گراهام آلیسون؛ استاد برجسته علوم سیاسی دانشگاه هاروارد است. او از متفکران برجسته مکتب واقع گرایی در نظریه روابط بین الملل میباشد. آلیسون به عنوان دانشجوی دکترا زیر نظر هنری کیسینجر تحصیل کرد و در سال ۱۹۷۱ میلادی اثر مهم “جوهر تصمیم” را نوشت که نظریه رایج “بازیگر منطقی” روابط بین الملل را به چالش میکشید و به طور گسترده به عنوان مطالعهای مورد درباره بحران موشکی کوبا قلمداد میشود.
آلیسون به دولتهای متوالی ایالات متحده مشاور داده و به عنوان رئیس برنامه ریزی پنتاگون در اواسط دهه ۱۹۹۰ میلادی تنظیم مجدد روابط آمریکا پس از جنگ سرد تحت رهبری بیل کلینتون را شکل داد. او از سال ۱۹۹۳ تا ۱۹۹۴ میلادی دستیار وزیر دفاع در امور سیاستگذاری بود و استراتژی و سیاستهای امریکا در قبال کشورهای اتحاد جماهیر شوروی سابق را هماهنگ میکرد. آلیسون از سال ۱۹۹۵ تا ۲۰۱۷ میلادی مدیر مرکز علوم و امور بینالملل بلفر بود. کتاب “جنگ محتوم؛ آیا امریکا و چین میتوانند از تله توسیدید بگریزند؟ ” نوشته او با ترجمه “رحمت حاجی مینه” و “محمد عابدی” توسط انتشارات “ابرار معاصر” به فارسی ترجمه شده است.
به گزارش فرارو به نقل از نیواستیتسمن، اگر توسیدید امروز زنده بود درباره تنشهای اخیر میان ایالات متحده و چین چه میگفت؟ این فراتر از یک پرسش آکادمیک است. آن ژنرال و مورخ آتنی در “تاریخ جنگ پلوپونزی” نوشته بود که ظهور آتن و ترسی که این امر در اسپارت ایجاد کرده بود جنگ را اجتناب ناپذیر ساخت.
من در سال ۲۰۱۲ میلادی اشاره کرده بودم که در طول تاریخ زمانی که یک قدرت نوظهور تهدید میکند که جای قدرت بزرگ موجود را خواهد گرفت و یا دست کم موقعیت آن قدرت را تغییر خواهد داد این وضعیت اغلب به جنگ منجر شده است حتی زمانی که هیچ یک از طرفین واقعا به دنبال جنگ نبوده اند.
من هدایت پروژهای تحقیقاتی در مورد “تله توسیدید” را در دانشگاه هاروارد برعهده داشتم که ۱۶ مورد از این قبیل شرایط و موارد در طول پنج قرن گذشته را مورد بررسی قرار دادم و کار را با ظهور اسپانیا که پرتغال را در اواخر قرن پانزدهم میلادی در اقیانوس اطلس به چالش کشیده بود آغاز نمودم. بررسی نشان داد دوازده مورد از آن موارد منجر به بروز جنگ شدند.
به گمانم اگر توسیدید زنده بود از هیچ یک از رفتارهای موجود در روابط فعلی ایالات متحده و چین شگفت زده نمیشد. چین و امریکا هر دو طبق فیلمنامهای قدیمی عمل میکنند گویی در حال رقابت با یکدیگر برای نشان دادن این موضوع هستند که کدام یک میتواند نقش کلاسیک قدرت حاکم و قدرت در حال ظهور را بهتر نشان دهد و این که در حال شتاب گرفتن به سمت و سویی هستند که میتواند بزرگترین برخورد تمام دوران ما را رقم بزند.
من در کتابام “مقصد جنگ: آیا امریکا و چین میتوانند از تله توسیدید فرار کنند”؟ در سال ۲۰۱۷ میلادی پیش بینی کرده ام که انتظار داشته باشید اوضاع بدتر شود.
