صرفنظر از نگاههای سیاه و سفید درباره خانواده و حکومت پهلوی، بررسی روایتهای دقیق از افرادی که خود درون این سیستم بوده و زیر و بالای آن را از نزدیک لمس کردهاند، تصویر واقعیتری از این حکومت به دست میدهد.
پژوهش ایرنا در سلسله گزارشهایی، تلاش دارد زوایای کمتر دیده شده حکمرانی پهلوی را از زبان مقامها و مدیران این حکومت بازخوانی کند.
پیش از این، گزارشی از کتاب «من و خاندان پهلوی» تألیف «احمدعلی مسعودانصاری»، گزارشی از مصاحبه ارتشبد طوفانیان با پروژه تاریخ شفاهی هاروارد، خلاصهای از کتاب «خاطرات پرویز راجی» آخرین سفیر پهلوی در انگلیس با عنوان «در خدمت تخت طاووس»، گزارشی از کتاب «خاطرات شاپور بختیار» آخرین نخست وزیر دوران پهلوی، گزارشی از کتاب «خاطرات ابوالحسن ابتهاج» اقتصاددان و از مدیران شاخص سازمانها و نهادهای اقتصادی و اداری پهلوی و گزارشی از کتاب «خاطرات عبدالمجید مجیدی» از مدیران شاخص اقتصادی در دوره پهلوی دوم ارائه شد.
اینک در بخش هفتم، نگاهی به خاطرات «فرح دیبا» سومین و آخرین همسر محمدرضا پهلوی انداختیم که آن را در کتابی با عنوان «کهن دیارا» در سال ۲۰۰۳ در پاریس به زبان فرانسه منتشر کرد.
البته ترجمه فارسی این کتاب نیز بدون مشخصشدن نام مترجم و مقدمهای که چگونگی روند انتشار آن را به فارسی مشخص سازد، به چاپ رسیده و در خارج از کشور عرضهشده و در داخل نیز غیررسمی انتشار یافته و قابل دستیابی است.
آغازگر کتاب خاطرات فرح، اشاره به سفر بیبازگشتشان و وداعی است که آن را «غیرقابل تصور» توصیف کرده؛ شعارهایی که تا کوچههای نزدیک کاخ رسیده بود و نگرانیاش را دو چندان کرده بود. او آمریکا را به خیانت به خود و همسرش متهم کرده و آورده است: با وجود اینکه از ما برای رفتن به آمریکا دعوت شده بود، دولت آمریکا در این زمینه تردید نشان میداد، این طور به نظر میرسید که دیگر تمایلی به استقبال از ما ندارد. بنابراین با قبول دعوت انورالسادات، نخستین مقصد ما مصر شد، کشوری دور از بچهها.(ص ۱۵)
بخشهای کتاب
در شناسنامه کتاب کهن دیارا، محل انتشار آن مشخص نیست و فقط نام «فرزاد» که به ظاهر انتشاراتی است که مسئولیت نشر را برعهده داشته، آمده است. در شناسنامه کتاب نام نویسنده Farah Diba Pahlavi (فرح دیبا پهلوی) آمده است. کهن دیارا، از پنج بخش تشکیل شده که هر قسمت به دورهای از زندگی آخرین ملکه دربار پهلوی اختصاص یافته است: دوران کودکی تا ازدواج، دوران آغاز فعالیتهایی که پس از ورود به دربار به وی واگذار میشود، دوران بیماری محمدرضا تا فرار از کشور، دوران آوارگی تا مرگ شاه و در نهایت دوران پس از شاه. از جمله نکات قابل توجه در این کتاب، نقل خاطراتی از اشغال ایران، حضور مستشاران آمریکایی در ایران و روابط با انگلستان است.
روایتی از جنگ جهانی دوم و اشغال ایران
فرح دیبا در بخشی از کتابش به جنگ جهانی دوم اشاره کرده و آورده است: تصرف ایران توسط قوای روس و انگلیس در تابستان ۱۳۲۰ موجب شده بود هرگونه آیندهنگری در این مملکت به مدت نزدیک به چهار سال متوقف بماند.(ص ۲۸) دوران تصرف ایران توسط قوای خارجی بود و زندگی به آسانی نمیگذشت. بزرگترها غالباً از جنگی که در آن سوی کوهستانها، در کشور همسایه ما، شوروی میگذشت، صحبت میکردند و جیپهای سربازان انگلیسی در خیابانها، توجه ما را به خود جلب میکردند. (ص ۲۹) ایران که توسط قوای شوروی در شمال و انگلیس در جنوب اشغال شده بود، با پایان جنگ آزاد شد.
