از تحولات کنونی سودان و درگیریهای گسترده، خبرِ عجله فراوان دولت مستقر سودان (تحت سیطره نظامیان) برای عادیسازی روابط سودان با اسرائیل، به یکی از موضوعات مهم در محافل خبری و رسانهایِ به ویژه جهان عرب تبدیل شده بود. بسیاری از جریانهای سیاسی و رسانهای عربی به طرح این سوال میپرداختند که چه دلیل دارد وقتی رژیم اشغالگر قدس در منزویترین و ضعیفترین وضعیت خود به سر میبرد، یک کشور عربی و اسلامی همچون سودان برای عادی سازی روابط با آن تعجیلی عجیب داشته باشد.
با توجه به اینکه کشورهای عربی-اسلامی نظیر عربستان، از فضای عادیسازی روابط با اسرائیل تا حد زیادی فاصله گرفتهاند، این مساله ابعاد جدیتری به خود میگیرد. تحولات اخیر سودان به خوبی پاسخ پرسشهای مذکور را آشکار ساخته است. نظامیان ارشد سودانی به دلیل پیوندها و ارتباطات مخفی که با رژیم اسرائیل برقرار کرده بودند، عملا نوعی معامله پنهان انجام داده بودند و سعی داشتند حمایتهای گسترده این رژیم را به سمت خود جلب کنند. چنانکه در ماههای اخیر شاهد سفر وزیر خارجه اسرائیل به سودان و دیدار با حاکمان نظامی بودهایم.
به رسمیت شناختن اسرائیل از چالشهای دولت نظامی جلوگیری نکرد. اعتراضات عمومی و درگیریهای داخلی تشدید شد و تنشها اوج گرفت. با این حال اسرائیل همچون بازیگری چراغ خاموش در تحولات سودان، نقش دارد. کنشگری که بدون تردید با برخی طیفهای حاضر در صحنه قدرت سیاسی و نظامی سودان پیوندهای نزدیکی دارد و میتواند از توانِ لابیگری خود در کشوری نظیر آمریکا استفاده کند تا به روند تحولات آتی در سودان جهت دهد.
: بحران انسجامِ ملی
یکی دیگر از پیامهای تحولات اخیر سودان، عدم وجود انسجام و وحدت ملی است. به دلیل آنکه سودانِ کنونی پس از سقوط “عمر البشیر” نتوانسته قالبی متحد به خود بگیرد، حتی در شرایطی که در آن به ظاهر صلح و ثبات برقرار است، عملا آرامشِ قبل از طوفان دارد. زیرا کنشگران موثر در نظام حکمرانی، هر کدام به دنبال سواستفاده از قدرتند تا یک دیکتاتوری همچون دیکتاتوری ۳۰ ساله عمر البشیر ایجاد کنند.
در این میان، عدم تفوق یک گفتمان اقناع کننده و وحدت ساز در راس قدرت سیاسی نیز سبب شده تا پس از سقوط البشیر، چندتکه شدنِ سیاسی و اجتماعی قابل تاملی حاکم شود و مولفههای لازم برای ایجاد وحدت، و حاکمیت قدرتمند تضعیف شود. موضوعی که حتی در میان نظامیان ارشد نیز خود را به وضوح نشان میدهد و اکنون شاهدیم که نیروهای شبه نظامی “واکنش سریع”، در یک جبهه در برابر ارتش سودان میجنگندند.
پیروزی هر طرف بر طرف دیگر در نهایت نتیجهای متفاوت ایجاد نخواهد کرد. البته که صرفِ چند تکه بودن نهادهای مهم امنیتی، آن هم در کشوری که ارتش و دستگاههای امنیتی در آن از اهمیت و جایگاه ویژهای برخوردارند، پالسهای هشدار را در مورد ایجاد بحرانهای فراگیر امنیتی و سیاسی صادر کرده است.
۳. ریشه عمیق دیکتاتوری نظامی
سودان سالهاست که در سیطره نظامیان قرار دارد. حتی عمر البشیر نیز با زورِ سرنیزه و ارتش توانست بیش از سه دهه حکومت کند. این مساله سبب شده تا نظامیان از قدرتی قابل توجه در معادلات کلان حکمرانی برخوردار باشند. معادلهای که در مصر نیز برقرار است. اساسا بر اساس همین قدرت بود که پس از سقوط عمر البشیر ارتش سودان وارد عمل شد و نظامیان ارشد، قدرت را به دست گرفتند.
نکته اصلی اینجاست که اساسا نظامیان جای پای محکمی در صحنه قدرت سیاسی کسب کردهاند و به راحتی حاضر نیستند که مزایا و منافع خود را به یک حاکمیت غیرنظامی واگذار کنند. همینکه اکنون میبینیم دو نیروی نظامی به جان یکدیگر افتاده اند و ژنرالها و نظامیان ارشد، در برابر هم صف آرایی کرده اند، نمودی عینی از این مساله است که قدرت در سودان در قبضه نظامیان قرار دارد و آنها به جای توجه به منافع ملی، به اهداف و منافع شخصی خود اولویت بخشیده اند.
مسالهای که از چشم انداز کلان حاکی از ریشه دواندنِ بنیانهای دیکتاتوری نظامی است و احتمالاً این فرهنگ حکمرانی در سودان به این سادگی قابل برچیدن نیست.
۴. فرسایشی شدن بحران
حتی اگر همین فردا درگیریها میان گروههای نظامی خاتمه یابد، این تصور که سودان وارد دورهای از صلح و ثبات شده، واقع بینانه نیست. انباشت بحرانها، اختلافات و تنشها در این کشور تا حدی بالاست که بعید به نظر میرسد در کوتاه مدت راهکاری موثر برای چالشهای جاری وجود داشته باشد.
از این رو، تطویل بحران و تداوم درگیریها و همچنین به تاخیر افتادنهای چند باره انتقال قدرت به یک دولت غیرنظامی، از جمله مهمترین و اصلیترین سناریوهایی هستند که سودانِ کنونی با آنها رو به رو خواهد بود.
باید منتظر ماند و دید که آیا روزنهای برای ایجاد وحدت و انسجام در سودان و رهایی از سازوکارهایی که سالها در این کشور ریشه دوانده اند و رشد و توسعه آن را به عقب رانده اند، ایجاد میشود یا خیر.