چهره‌پردازی لیبرالی از حاج قاسم/ روایت قالیباف از منطق شهید سلیمانی، آغشته به تحریف است

اخیرا محمدباقر قالیباف در برنامه ملک سلیمان در شبکه یک تلویزیون که برای مکتب حاج قاسم سلیمانی تهیه شده حضور یافت و درخصوص مکتب حاج قاسم سلیمانی سخنانی را به میان آورد که با واکنش بسیار از رسانه ها و مردم همراه بود.

نکته جالب این سخنان استقبال روزنامه هم‌میهن در سرمقاله صفحه اول خود با تیتر “استقبال می‌کنیم” بود. روزنامه ای که در چند روز اخیر حتی در روز شهادت حاج قاسم سلیمانی حاضر نشد حتی یک عکس از سردار شهیدمان را در یکی از صفحات خود چاپ کند حال چرا و به چه دلیلی باید از سخنانی در برنامه ای که برای حاج قاسم تدارک دیده شده بود استقبال کند؟

مخالفان مکتب از سخنان مکتبی استقبال می‌کنند؟

روزنامه هم میهن که موضعی مخالف با مکتب حاج قاسم دارد به نحوی که حتی عکسی از آن در صفحاتش چاپ نمی کند چرا باید از سخنانی که محمدباقر قالیباف، رئیس مجلس شورای اسلامی آن را از مکتب حاج قاسم می داند استقبال کند؟

روشن است که جناب قالیباف یک «متفکّر» یا «محقّق» نیست که «گفتگوی معرفتی» با او معنا داشته باشد، بلکه یک مدیر اجرایی و عملیاتی است، امّا این‌که او در قدرت است و اطرافیانی دارد که نجواهای لیبرالیستی را در گوش او زمزمه می‌کنند، یک خطر جدّی است. همان‌طورکه جریان اصلاحات و اعتدال، از انقلاب و امام خمینی– به تعبیر رهبر انقلاب –  «روایت لیبرالی» ارائه دادند؛ چنانچه ایشان را نیز به حال خویش وابنهیم، چه‌بسا با شدّت بیشتری همین مسیر را طی کند و باز هم تفکّر رهبر انقلاب و حاج‌قاسم تحریف و تفسیربه‌رأی کند.

واقعیّت این است پاره‌ای از نخبگان انقلابی به جانب «اسلام رحمانی» شتافته‌اند؛ همان اسلامی که به تعبیر آیت‌الله خامنه‌ای، نشأت‌گرفتۀ از «معارف لیبرالیستی» است. اسلام رحمانی، تعبیر برآمده از خطّ فکریِ روشنفکریِ سکولار است که در جریان اصلاحات، صورت عینی یافت. چندی پس از اینان، جریان اعتدال‌گرا نیز چون احساس کرد که این رویکرد، «رأی‌ساز» و «مقبولیّت‌آفرین» است، همین منطق را در پیش گرفت. دراین‌میان، برخی گروه‌ها و نیروهای فکری و سیاسی در جریان انقلاب نیز که با وجود ظواهرِ موجّه، سودای قدرت داشتند و می‌خواستند خویش را برآیندِ آرمانیِ ذائقۀ عمومی نشان دهند، به همین ورطه فروافتادند و به «سایه‌نشینانِ انگارۀ اسلامِ رحمانی» تبدیل شدند. بیش از همه، قالی‌باف و یاران و مشاورانش این جهت‌گیری را برگزیدند.

چهره‌پردازی لیبرالی از حاج قاسم

اینک به‌روشنی می‌دانیم که قالیباف، یک نیروی سیاسیِ «موقعیّت‌زده» و «اقتضامدار» است و وفاداری ایدئولوژیکش در لحظه‌های حسّاس، شکننده است. کافی‌ست احساس کند که افکار عمومی یا بخشی از آن، متمایل به سویی است؛ دراین‌حال، او سر از پا نخواهد شناخت و بی‌محاسبه و شتابزده، خواهد کوشید که خود را هم‌داستان با آن «تمایل اجتماعی» نشان بدهد. این تمایل، ممکن است «برجام» باشد، یا «کنار نهادنِ طرح تنظیم‌گری فضای مجازی» یا «بی‌عملی نسبت به حجاب». بی‌جهت نبود که آیت‌الله خامنه‌ای در آخرین دیدار خویش با مجلس، تعبیر «تعارض منافع» را به‌کار برد.

