در روزهای اخیر و در پی بیانیه مشترک چین و عربستان علیه تمامیت ارضی و همچنین کنشگری ایران در منطقه، بررسی ابعاد این موضوع و پرداختن به نوع سیاستورزی ها در صحنه نظام بین الملل به ما درک درست تری خواهد داد تا بتوانیم با زاویه دید جامع تری به فهم انگیزه های این کنش ها نائل شویم از همین رو در این گزارش تلاش خواهد شد تا به بررسی روابط چین و ایران، سیاست خارجی موفق،بررسی سیاست خارجی عربستان و تلاش های آمریکا و چین در عربستان به ابعاد و ریشه های مختلف این بیانیه بپردازیم.
مروری بر روابط چین و ایران
با توجه به اینکه سطح بازیگری ایران بیشتر به عرصه منطقه معطوف است اما دامنه کنشیاش بعنوان یک یک قدرت مهم منطقه ابعاد بین المللی نیز به خود میگیرد، دشمنی ها و تعارضاتی که همواره از سوی بازیگران بین المللی و منطقهای متوجه ایران بوده است، اتخاذ سیاست بهره گیری از تمام ظرفیت ها و تحرکات بین المللی دیپلماتیک برای برهم زدن ائتلاف های ضد ایرانی که به ابتکار غرب پی ریزی میشود را برای ایران مهم نموده است.
در این میان چین بعنوان یکی از اهداف تحرکات سیاست خارجی ایران به شمار میآید تا از طریق مشارکت دیپلماتیک با آن منافع سیاسی و اقتصادی کشور توامان تامین شود، در سوی دیگر این رابطه، پکن نیز رابطه با ایران را برای خود دارای مزیت ارزیابی میکند زیرا عرصه مناسبی برای کنشگری این کشور در راستای هنجار سازی بین المللی فراهم میسازد تا بازیگری خود را به سطح جهانی ارتقا دهد
بنابراین با نگاهی مبتنی بر رویکرد واقع گرایانه در روابط ایران و چین، منفعت مهمترین مولفه در برقراری این روابط قابل مشاهده است، عواید اقتصادی که چین از رابطه با ایران به آن دست می یابد جاذبه انکار نشدنی است که با عقلانیت اقتصادی آن منافات دارد. در شرایط موجود با توجه به پیوندی که بین ایران و چین در حوزه های گوناگون وجود دارد بنظر میرسرد مروری اجمالی به آن خواننده را از اهمیت میزان و سطح روابط دو کشور آگاه تر نماید.
در بعد اقتصادی حجم مبادلات تجاری ایران با چین از بالاترین رقم میان شرکا برخوردار است، در مقابل چین نیز به ایران به عنوان بازاری مهم برای عرضه محصولات خود چشم دوخته است، ارزش صادرات ایران به چین تا میانه دهه نود 22 درصد از کل صادرات کشور را به خود اختصاص می داده است و در میان مقاصد صادراتی ایران رتبه اول را از آن خود ساخته است که البته در سالهای اخیر این روند با کاهش روبه رو شده است.
و در میان مبادی وارداتی ایران ارزش واردات از چین تا زمان فوق الذکر 25 درصد از کل واردات ایران بوده است و بالاترین رتبه را در میان مبادی وارداتی ایران دارد. در بعد سیاسی روابط ایران چین اما تابع ملاحظات مختلفی از جمله نوع سیاست ها و موضع گیری ها دو طرف در قبال مسئال بین المللی و منطقه ای بوده است که در بحث بیانیه مشترک اخیر عربستان و چین بخوبی این موضوع قابل مشاهده است،
از سوی دیگر همراهی پکن و مسکو از سیاست های جمهوری اسلامی در منطقه و… در شورای امنیت را نیز نباید از نظر دور داشت البته که در قبال این این گونه حمایت ها همواره کشورها متقاعد خواهند شد که هزینه هایی را نیز به تناسب آن پرداخت کنند. بنابراین افزایش و کاهش سطح روابط ایران و چین در برهه های مختلف زمانی نشان دهنده این است .
