اولویت در دوگانه «تبیین» و «باتوم»

حسن رشوند طی یادداشتی در روزنامه جوان نوشت: از نگاه نگارنده مهم‌ترین فراز سخنان رهبر حکیم انقلاب در رابطه با جهاد تبیین، در دیدار امسال ایشان با مردم قم در ۱۹ دی بیان شد و ایشان بین دو گانه «تبیین»‌و «باتوم» مرز مشخصی ایجاد کردند. آنجا که فرمودند: «نقشه‌های بدخواهان، تبلیغات و به قول خودشان پروپاگاندا است که علاج آن، «تبیین» صحیح حقایق از زبان‌های مختلف و با ابتکار و نوآوری است چرا که راه برطرف کردن وسوسه تبلیغاتیِ اثرگذار بر ذهن جوان و نوجوان «باتوم» نیست بلکه تبیین و روشنگری است.»

پس از این سخنرانی برای خیلی این سؤال پیش آمد که اگر قرار است در مواجهه با پدیده‌های مختلف اجتماعی یا سیاسی، تبیین مبنای عمل قرار گیرد، پس جایگاه قوه قهریه و برخورد با عوامل قانون شکن و کسانی که امنیت جامعه را به خطر می‌اندازند، چه می‌شود؟

برای رفع این ذهنیت و برداشت نادرست از نگاه رهبر انقلاب به جایگاه «تبیین و باتوم» لازم است این موضوع را در دستگاه «الگوی تحلیل فضایی» مورد بررسی و کنکاش قرار دهیم. در الگوی تحلیل فضایی در مواجهه با پدیده‌ها ما با چهار سطح فردی، اجتماعی، سیاسی و امنیتی مواجه هستیم. فضای فردی به حوزه‌ای اطلاق می‌شود که در آن پدیده‌ها تحت تأثیر شاخصه‌های شخصی افراد همچون علایق و سلایق و مؤلفه‌های ژنتیکی تعریف و تحلیل می‌شود. طبیعی است پدیده‌هایی که در حیطه فردی قرار دارند از حیث مدیریت تابع قدرت نیستند به آن مفهوم که قدرت رسمی نقشی در شکل‌گیری آن نداشته و اصلاح اشتباهات آن هم به سهولت نمی‌تواند توسط قدرت رسمی صورت پذیرد. در اینجا تبیین مهم‌ترین نقش و جایگاه را دارد و چاقوی اخلاق کارآمدترین سلاح خواهد بود. یعنی همان کاری که پیامبر اکرم (ص) در فتح مکه با تألیف قلوب انجام دادند؛ بنابراین اتفاقاتی که در حوزه فردی می‌افتند مبنایی هستند. در اینجا با تبیین، کارهای بسیاری را می‌توان انجام داد و مسیر حرکت یک جامعه را به مدینه فاضله و آرمان‌ها سوق داد.

دومین سطح تحلیل در این الگو، فضای اجتماعی است. دراین فضا پدیده‌ها، درون شبکه روابط اجتماعی قرار داشته و به طور مشخصی با منافع بازیگران سلباً و ایجاباً ارتباط پیدا می‌کند. فضای اجتماعی مبتنی بر قواعد و ضوابط عرفی است. رفتار پیامبر اسلام در حلف الفضول تابع قواعد و ضوابط اجتماعی بود. از همین رو بود که جامعه عرب نظر پیامبر را در حلف‌الفضول پذیرفت، چون متناسب با قواعد و ضوابط اجتماعی آن‌ها بود. دو سطح فردی و اجتماعی بیشترین اثر را در حوزه تبیین‌گری دارد و پذیرش آدم‌ها در این دو حوزه خیلی زیاد است. به‌ویژه اینکه در فضای اجتماعی با عنصرخانواده مواجه هستیم و افراد به نوعی منافع خود را در درون خانواده، مشترک می‌بینند.