انگلستان و شوروی براساس قرارداد دیماه ۱۳۲۱متعهدشده بودند حداکثر ۶ ماه پس از پایان جنگ، سرزمین ما را ترک کنند. دولت بریتانیا به تعهد خود عمل کرد اما شوروی ارتش خود را در آذربایجان نگاه داشت. حزب توده که سال ۱۳۲۱ تاسیس شده بود، با استفاده از حضور روسها در آذربایجان، طرفداران بسیاری داشت. رهبر فرقه دموکرات «جعفر پیشهوری» خودمختاری آذربایجان را پیشنهاد کرد و بدیهی است شوروی سخت مایل بود آذربایجان جزء ابواب جمعی آن کشور شود. از دید والدینم که طرفدار پادشاهی بودند، حزب توده حزبی بود که به ایران خیانت میکرد. (ص ۳۵ و۳۶)
در ایالات دوردست، مردم هنوز در فقر زندگی میکردند، میزان مرگومیر کودکان بسیار بالا بود؛ بچهها از مدرسه و بهداشت محروم بودند و بدغذایی سلامتی آنها را تهدید میکرداذعان به فقر مردم
وی در بخشهای مختلف کتاب، به ویژه مربوط به دوران کودکی و جوانی، به فقر گسترده در جامعه اذعان کرده است. در تصویر دوره کودکی میگوید: افراد تنگدست در محله ما بسیار بودند و مرتبا به سراغ ما میآمدند. هرگز چیزی به دور نمیریختیم. به آنها غذا و پوشاک میدادیم.(ص ۲۹) در زمان قاجار ایران یکی از فقیرترین ممالک جهان به شمار میرفت. (ص ۴۵)
او درباره دوره سال ۳۱ مینویسد: فقر و نارضایتیهای روزافزون مردم، طبعاً به نفع حزب توده که هرگز تا این حد در صحنه سیاسی حضور نداشت تمام میشد. (ص۵۴) یا در جای دیگر: « در ایالات دوردست، مردم هنوز در فقر زندگی میکردند، میزان مرگومیر کودکان بسیار بالا بود؛ بچهها از مدرسه و بهداشت محروم بودند و بدغذایی سلامتی آنها را تهدید میکرد».(ص ۱۰۴)
طراحی «لباسهای شایسته» در پاریس
فرح دیبا در بیان شیوه آمادگی ازدواج با شاه نوشته، برای تهیه لباسهای شایستهِ موقعیت آیندهاش به پاریس رفته و آورده است: «در خلال این مدت قرار شد من برای تهیه لباسهایی که شایسته موقعیت آیندهام باشد، به پاریس بازگردم. روز ۱۲ آبانماه به اتفاق عمویم اسفندیار دیبا و همسرش و زن داییم لوئیز که از زمان کودکی همواره نزد من عزیز است، به سوی پاریس حرکت کردم.» (ص۸۹) «اما بدتر از آن، رفتن به سلمانی خواهران کاریتا بود که میبایست آرایشی جدید به موهای من بدهند.» در مورد لباس هم میگوید: سپس نزد دیور، طراح لباس رفتیم و از مجموعه لباسهای طرح ایوسن بوزان دیدن کردیم و او بود که طراحی لباس نامزدی و ازدواج مرا به عهده گرفت.(ص۹۲)
بحران وضعیت آب و بهداشت
فرح دیبا در خصوص وضع بهداشت در دوره کودکی خود مینویسد: صدای دنیایی که به گمان والدینم سراسر بیماری و خطر بود، از پشت دیوارهای آجری باغ به گوشمان میرسید. خارج شدن از خانه برای ما ممنوع بود. (ص۲۹) «والدینمان میترسیدند که ما مبتلا به بیماری تراخم بشویم. بیماری بسیار مسری که ابتلا به آن، گاه موجب کوری بچهها میشد. اما من نتوانستم از بیماری سالک در امان بمانم. بیماری که به خطرناکی تراخم نیست ولی نیش حشره بر پوست زخمی ایجاد میکند که اثر آن به جای میماند. »(ص۳۱)
«اما خطر بزرگ از آب تهران ناشی میشد، آبی که بسیار گرانبها و پرارزش بود و خریدوفروش آن از وقایع روزانه شهر تهران آن زمان به شمار میرفت. آب آشامیدنی نادر بود و فقط از دو چشمه پایتخت به دست میآمد. آب درون بشکههایی که بر ارابههای اسبی قرار داشت، در سراسر شهر توزیع میشد و مردم کوزههایشان را در برابر چند سکه پول پر میکردند. برای شستشو و مصارف خانگی، از آب کوهستان البرز استفاده میکردند که از راه جویهای جاری در شهر به خانه میرسید. هر محله روز خاصی برای استفاده از آب جاری گلآلود داشت.آب نهرها چند ساعتی برای پرکردن آب انبارها و حوضهایی که در باغچه قرار داشت ذخیره میشد. علیرغم آهکی که به آب اضافه میکردیم، کرمهای کوچکی در آب میلولیدند و والدینمان مرتبا تاکید میکردند که از آب شیر نباید بنوشید».(ص۳۰)