مدار درست سیاست خارجی
آنچه که در تحلیل روابط میان دولت های مختلف از جمله ایران و چین نباید فراموش نمود این نکته بسیار مهم است که در عرصه نظام بین الملل رفتار کشورها غالبا مبتی بر منافعی است که از آن عایدشان میشود بنابراین در هر سطحی از روابط دویا چند جانبه میان کشورها اساسا این امکان وجود دارد که به مجرد آنکه کشوری احساس کند از برقراری رابطهای سود بیشتری بدست میآورد
این امر محتمل مینماید که به سمت کسب آن متمایل شود بنابراین سیاست خارجی همواره برای آنکه بتواند در این شرایط هزینه چرخش های منفعت محورانه کشورهایی مثل چین را به سمت تعادل و توازن رهنمود سازد بهتر است که در بازی های جهانی تمرکز خود را متوجه یک کشور خاص ننماید چراکه در چنین شرایطی میزان نقش بازیگری با توجه به وابستگی و عدم توان در برقراری روابط با سایر کشور ها که تامین کننده منافع کشور باشند را بشدت کاهش میهد و باعث میشود که میزان خسارتی که در قائله های این چنینی متوجه کشور میشود به مراتب بیشتر از زمانی باشد که منابع تامین منافع ملی و سیاست خارجی ایران متعدد باشد.
عربستان صحنه رقابت هژمونیک آمریکا و چین
بسیاری از علمای سیاست بین الملل عقیده دارند که برتری آمریکا در جهان رو به افول است و پیش بینی میشود که آینده قدرت به برتری چین میانجامد مصادیق مختلفی از شکست های بزرگ سیاست های جهانی آمریکا در جهان در سالهای پس از فروپاشی شوروی قابل مشاهده است که دست کم عده ای از نظریه پردازان را مجاب کرده است که آمریکا رو به افول است.
عرصه رقابتی که چین در قبال آمریکا در دوره گذار تاریخی انتخاب نموده است عرصه اقتصاد جهانی و رهبری آن است، حوزه ی رقابت چین و آمریکا بیش از آنکه نظامی باشد، دارای وجوه اقتصادی بارزی است که البته تعیین این حوزه و نوع از رقابت نیز از سوی چین در قابل آمریکا هوشمندانه بوده است، حضور چین در منطقه خاورمیانه و در عربستان سعودی که محور این گزارش است، بی شک در جهت تلاش برای موازنه نفوذ نظامی و اقتصادی با آمریکا در منطقه خاورمیانه است،
که عربستان بعنوان یکی از مهمترین کشور های منطقه به صحنهای از این کشاکش تبدیل شده است چراکه این کشور هم در بعد اقتصادی برای قدرت ها بسیار حائز اهمیت است و هم در بعد سیاسی برای ایجاد موازنه سازی با قدرت بزرگی مثل ایران در منطقه خاورمیانه از این است که هر دو کشور در تلاش اند که فروش تسلیحات نظامی و توافق های امنیتی، نظامی و سیاسی سهمی از این کشور برای خود کسب نمایند
و آن را جهت همراهی با سیاست های راهبردی خود همسو کنند، البته با تصمیمات و سیاست هایی که عربستان اتخاذ نموده است نقش انفعالی برای او نیز در قبال این کشور نمیتوان متصور شد که در فوق بدان اشاراتی شد، بازیگری عربستان در این میان نیز عامل موثری است در میزان استفاده از این رقابت ها برای تحقق سیاست های مختلف خود .