به یاد میآورم در نشست داووس در ژانویه سال جاری یک نماینده چینی به من نزدیک شد و پرسید آیا ممکن است من مقصر “پیشگویی خودساخته” ام درباره رقابت میان ابر قدرتها باشم و در نهایت به سردی پاسخ دادم:”خیر، توسیدید را سرزنش کن”.
اقتصاد چین در سال گذشته دچار مشکل شده و برخی از اقتصاددانان اکنون حتی این سوال را مطرح میکنند که آیا آن کشور از نظر تولید ناخالص داخلی از ایالات متحده پیشی خواهد گرفت یا خیر. اکنون بسیاری میپرسند آیا ایده “تله توسیدید” واقعا در شرایط فعلی نیز کاربرد دارد؟
من در پاسخ به آنان میگویم گمان میکنم این وضعیت الگوی قابل پیش بینیای است که توسیدید توصیف کرد. اقتصاد چین در حال حاضر بزرگتر از آمریکا است که با قدرت خرید سنجیده میشود و آمریکا را به عنوان برترین شریک تجاری جهان جابجا کرده است. اکنون چین تامین کننده شماره یک مواد حیاتی است. چین یک قدرت شهاب سنگی در حال رشد است و ایالات متحده بهعنوان یک قدرت حاکم عظیم قرار نیست جایگاه خود را بر فراز هر فرمانی به راحتی رها کند. اگر غیر از این باشد امریکاییها شوکه خواهند شد و به روشی که توسیدید در مورد آن نوشته واکنش نشان خواهند داد.
اوایل سال جاری یک بالن نظارتی چینی بر فراز آبهای سرزمینی امریکا سرنگون شد. در تاریخ ۱۴ مارس یک جنگنده روسی یک پهپاد آمریکایی را بر فراز دریای سیاه سرنگون کرد. یادداشتی که در ژانویه سال جاری از ژنرال “مایک مینیهان” رئیس فرماندهی تحرک هوایی به بیرون درز کرد مبنی بر آن بود که وی احتمال وقوع جنگ بین امریکا و چین بر سر تایوان را تا دو سال آینده متصور بود. منطق آن ژنرال این بود که انتخابات ریاست جمهوری در امریکا و تایوان در سال ۲۰۲۴ میلادی و به دنبال انتخاب دوباره شی جین پینگ به عنوان رئیس جمهور چین دریچهای را برای اقدام در سال آینده فراهم مینماید.
من از چهار عامل یاد میکنم که نشان میدهند چگونه یک قدرت در حال ظهور بر قدرت حاکم در تله توسیدید تأثیر میگذارد و هر چهار عامل در ایالات متحده امروز وجود دارد. عامل اول تغییرات در قدرت (پیشتر میتوانستم آن را چه میخواهم با فشار دکمهای به دست آورم، اما اکنون دیگر این اتفاق رخ نمیدهد)، دومین عامل ادراک (من پیشتر به تو نگاه میکردم چرا که کوچکتر از من بودی و حالا من برای دیدن تو به بالا یا دست کم چشم در چشم نگاه میکنم)، سومین عامل روانشناسی (عادت کرده ام که من شماره یک باشم نه تو، تو در حال تهدید هویت ام هستی) و چهارمین عامل سیاست (هرگز به یک حریف سیاسی جدی اجازه نده در حوزه امنیت ملی به تو برسد) میباشند.
