این روزها جریانهای ضدانقلاب اقدامات گستردهای را در برپایی آنچه راهپیماییهای اعتراضی به جمهوری اسلامی ایران میخوانند در بروکسل و رم صورت دادهاند.
این تحرکات تبلیغاتی بر دو رکن «سانسور» و «اغراق» بنا نهاده شده است. سانسور موضوعاتی مانند زد و خورد شرکتکنندگان با یکدیگر یا هو کردن سخنرانان و حضور پر رنگ غیرایرانیان اجارهای و در مقابل، اغراق در خصوص شمارش جمعیت شرکتکننده و تاکید بر همصدایی مطلق ضدانقلاب!
اما فارغ از این سانسور و اغراق، نکات دیگری در ماورای نمایش مضحک و بیمایه ضدانقلاب در پایتختهای اروپایی خودنمایی میکند که نمیتوان به سادگی از کنار آنها گذشت.
«حامد اسماعیلیون» که این روزها به واسطه دیدارهای مکرر با مقامات اروپایی و آمریکایی در توهم رهبری شیاطین در تقابل با نظام و ملت ایران به سر میبرد، اخیرا طی سخنانی در تجمع ضدانقلاب در رم مدعی شده که؛ چه با حمایت و چه بدون حمایت کشورهای دموکراتیک، ایران را سرنگون خواهد ساخت!
این جمله، برگرفته از سلسله اطلاعات و حقایقی است که جریانهای ضدانقلاب خود نیز نسبت به آن واقف هستند و آن اینکه تاریخ مصرف نگاه ابزاری دستگاههای امنیتی و سیاسی غرب نسبت به آنها نامحدود نیست!
قبل و بعد از وقوع جنگ اوکراین، بازیگران اروپایی ناتو از زلنسکی به عنوان یک سیاستمدار شجاع و دلیر یاد کردند و به احترام معاملهای که او با خون اوکراینیها در مسیر پیوستن به ناتو کرد، برایش دقایقی را در پارلمان اروپا کف زدند اما تنها سه روز پس از نمایش رئیس جمهور اوکراین در بروکسل، او در سخنانی در نشست امنیتی مونیخ از کمکهای ناکافی غرب به اوکراین در میدان نبرد سخن گفت!
هر چند جو بایدن همین مقدار از گلایهورزی زلنسکی را نیز تاب نیاورد و در سفر فوری به کییف، به او یادآور شد که چیزی بیش از مهره بازی کاخ سفید در تقابل با مسکو نیست و رفتار جنگطلبانه یا صلحطلبانه او متغیری وابسته به خواست و تصمیم نهایی پنتاگون و جریانهای آشکار و پنهان قدرت در ناتو خواهد بود.
رهبران خودخوانده جریانهای آشوبطلب ضدانقلاب، این روزها نه تنها به هواداران خود در خارج از مرزهای ایران، بلکه به یکدیگر نیز در خصوص میزان و شدت حمایت غرب رسما دروغ میگویند.
آنها از نقش تعیینکننده خود برای گروههای ضدانقلاب و تسلط خود بر مقامات غربی سخن میگویند، حال آنکه آمریکا و اتحادیه اروپا حتی به افرادی مانند زلنسکی رئیس جمهور اوکراین که به نیابت از آنها مشغول جنگ مستقیم با روسهاست نیز چک سفید امضا ندادهاند.
بر این اساس؛ تدلیس و فریب پیاده نظام سرشکسته ضدانقلاب توسط این لیدرها و رهبران خودخوانده در نوع خود بسیار مضحک است.
بهتر است معدود کسانی که فریب این جریانها را خوردهاند، قبل از تمرکز بر نمایش ضدانقلاب در بروکسل، برلین و رم، به این سوال مهم پاسخ دهند که وزن واقعی مهرههای بازی غرب در تقابل با ملت و نظام ایران نزد دولتها و دستگاههای امنیتی غرب تا چه اندازهای پر رنگ است؟
آیا آنها واقعا همچنان که خود ادعا میکنند، رهبران انقلابی جدید در ایران هستند یا تنها ابزاری برای تحقق راهبرد «فشار حداکثری» علیه کشورمان؟
پاسخ این سوال هر چه باشد، به سود لیدرهای آشوب و اغتشاش در آن سوی مرزها نیست. عدم همراهی بیشتر ایرانیان خارج از کشور با این افراد منجر به آشفتگی این افراد شده است.
فراتر از آن، تصور اینکه ممکن است ذیل یک سیاستگذاری جدید در حوزه دیپلماسی آشکار یا پنهان، پایان تاریخ مصرف مهرههای ضدایرانی غرب اعلام شود، به کابوس شبانهروزی امثال علینژاد، اسماعیلیون و حتی رضا پهلوی تبدیل شده است.
تاریخ روابط بینالملل نشان داده است که این کابوس دیر یا زود تحقق خواهد یافت و از آنجا که به هر حال این فرجام، بخشی از قاعدهی بازی در زمین آمریکا و اروپا و مزدوری برای آنهاست، این افراد نباید در آینده نسبت به آن شکایتی داشته باشند.