هر محله روز خاصی برای استفاده از آب جاری گلآلود داشت.آب نهرها چند ساعتی برای پرکردن آب انبارها و حوضهایی که در باغچه قرار داشت ذخیره میشد. علیرغم آهکی که به آب اضافه میکردیم، کرمهای کوچکی در آب میلولیدنداعتراف به حکمرانی خارجیها بر منابع کشور
فرح دیبا سابقه حضور مستشاران خارجی را زمان قاجار دانسته و میگوید: «احمدشاه فقط به شهر تهران حکمروایی میکرد. مملکت در اختیار رؤسای قبایل و بزرگ مالکین بود. مهمترین منابع زیرزمینی و خدمات عمده مملکتی در دست خارجیان بود: انگلیسها نفت ما را استخراج میکردند؛ ارتش ما و یا آنچه از آن باقیمانده بود، در شمال تحت نظر افسران روس و در جنوب زیر نظر افسران انگلیسی بود؛ بلژیکیها گمرک را و سوئدیها ژاندارمری مملکت را اداره میکردند. (ص ۴۵)
فرح دیبا در بیان رخدادهای سال ۱۳۳۱، مینویسد: دولت برای ملیکردن صنعت نفت با انگلیسها درافتاده بود. «محمد مصدق» رهبر جبهه ملی که نارضایتیهای عمومی را علیه دولت انگلیس برانگیخته بود، از سوی پادشاه برای تشکیل دولت دعوت شد. اقدامات او با جرات و قدرت همراه بود اما سازشناپذیری او موجب توقف استخراج نفت ایران گردید. به نظر میرسید مملکت ما در آن زمان در همه زمینهها بازنده است؛ احقاق حق ایران در برخی جوامع بینالمللی به اشکال برخورده بود و مملکت قربانی ممنوعیتهایی شد که دولت انگلیس برای تجارت خارجی ایران پیش آورده بود. تاثیر این بحران بر قشرهای اجتماعی به چشم میخورد. (ص۵۴)
مصائب مراسم تاجگذاری
فرح پهلوی درباره مراسم تاجگذاری خود مینویسد: برای من طبعاً بایستی تاج، لباس و مراسم تازهای ابداع میشد زیرا هیچ پادشاهی تاکنون بر سر همسر خود تاج نگذاشته بود. او تعریف میکند که طراحی از خارج آمده تا تاج او را طراحی کند و در گام بعد، متخصصان کارگاهش را هم به ایران آورده تا تاج را بسازند. (ص ۱۵۰) وی در ادامه توضیح میدهد که چقدر تمرین برای مراسم تاجگذاری او را خسته و حتی لاغر کرده! و شاه به او گفته: «تو مخصوصا خودت را لاغر کردهای که روز تاجگذاری گونههایت برجستهتر جلوه کند!» اما در این تمرینها، اختلاف بر سر تعیین جای هر یک از افراد خاندان سلطنت به دست او حل شده است!
ادعا درباره کشتهسازی و تیراندازان فلسطینی
فرح در بیان رخدادهای منجر به وقوع انقلاب، مدعی پروژه کشتهسازی شده و میگوید در این راستا یک دانشجو در برانکاردی دراز میکشید، سپس او را در ملافه سفید پوشانده و ملافه را خونی میکردند و بعد او را بلندکرده و میگفتند: کشتند، کشتند! (ص ۲۶۸)
او درباره ایام منتهی به پیروزی انقلاب مینویسد: دیگر گفتگو با مردم امکانپذیر نبود و این وضع مرا مضطرب میکرد…پادشاه لاغر شده بود و هر نوع تظاهر به خشونت او را ناراحت مینمود و مدام تکرار میکرد: «آخر چرا؟» (ص ۲۷۱)
فرح با گذشت بیش از ۲۰ سال از واقعه ۱۷ شهریور، به بیان روایتی عجیب از آن پرداخته و آن را حاصل تیراندازی فلسطینیها با لباس مبدل عنوان میکند: « ارتش که در میدان ژاله در انتظار تظاهرکنندگان بود، دستورات دقیقی از تیمسار اویسی دریافت کرده بود. هر دو گروه مسلح بودند … تیراندازان فلسطینی که با لباس مبدل در میان مردم و یا بر فراز بامها در کمین بودند، به سوی سربازان شلیک کردند و آنها نیز ناگزیر پاسخ دادند» (ص ۲۷۵)
میتوان میزان نتایج وخیم بالارفتن قیمت نفت خام در سال ۱۳۵۳ در ایران و عکسالعمل مردم را در این زمینه درک کرد. از سال ۱۳۵۴ وضع روبه وخامت رفتشایعه فساد زمامداران!