سطح سوم تحلیل فضای سیاسی است که تبیین در این سطح سخت‌تر و به سهولت دو سطح قبلی نبوده و تأثیرآن نیز به مراتب کمتر و ناپایدارتر خواهد بود. فضای سیاسی حوزه‌ای است که در آن پدیده‌ها به صورت سلبی و ایجابی در ارتباط با شبکه قدرت قرار می‌گیرد. فضای سیاسی بر اساس قوانین است و حوزه سیاسی حوزه قدرت است و مبنای آن را هم قانون مشخص می‌کند؛ لذا عمل در حوزه سیاسی خیلی محدودتر از حوزه فردی و اجتماعی است. جنس تبیین در حوزه سیاسی با جنس تبیین در حوزه‌های فردی و اجتماعی متفاوت است چرا که در حوزه سیاسی مبنا قانون است و تبیین‌گری هم باید براساس قانون باشد. آن چیزی که در فتنه ۸۸ یا همین اتفاقاتی که در این سه ماه شاهد آن بودیم و بخشی از جامعه گرفتار درک نادرستی از فضای ملتهب جامعه شد با تبیین درست قانون و هشدار نسبت به عبور از آن می‌تواند صورت گیرد. نباید فراموش کرد که هر چه از سطح فردی و اجتماعی به سطح سیاسی و بالاتر از آن نزدیک شویم تبیین‌گری در آن حوزه سخت‌تر خواهد بود. البته این به آن مفهوم نیست که تبیین فقط خاص حوزه‌های فردی و اجتماعی است و دو حوزه پس از آن را شامل نمی‌شود.

اما چهارمین سطح در تحلیل فضایی حوزه امنیتی است. شاخص اصلی این حوزه ثبات و امنیت است. از نگاه دینی، پایداری امنیتی به این است که حوزه‌های فردی، اجتماعی و سیاسی فعال بوده و حاکمیت در انجام وظایف خود و جریان نخبگی و مبلغین جامعه در حوزه تبیین‌گری کار خود را به‌درستی انجام دهند. در این صورت است که حوزه امنیتی کوچک و کوچک‌تر شده و نظام سیاسی از ثبات پایدارتری برخوردار می‌شود. لایه یا سطح امنیتی یعنی ظهور و بروز قوه قهریه. اینجاست که سخن از کاربرد «باتوم» هم مطرح می‌شود چراکه برای برقراری امنیت و ایجاد ثبات در جامعه اگر لازم باشد «باتوم» می‌تواند راهگشا باشد. البته در این سطح هم «تبیین» یک ضرورت است هرچند نوع تبیین آن متفاوت خواهد بود. یعنی همان کاری که در فتنه‌ها و اغتشاشات یکی دو دهه اخیر در کشور انجام شد. ماموری که برقراری امنیت از وظیفه ذاتی اوست در راستای وظیفه خود از قوه قهریه و باتوم هم استفاده کند. اما وظیفه نخبگان جامعه حتی در این مرحله این است که برای جدا کردن صف مردم عادی که تحت تأثیر هیجانات کاذب قرار گرفته اند، با تبیین شرایط و هشدار نسبت به جریان آشوبگر و عوامل پشت صحنه داخلی و خارجی، صف این مردم را از آشوبگران جدا کند.

اینجاست که باید گفت سخنان رهبری به‌درستی باید فهم شود و بین دوگانه «تبیین» و «باتوم» نمی‌توان یکی را تأیید و دیگری را رد کرد. هرچند اولویت با تبیین است و اساس عمل باید تبیین باشد، ولی نمی‌توان و نباید باتوم را به عنوان یک ابزار منفی برای همیشه از دستور کار خارج کرد. در این دوگانه نباید فراموش‌کرد که «تبیین» اساس است و «باتوم» اضطرار. تبیین «حل کردن» است و «باتوم» جمع کردن. تبیین «چاره کار» است و «باتوم» در نبودن چاره. تبیین «قاعده» است و باتوم «استثنا». نتیجه تبیین «بلند ملت» است و نتیجه باتوم «کوتاه مدت».

دیدگاهتان را بنویسید