نگاهی بر سیاست خارجی عربستان سعودی
اهداف کلان سیاست خارجی عربستان را بصورت کلی میتوان در چند محور خلاصه نمود:
1- برتری جویی منطقه ای و پیرامونی
2- موازنه سازی منطقه ای
3- مرکز گرایی اسلامی-وهابی
4- ائتلاف سازی بین المللی
5- دموکراسی ستیزی
سیاست خارجی عربستان مانند همه دولت ها همزمان واجد ابعاد وعناصری از ثبات و تغییراست، با نگاهی کلی به سیاست خارجی عربستان نکته قابل توجه آنست که باتوجه به وابستگی استراتژیک عربستان به آمریکا در تامین اهداف سیاسی، نظامی، اقتصادی و… بنظر میرسد عربستان در تلاش است که ضمن دستیابی به محورهایی که در بالا به آن اشاره شد
برای متوازن نمودن روابط خود در قبال آمریکا که همواره عربستان را گاوی برای دوشیدن و درانتها قربانی کردن به جهان معرفی نموده به کشورهایی مثل چین نزدیک شود تا ضمن برقراری روابط تسلیحاتی که اخیرا نیز ابعاد مختلفی از تجهیز نظامی عربستان توسط چین نمایان شده است از وابستگی مطلق خود به بکاهد این رویکرد در سیاست خارجی عربستان که البته با محرز شدن برخی از ابعاد و سبقه آن که تازه نیز نمینماید تلاشی هوشمندانه است
که نشان میدهد با وجود آنکه آمریکا بدنبال منافع متعددی که بلحاظ هژمونیک و سیاسی در منطقه خاورمیانه است و عربستان یکی از مهمترین مراکز سیاست نفوذ این کشور را تامین میکند و از سوی دیگر در بعد اقتصادی نیز لقمه چربی از هر جهت برای آمریکا و دیگر کشورها محسوب میشود این عربستان است که دریافته است برای خروج از چنین شرایطی که البته سخت نیز مینماید در تلاش برای شکل دادن به سیاست هایی این چنینی در سیاست خارجی خود باشد.
از شراکت استراتژیک تا نقض تمامیت ارضی ایران
چین بهعنوان قدرت اقتصادی نوظهور در عرصه جهانی، برای تداوم رشد و پیشرفت خود به منابع انرژی نیازمند است. عربستان بهعنوان اولین تولیدکننده نفت عضو اوپک، یکی از بزرگترین و مطمئنترین تأمینکنندگان انرژی در عرصه جهانی بهشمار میآید.
رابطه عربستان با چین با توجه به قابلیتهای مهمی که برای عربستان ایجاد میکند سازنده و مثبت است، بنظر میرسد که عربستان و چین با گسترش مناسبات دوجانبه، علاوه بر استفاده از ظرفیتهای یکدیگر، بهدنبال موازنهسازی در مناسبات خارجی خود هستند.
بیانیه مشترکی که از سوی عربستان و چین بر علیه تمامیت ارضی ایران صادر شد بیگمان باید محاسبات سیاست خارجی ایران را در قبال کشور ها در صحنه جهانی دقیقتر نماید، بی شک تصورات و احساسات که بخشی اثر گذار و مولفه مهمی در سیاست بین الملل و تلقی کشور ها را شکل میدهد بسیاری از اوقات نمای واقعی از حقیقت را برای سیاستمداران یک کشور روشن نمیسازد
بنابراین باید در تعیین راهبرد ها دقت بسیاری داشت البته این نکته را نیز نباید فراموش نمود که چنین بیانیه ها و مواضعی به تنهایی عاملی اساسی و موثر در اتصال و یا انفصال روابط میان کشور ها نیست و میباید به اندازه و تناسب آن پاسخ داده شود از این رو با توجه به اینکه مالکیت ایران بر جزایرش به هیچ عنوان با چنین اقداماتی خدشه دار نمیشود میتوان نتیجه گرفت که پاسخ مناسب و معادل روش خوبی برای اینگونه کنش ها است.
در نتیجه سیاست خارجی عرصه اقدام براساس منافع ملی است. تحقق منافع ملی نیز از جمله به برقراری مناسباتی متوازن با همه قدرتهای جهانی نیازمند است.