بیست و دومین روز آذر ماه در تقویم پارسی مصادف با روز جهانی بی طرفی در گاهشمار میلادی است. بی طرفی از آن واژگانی است که می تواند از کران تا لنکران توفیر معنا داشته باشد. از خم کردن سر تا عبور طوفان تا خم شدن سرو از بی عملی.
آرمانی ترین مفهومی که با بی طرفی به ذهن متبادر می شود کشور سوئیس است؛ سرزمینی که دنیا را آب ببرد اهالی اش را خواب ناز خواهد برد. جهت و سو نداشتن یا دقیق ترش در هنگامه “میان دو تن جنگ چون آتش است” در نقش سخن چین یا سیم چین فرو نرفتن همیشه هم سهل و ساده در دسترس قرار نمی گیرد.
در هر دو جنگ عالمگیر دولت پادشاهی ایران اعلان بیطرفی کرد اما طرفین دعوا تره هم برای آن خرد نکردند و چنان تاختند که انگار ایران در آن هیهات واویلا از ارکان اصلی حرب بوده است!
جنگ اول که برپا شد مستوفی الممالک، رئیس الوزرا فی الفور بی طرفی ایران را اعلام کرد اما روسیه تزاری و امپراطوری بریتانیا شمال و جنوب ایران را میان خود تقسیم کردند و احمد شاه هم در تهران مشغول بود. علاوه آن مهمانان ناخوانده دولت عثمانی هم نیرو وارد خاو ایران کرده بود. شاه جوان و احساساتی همان روزها با کنتس لیگوتتی، دختر سفیر مختار اطریش – مجارستان در کاخ نگارستان نرد مهر باخته بود و دولتین کبار لندن و پترزبورگ معترض که شاه ایران رعایت بی طرفی را نمی کند. مستوفی الممالک حیران از آن سیل بلا پاسخ گفته بود: “دل قوی دارید که اعلی حضرت از دولتین هم محبوبه خواهد گزید”.
بی طرفی هم انگار نوعی طرف گرفتن در لفافه است. و گاه برای بی طرف ماندن انگار باید در میانه تنور داغ حوادث بود تا کمترین ترکش به جان مردم و سرزمین بنشیند. بی طرفی ایران در جنگ اول تابلوی تام “بیرون نرفتن بی بی از بی تمبانی بود” و حاصل آنکه تا طرفین درگیر منفعت خود را در اشغال ایران دیدند کمترین اعتنایی به بیطرفی نکردند، چرا که صلح بی داشتن سلاح نهایتا به سلاخی خواهد رسید.
در جنگ دوم عالمگیر نیز قوای متفق به محض آنکه ایران را ممکن ترین راه برای ارسال سلاح به شوروی شناختند درنگ نکرده و بی آزرم به خاک ایران تاختند. تنها یک یادداشت مشترک اطلاع رسانی در تاریکی شب به نخست وزیر پیژامه پوش مملکت علی منصور تقدیم کردند.
شاید شهیرترین بی طرفی که در خاطر ایرانیان نقش بسته باشد، بیانیه اعلان بی طرفی ارتش در روز بیست و دوم بهمن سال 1357 باشد که “ت” تمام را بر طومار حکومت پهلوی الصاق کرد. شاپور بختیار، آخرین نخست وزیر رژیم پادشاهی، با شنیدن اطلاعیه بی طرفی ارتش تلفنی از ارتشبد قرباغی می پرسد: تیمسار بی طرفی میان کی و کی؟ تیمسار جانش را برداشته و زحمت پاسخ دادن را هم به خود نمی دهد.