واقعیت آن است که برنامه ریاست جمهوری نامزدهای جمهوری خواه در سال آینده مبتنی بر برسمیت شناختن رسمی تایوان است و “مایک پمپئو” از نامزدهای احتمالی انتخابات ریاست جمهوری از حزب جمهوری خواه و وزیر خارجه سابق امریکا این موضوع را تایید کرده است. سیاست امریکا به سمت جهتی پیش میرود که میتواند به عاملی تحریک آمیز تبدیل شود که چین نمیتواند از رویارویی با آن اجتناب ورزد. در مورد انتخابات تایوان “تسای اینگ ون” رئیس جمهور فعلی نمیتواند دوباره نامزد شود و “لای چینگته” نامزد حزب دموکراتیک مترقی در محافل خصوصی نشان داده که بسیار مشتاق است تا تایوان به کشوری مستقل تبدیل شود و در این زمینه به اندازه تسای رویکردی محتاطانه ندارد.
نمونه بارز “تله توسیدید” جنگ جهانی اول است که در آن ظهور آلمان پس از اتحاد در سال ۱۸۷۱ میلادی نظم اروپا را تا حدی بی ثبات کرد که درگیری فاجعه باری را در سال ۱۹۱۴ میلادی ایجاد نمود. جرقه آن جنگ در سارایوو زده شد دور از جایی که قدرتهای اصلی انتظار داشتند درگیری رخ دهد. آیا ممکن است در مورد درگیری میان امریکا و چین نیز چنین احتمالی مطرح باشد؟
اخیرا با فردی در واشنگتن صحبت میکردم. او درباره میانجی گری چین در توافق ایران و عربستان سعودی شگفت زده شده بود. او میگفت: “این غیر قابل تصور است. میبینید چینیها میانجی این توافق بودند. چینیها آن سوی دنیا هستند چه ربطی به این دو کشور دارند”؟ آن چه من به او گفتم این بود:”بازی در همه جا در جریان است”.
این در واقع میتواند بدان معنا باشد که با توجه به نقش رو به رشد چین در آمریکای لاتین، آفریقا و میانه درگیری در عرصهای غیر از اقیانوس آرام آغاز میشود. همان گونه که توسیدید به ما گفته بود این وضعیت کل فضا را گرم کرده و بخشی از خصومت فزاینده و حتی شیطان سازی چین در واشنگتن را در سیاست تغذیه میکند.
موضوع دوم به بلوکها مربوط میشود. اتحادهای مختلف در اروپا به سوق دادن قاره به سمت جنگ در سال ۱۹۱۴ کمک کردند. آیا جهان وارد دوران جدیدی از سیاست بلوک بندیهای بزرگ میشود؟ من در این مورد شباهت کم تری بین شرایط امروز با شرایط پیش از جنگ جهانی اول میبینم. آینده جهان چند قطبیتر از وضعیت تک قطبی یا دو قطبی دیروز و امروز خواهد بود. ما در دنیایی بسیار آشفتهتر و با بازیگران بسیار زیادی خواهیم که با دستورات هیچ ابر قدرتی تعیین نشده اند.
در این باره به عربستان سعودی نگاه کنید که متحد امریکا قلمداد شده، اما اکنون به طور فزایندهای مسیر خود را دنبال میکند. امریکا پس از به قتل رسیدن “جمال خاشقجی” روزنامه نگار سعودی روزنامه واشنگتن پست در سال ۲۰۱۸ میلادی در کنسولگری ریاض در استانبول واکنش تندی از خود نشان داد. پاسخ سعودیها به توهین آمریکا به قتل این گونه بود: “تو تلاش میکنی مرا طرد کنی، اما به همان اندازه که من به تو نیاز دارم تو نیز به من نیاز داری”. من نزدیکی ایران و عربستان را بخشی از این پیام به ایالات متحده قلمداد میکنم: “شما بازیگران مستقل زیادی خواهید داشت که اجازه نمیگیرند، عذرخواهی نمیکنند و صرفا به دنبال پیشبرد منافع خود هستند”. من فکر میکنم در سالیان بازی خط اصلی بازی این گونه خواهد بود.
