زن مسئول چگونه می‌تواند به بسط اجتماعی خانه بپردازد؟

ابوالفضل اقبالی پژوهشگر حوزه مطالعات زنان و خانواده مطرح کرد؛ قبلا عرض شد که نظم اجتماعی مدرن با محوریت سرمایه‌سالاری، تنها یک الگو برای مواجهه با زن در ساحت جامعه می‌شناسد و آن هم «مردواره‌گی» است. لذا به دلیل عدمِ انطباق این الگو با شاکله‌ی زن، حضور او در جامعه با مشقت‌های متعددی همراه است. برای نمونه می‌توان از سختی‌های رعایت حجاب(به‌ویژه چادر) به مدت طولانی، تعرض‌ها و آزارهای بی‌پایان در محیط‌های عمومی، فشارهای مضاعف ناشی از تعدد انتظارات جامعه از زن و… نام برد.
به گزارش بولتن نیوز، منطقِ حاکم بر نظم مدرن وقتی می‌خواهد برای این مشقت‌های زن چاره اندیشی کند، به مدل‌هایی روی می‌آورد که نه تنها متعرضِ تمناهای بی‌پایان سرمایه‌داری نشود بلکه حتی در یک بده بستانِ کاسبکارانه با زن، به تقویتِ نظامات مردانه خود بپردازد. مثلا برای تعدیلِ مشقت حجاب به تغییر مدل‌های چادر(با محوریت رهاتر شدن دست‌ها ! )، برای امنیت زنان از تعرض به تفکیک جنسیتی مکان‌ها، برای کاستن فشار نقشی بر زن به ایجاد مدل‌های کاری پاره وقت و دورکاری و… می‌اندیشد.
در حالی که حقیقت ماجرا چیز دیگری‌ست. نظم جدید مادامی که در انتظارات خود از زن بازنگری نکند و کماکان بر ایده «زن به‌مثابه ظرفیتِ جایگزین مرد» تاکید نماید، امثال این امتیازها نمی‌تواند رضایت حقیقی زن از حضور اجتماعی را محقق کند. مدرنیته باید سازه‌های اقتصادی، فرهنگی، سیاسی خود را به نفع «زنانگی» و با مشارکت موثر زنان بازطراحی کند تا از این رهگذر به خلق «جهان اجتماعی زنانه» نائل گردد. که البته من چنین انعطافی در نظم مدرن را از اساس منتفی می‌دانم.
لذا چاره مسائل زن را در تاسیس نظم اجتماعی جدیدی با محوریت نگاه انقلاب اسلامی می‌دانم. نگاهی که از ایده «زن به‌مثابه ظرفیت مستقل» سخن می‌گوید. انقلاب اسلامی اساسِ انتظارش از زن در حیطه‌ای تعریف می‌شود که مردان پای ورود به آن را ندارند. این سخن به معنای نفی تکالیف مشترک زن و مرد نیست، بلکه دلالت بر «مزیت‌های مبتنی بر جنسیت» دارد. به تعبیر من؛ زنانگی از مرزهای «امتناعِ مردانگی» آغاز می‌شود که «تنظیم‌گریِ انگیزه‌های» حرکت جامعه و «تعدیل نیروهای» سازنده آن از جمله مهمترینِ این حیطه‌ها و مرزهاست.
اگر «پول»، «س/ک/س» و «خشونت» را مهمترین نیروهای سازنده نظم اجتماعی مدرن بدانیم که عناصری به‌غایت مردانه هستند، آنگاه منظور این نوشتار از تعدیل نیروها به نفع زنانگی، تزریق «عشق»، «حیا» و «مهرورزی» به بدنه این نظم مردانه در ساحات مختلف آن اعم از اقتصاد، سیاست، معماری، هنر و… است. حال در ادامه، تناسب این انتظارات نقشی از زن با بسترهای کنشگری او می‌تواند به ما نوید شکل‌گیری نظم اجتماعی جدید با محوریت جنسیت دهد.
اگر دوگانه‌هایی نظیر رسمی/غیررسمی، ساختاری/نهادی، تصلّب/انعطاف، کثرت/وحدت، سرعت/دقت و… را مابه‌ازاهایی متناظر برای دوگانه مردانه/زنانه بدانیم، آنگاه دوگانه جامعه/خانه به مثابه دو بسترِ کنش، برای ما مطرح خواهد شد. من اینجا از دوگانه خانواده/جامعه سخن نمی‌گویم چون اساسا اینها دوگانه نیستند، بلکه از دوگانه‌ای کاملا کالبدی تحت عنوان جامعه/خانه(به‌مثابه جغرافیای کنش) حرف می‌زنم. خانه از خیابان و اداره و بازار، تناسب بیشتری با ویژگی‌های زنانه دارد.
دلالت ظاهریِ این سخن، انقطاعِ کارکردیِ خانه از جامعه است. اما این گفتار یک بطن عمیق‌تری هم دارد و آن «بسطِ اجتماعیِ خانه» است که از یک سو مشقت‌های خیابان و اداره و… را برای زن به همراه ندارد و از سوی دیگر، خانه را به یک «اقامتگاه» تقلیل نداده و کارکردهای آن را تا عمیق‌ترین لایه‌های زندگی اجتماعی امتداد می‌دهد. همچنین این ایده به مبانیِ نظری انقلاب اسلامی درباره زن که او را «محور خانواده» قلمداد می‌کند، پایبند است.
قبل از آنکه درباره کیفیتِ بسط اجتماعی خانه صحبت کنم، باید درباره یکی از مفروضات اساسی این ایده توضیح بدهم. این ایده چند پیش‌فرض اساسی دارد که به عنوان نقطه عزیمتِ طرح خود از آنها بهره می‌گیرد. یکی از مهمترین مفروضات این ایده، «زنِ مسئول» است. یعنی برخلاف ایده زن شرقی که بر «زنِ محجور» و ایده زن غربی که بر «زنِ مُحِق» تاکید دارند، گفتار حاضر بر روی مسئولیت زن در قبال جامعه تاکید می‌کند. لذا اساسا تنها و تنها زنِ مسئول است که می‌تواند خانه را بسط دهد.
حال باید پرسید زن مسئول چگونه می‌تواند به بسط اجتماعی خانه بپردازد؟ انشالله سعی می‌کنم در یادداشت بعدی به این موضوع بپردازم.

دیدگاهتان را بنویسید