فرح پهلوی، منشا وخامت اوضاع را افزایش قیمت نفت دانسته و مینویسد: «میتوان میزان نتایج وخیم بالارفتن قیمت نفت خام در سال ۱۳۵۳ در ایران و عکسالعمل مردم را در این زمینه درک کرد. از سال ۱۳۵۴ وضع روبه وخامت رفت و ما ناچار به تجدیدنظر در پیشبینیهای خوشبینانه خود شدیم.»(ص ۲۵۴)
او از بروز نشانههای نارضایتی در سراسر مملکت از سال ۵۴-۵۵ گفته و اینکه موضوع را از نتایج یک گزارش اقتصادی دانشگاهی زیر نظر «هوشنگ نهاوندی» رئیس دانشگاه تهران متوجه شده و به گفته او، «تصویری نامتجانس» از روحیه ایرانیان ارائه میداد. به گفته او، «فسادی که به طبقه جدید زمامداران نسبت داده میشد، مبنای این افسونزدایی و افسردگی معرفی میشد. گفته میشد این فساد در میان اطرافیان ما نیز رخنه کرده است.» (ص ۲۵۲)
گزارش ساواک علیه استاندار برای جلوگیری از گذاشتن نام شاه بر حمام روستا
فرح در بخشی از انتقاداتش به ساواک، ماجرای بامزهای را بیان کرده و میگوید: یک روز صبح استاندار یکی از ولایات به من تلفن کرد: علیاحضرت، ساکنین یکی از دهکدههای ما میخواهند حمام عمومی کوچکی را افتتاح کنند و مایلند نام پادشاه را بر آن نهند. به نظر من این کار درستی نیست.
او توضیح میدهد با او کاملا موافقبوده که این مسخره است، «باز یک سد یا یک میدان عمومی شاید»، بعد تعریف کرده که استاندار این مساله را حل و نام دیگری برای حمام پیشنهاد کرده، اما بعدا ساواک در گزارشی به دفتر شاه، سوءظن خود را از ممانعت استاندار بر گذاشتن نام شاه بر حمام ابراز کرده و گفته این رفتارها به حیثیت سلطنت لطمه میزد. (ص ۲۲۹)
جشن ۲۵۰۰ ساله برای فراموشی محرومیت کم اهمیت ایرانیان
فرح درباره برگزاری جشنهای ۲۵۰۰ ساله مینویسد: انتظار پادشاه از این جشن نمادین آن بود که «هر یک از ایرانیان محرومیتهای کم اهمیت روزانه را فراموش کرده، به این مطلب بیندیشد که از کجا آمدهایم و به کجا میرویم.» (ص ۲۰۸
تهمت نبود آزادی سیاسی به شاه، ناروا بود!
فرح به موضوع وجود اختلافنظر بین او و شاه اشاره کرده و میگوید: خیلیها خواستند میان جریانات فکری من و پادشاه اختلافی بیابند. در حقیقت ما در مسائل اساسی هیچگونه اختلافی نداشتیم. او معتقد بود پیشرفت اقتصادی ایران هنوز به حدی نرسیده که بتواند جوابگوی آزادی کامل در جامعه به سبک غربی باشد… هنگامی که در داخل و خارج درباره نبود آزادی سیاسی و افکار صحبت میشد، رنج میبردم. چنین تهمتهایی به پادشاه ناروا بود. برای ورود فرانسه و آمریکا به دموکراسی یک قرن لازم بود. (ص ۲۲۶)
جمعبندی
در مجموع نثر این کتاب روان است و در کل مانند یک رمان به نگارش در آمده و در بخشهای مختلف کتاب، به تناسب موضوع بخشهایی از خاطرات شاه را عینا نقل کرده و در گیومه آورده است. با توجه به اینکه فرح دیبا شخص دوم مملکت به حساب میآمد و از سوی دیگر کتاب ۲۵ سال بعد از انقلاب نگاشته شده، او به نوعی به روایت مثبت از بخشهای مختلف رژیم پهلوی، شخصیتها و اطرافیان میپردازد.
او در کتابش، دوران پهلوی را دوران رونق و شکوفایی ایران معرفی میکند و در تحلیل نارضایتیهای مردم، علاوه بر پیامدهای گرانی نفت، با اذعان به برخی مشکلات در دولتها و ماموران و..، تلاش میکند شاه و اصل رژیم را در بروز آنها تبرئه کند و البته در مواردی نمیتواند شگفتی خود را از چرایی خشم و انقلاب مردم پنهان کند.