این‌بار، او و دیگران از «حاج‌قاسم» برای روایت «اسلامِ رحمانی» بهره گرفته‌اند و در جهت «چهره‌پردازیِ لیبرال» از حاج‌قاسم کوشیده‌اند. امّا واقعیّت تفکّر حاج‌قاسم، آن چند جملۀ بریده‌شده از صدر و ذیلش نیست. اجازه دهید فارغ از این مطامع سیاسی و غرض‌ورزانه، تأمّل کنیم که حاج‌قاسم چه گفته است. یک ضلع از منطق او این است که جریان انقلابی و حزب‌اللهی، هرگز نباید دچار «بریدگی از توده‌ها» و «گسستگی از خُرده‌فرهنگ‌های متفاوت» شود، بلکه باید بکوشد با آنها «ارتباط» برقرار کند تا در اثر این ارتباط، سخن انقلاب را به آنها منتقل کند:

«باید با مردم گفتگو کنیم… نباید فقط به قشر مذهبیِ نزدیکِ خودمان بسنده کنیم… باید مردم را حفظ کنیم… اینان مردم ما هستند… همه مثل هم نیستند… نباید مردم را از دین برانیم… اگر بگوییم فلانی باحجاب و فلانی بی‌حجاب است دیگر چه کسی را می‌خواهیم حفظ کنیم… آن دختر بدحجاب هم دختر ما و جزو جامعۀ ماست… باید به آنها توجّه کنیم و با آنها رابطۀ صمیمی برقرار کنیم… رابطۀ حزب‌اللهی با کسی‌که دینش ضعیف‌تر است موضوعیّت دارد… این‌که فقط رابطۀ حزب‌اللهی با حزب‌اللهی را در پیش بگیریم خطاست… باید برای جذب‌کردن به میان مردم برویم.»

این گفته‌های او به معنی آن است که نیروهای فکری و فرهنگیِ جبهۀ انقلاب نباید «خویش‌بسنده» و «حصارنشین» باشند، بلکه به قصد «هدایت» و «روشنگری» و «جذب»، از جماعت‌های خویش بیرون بیایند و به سراغ «دیگری‌های فرهنگی» بروند. این دیگری‌ها، دچار «ضعف در دین‌داری» هستند، امّا باید به آنها نزدیک شد و منطق انقلاب را به آنها عرضه کرد. روشن است که در این بیان، هیچ اثری از اسلام رحمانی نیست؛ چراکه حاج‌قاسم، «نسبی‌اندیشانه» قضاوت نمی‌کنند و نمی‌گوید باید این بخش از جامعه را به حال خویش «رها» کرد، بلکه برعکس، دعوت به «امربه‌معروف و نهی‌ازمنکر» می‌کند.

روایت قالیباف از منطق حاج‌قاسم، آغشته به تحریف است

حاج‌قاسم در جای دیگری می‌گوید: «نباید به‌عنوان مسئول و به بهانۀ رقابت‌های انتخاباتی، بر محفوظ‌ماندن دختر خودمان حریص باشیم، امّا بر ولنگاریِ جامعه، بی‌توجّه؛ چنان‌که کسی جرأت نکند در جامعه، امربه‌معروف و نهی‌ازمنکر کند، بلکه مسئول باید همانند کشاورز، علف‌های هرز را هرس کند تا مزرعه از بین نرود.»

حاج‌قاسم در اینجا نیز برخلاف منطقِ اسلامِ رحمانی: اوّلا، با تعبیر ولنگاریِ اجتماعی نشان می‌دهد که دچار «نسبی‌گرایی ارزشی» و فروکاهیدنِ ارزش‌ها‌ی شرعی به سلایق‌ فرهنگی نیست؛

ثانیاً، ارزش‌ها – و از جمله حجاب – را جزو «مسأله‌های اصلی» می‌شمارد که آشکارا به وضع دختران اشاره می‌کند و آن را مبنای قضاوت صریح خویش قرار می‌دهد؛

ثالثاً، به «مداخلۀ مستقیمِ حاکمیّتی» در زمینۀ ارزش‌ها باور دارد، چون می‌گوید کارگزاران نباید مجال بدهند که آسیب‌های اجتماعی – یا همان «علف‌های هرز» – جامعه را آلوده کنند.