این دنیایی آشفتهتر و خطرناکتر خواهد بود. ما پیشتر بحران موشکی کوبا را تجربه کردیم، اما درسهایی که پایتختهای بزرگ جهان از آن آموخته اند ۵۰-۵۰ است. از یک سو، “ولادیمیر پوتین” به خوبی میداند که جنگ هستهای با ناتو به معنای پایان همه چیز است، اما از سوی دیگر، احتمال سوء تفاهمهای فاجعه بار یا محاسبات نادرست در حال افزایش است. در مورد چین تا آنجایی که من میبینم ارتباطات دوجانبه میان واشنگتن و پکن پس از حادثه بالن مسدود شده است.
آیا چین میتواند پوتین را از استفاده از سلاح هستهای باز دارد؟ با اشاره به بحران موشکی کوبا به شما میگویم به یاد داشته باشید که “جان اف کندی” رئیس جمهور وقت امریکا گفته بود قدرتهای هستهای باید از رویاروییهایی که دشمن را وادار به انتخاب بین عقب نشینی تحقیرآمیز و جنگ هستهای میکند اجتناب ورزند. در نتیجه، طبق استدلال او پکن میتواند تا زمانی که رئیس جمهور روسیه با تحقیر همه جانبه مواجه نشود پوتین را از فشار دادن آن دکمه هستهای باز دارد.
با توجه به نگرانی پکن در مورد کشورهای آسیایی مانند کره جنوبی که به دنبال تسلیحات هستهای خود هستند شی انگیزههای قوی برای جلوگیری از بروز چنین تنشهایی دارد. با این وجود، اگر پوتین مجبور باشد بین از دست دادن همه چیز و تسلیحات هستهای یکی را انتخاب کند مطمئن هستم که دومی را انتخاب کند. من گمان میکنم او در اوکراین از یک سلاح هستهای تاکتیکی استفاده خواهد کرد.
بسیاری اوقات تصور میکنیم که در حال نوشتن بر روی یک لوح سفید هستیم و این که میتوانیم تصمیم بگیریم قصد داریم چه کاری را انجام دهیم. در این میان تا چه اندازه باید به الگوهای تاریخی مانند تله توسیدید پایبند باشیم؟ واقعیتهای ساختاری حدود ۸۰ درصد رویدادها را تعیین میکنند. ممکن است من دوست داشته باشم در یک ماراتن در بوستون شرکت کنم. با این وجود، در این زندگی با توجه به سنی که دارم این اتفاق رخ نخواهد داد. با این وجود، به یاد داشته باشید که ۲۰ درصد از این رویدادها را میتوان شکل داد. در اینجا دو اشتباه وجود دارد. یکی مغرور بودن و این احساس که در واقع در حال نوشتن روی یک لوح سفید هستیم و دیگری سرنوشت گرایی است.
من جملهای از “اتو فون بیسمارک” بنیانگذار و اولین صدراعظم امپراتوری آلمان را نقل میکنم: “وظیفه دولتمرد این است که صدای قدمهای خدا را در طول تاریخ بشنود و سعی کند هنگام عبور پایین کت او را بگیرد”. این یک یادآوری عالی است که چگونه اگر نتوانید پایین کت را بگیرید به جایی که قصد دارید نخواهید رسید.
من استعاره دیگری را مطرح میکنم. به رودخانهای فکر کنید که در آن پارو میزنید. میتوانید به رودخانه دستور دهید که باید متوقف شود، اما این کار چندان فایدهای نخواهد داشت! با این وجود، شاید بتوانید مسیر رودخانه را مسدود کنید.
به عبارت دیگر: اگر چه باید در برابر نیروهای تاریخ فروتن باشیم، اما هم چنان از عاملیت برخوردار هستیم. اگر رودخانه به اندازه کافی بزرگ باشد و به اندازه کافی سخت جریان داشته باشد آب جایی خواهد رفت. با این وجود، لزوما مشخص نیست که آب دقیقا در کانالی که در آن قرار دارد باقی بماند. اگر توسیدید زنده بود قطعا این موضوع را تایید میکرد.