رابعاً، معتقد به مشروعیّت استفاده از «سازوکارهای سلبی» است؛ هرچند آن را مقدّم نمی‌شمارد.

خامساً، بر این باور است که باید امکان «امربه‌معروف و نهی‌ازمنکر» فراهم باشد و جامعه دچار «فردگرایی» و «خصوصی‌انگاریِ کنش‌های عمومی» نشود. بنابراین، روایت قالیباف از منطق حاج‌قاسم، آغشته به تحریف است.

رمز گشایی از مواضع جریان قالیباف

همانطور که در ابتدا نیز اشاره شد جناب قالیباف بیش از آنکه یک متفکر باشد یک مدیر اجرایی است و این مشاوران و اطرافیان وی هستند که بر نجواهای لیبراسی زمزمه میکنند. به نحوی که مشاور رسانه‌ای قالیباف ابعاد پشت پرده مواضع رئیس مجلس را در خصوص حکمرانی نو و همچنین “حجاب اختیاری” را بصورت روشن‌تری بیان کرده است.

وقتی سعید احدیان برچسب “اجباری” را بی‌پروا از جریان ضدانقلاب وام می‌گیرد برای تخریب جریان انقلاب، “آموزش اجباری” را ملامت می‌کند و “حجاب اجباری” را نیز نفی می‌کند، به نوعی رمزگشایی از نسخه “حکمرانی نو” جریان قالیباف را نشان می‌دهد که شما به عنوان یک مسلمان، می‌توانید دیگران را به حجاب توصیه کنید، ولی نباید حجاب به‌عنوان یک حکم شرعی – به تعبیر جدید رهبر انقلاب – “قانون” باشد.

پس در نسخه حکمرانی نو به نظر می‌رسد برمبنای این تفکر، حاکمیت در این باره باید بی‌طرف و تماشاچی باشد. بنابراین، دولت اسلامی، در قامت همان دولت سکولار است که در ارزش‌ها دخالت نمی‌کند و ارزش‌ها را به مردم واگذار می‌کند و خودش فقط و فقط، سرگرم اقتصاد است.

به نظر می‌رسد مواضع اخیر رئیس مجلس یازدهم و طیف همسو با وی نشان دهنده این است که تصور جریان قالیبافی از دولت اسلامی، دولتی ماهیتاً سکولار و ظاهراً ریش‌دار است و تلخ و خطرناک تر این‌که چنین دیدگاه سکولاریستی‌ای را به رهبر انقلاب نیز نسبت می‌دهند! این در حالی است که رهبر انقلاب، بارها تصریح کرده است که حکومت اسلامی نسبت به ارزش‌ها و فرهنگ اسلامی و هویت و سبک زندگی، مسئولیّتِ مستقیمِ ایجابی و سلبی دارد، بلکه مهم‌ترین رسالت دولت اسلامی، همین است که در کنار فراهم‌آوردن معیشت، زمینه را برای کمالِ معنوی و سعادت اُخرویِ مردم فراهم کند.

حجاب، «باید» رعایت شود

رهبر معظّم انقلاب در سخنرانی خویش تصریح کردند که حجاب، یک «ضرورت/ لزوم/ واجبِ شرعیِ غیرقابل‌تردید/ شبهه‌ناپذیر/ خدشه‌گریز» است که «باید» رعایت شود. در این مجال، فقط به این «بایدِ» پایانی می‌پردازم؛ این گزارۀ ایشان ‌که «حجاب باید رعایت شود». این «باید»، چه زمینه‌ها و دلالت‌هایی دارد؟!

دوگانۀ «باید/ شاید». ایشان تصریح می‌کند که حجاب، «باید» رعایت شود، نه این‌که امری از جنس «شاید» باشد و «انتخاب» و «اختیار» و «احتمال» در آن راه داشته باشد. این «باید» از همان قطعیّتِ حکم برمی‌خیزد که در منطقۀ «وجوب/ حرمت» است، نه در منطقۀ «استحباب/ کراهت». ازاین‌رو، ما با یک «بایدِ سخت» مواجه هستیم که به‌هیچ‌رو نمی‌توان آن را نادیده انگاشت یا فروکاست. هیچ مفرّ و گریزگاهی وجود ندارد و هیچ توجیهی، کارساز و مطّهِر نیست.

دوگانۀ «شرع/ سلیقه». حجاب، «حکم شرعی» است، نه سلیقۀ ملّی یا محلّی یا سیاسی. ازاین‌جهت، حجاب یک «ارزش الهی» است نه یک «پسندِ عرفی». نظام جمهوری اسلامی نیز به سبب این‌که «تابعِ» شرع و «مجریِ» آن است، باید به این حکم الهی گردن بنهد، نه این‌که از سوی خویش، به جعل و وضع بپردازد و در حکم الهی، تصرّف کند. به‌بیان‌دیگر، این‌گونه نیست که حجاب، «مخلوقِ فرهنگیِ نظام جمهوری اسلامی» باشد و برساختۀ عالم سیاست. منشأ این حکم، شرع است و بدین‌جهت، «چانه‌زنی» معنا ندارد.

عقب‌نشینی از حجاب

دوگانۀ «حقیقت/ مصلحت». شرایط اجتماعی نیز چنان نیست که بتوان ذیل عنوان «مصلحت»، به رهاسازیِ حکم حجاب، تن در داد و استدلال کرد چون در اثر این اصرار و پافشاری، اختلال نظام پدید می‌آید یا جامعه دچار تضاد درونی می‌شود باید آن را فروگذاشت. چنانچه اهتمام نهادهای فرهنگی به «زمینه‌سازیِ فکریِ حداکثری» معطوف شود و نهادهای مجری نیز «هوشمندانه» و «حساب‌شده» عمل کنند، نه شکاف در جامعه رخ خواهد و نه دشمن، طعمه‌ای برای جوّسازی به چنگ خواهد آورد. کسانی‌که منفعل و واداده هستند، همواره ساده‌ترین راه را انتخاب می‌کنند که همان «پاک‌کردن صورت مسأله» است؛ یعنی می‌گویند مواجهه به مسألۀ حجاب، خودش مسأله‌ساز است و ازاین‌رو، باید از آن عقب‌نشینی کرد.

دوگانۀ «قانون/ توصیه». «باید»ی که رهبر انقلاب از آن سخن به میان آورده است، «بایدِ حقوقی» است، نه‌فقط «بایدِ اخلاقی»؛ یعنی این‌‌گونه نیست که حاکمیّت باید فقط «موعظه» و «نصیحت» کند و انتخاب نهایی را به خود افراد واگذارد. آری، چنانچه حجاب به «قلمرو خصوصیِ افراد»، منحصر بود، حاکمیّت نباید به این حریم وارد می‌شد و با الزام، آن را اجرا می‌کرد، ولی وقتی به تعبیر رهبر انقلاب، مسأله عبارت از «حرامِ اجتماعی»، روشن است که در اینجا، حاکمیّت اسلامی نمی‌تواند نتیجۀ نهایی را به «وجدان اشخاص» وابنهد تا هر که خواست انتخاب کند و هر که نخواست انتخاب نکند. پس قدم دوّم که همان «الزام قانونی» است، از این جهت موضوعیّت می‌یابد حجاب، «دلالت اجتماعی» دارد و بی‌تعهدی به آن، «مصالحِ معنویِ دیگران» را به خطر می‌افکند. پس چنانچه کسی از دعوت فرهنگی، اثر نپذیرفت و اصرار به ولنگاری و بی‌بندوباری کرد، حاکمیّت باید او را «وادار» کند. چنین الزامی به تعبیر فلسفۀ سیاسی، از نوع «زورِ مشروع» است.

دوگانۀ «تنبیه/ رهاشدگی». از آنچه که در بند پیشین آمد می‌توان نتیجه گرفت که چون حجاب، جنبۀ «قانونی» نیز دارد و قانون نیز خواه‌ناخواه، «ضمانت اجرا» دارد، باید برای قانون‌شکنان، «مجازات» نیز در نظر گرفت. در غیر این صورت، قانونی‌بودنِ آن معنا ندارد. قانونی که برای شکستنش مجازات لحاظ نشود، یک «دعوتِ اخلاقیِ محض» است. پس هرچه که قانونی شود، به‌طور ذاتی، «سازوکار سلبی» نیز داشت.

دیدگاهتان را بنویسید