بیانیه اخیر چین و شورای همکاری خلیجفارس که در پی سفر «شی جین پینگ» رئیسجمهوری ۶۹ ساله خلق چین به عربستان منتشر شد، واکنشهای زیادی را در پی داشت.
اظهارنظرهایی که طیف متنوعی داشت؛ برخی این بیانیه را نشانه تغییر رویکرد چین نسبت به ایران و فاصله گرفتن این کشور از جمهوری اسلامی ایران تحلیل کردند و برخی نیز این رویکرد را در استراتژی بلندمدت چین در دنیا برای داشتن روابط با همه کشورهای دنیا براساس منافع و مصلحت خود ارزیابی کرده و آن را نشانه فاصله گرفتن چین از ایران قلمداد نکردند.
زاویه دید به چین را عوض کنیم
«سیدمحمد حسین ملائک» که سالهای ۱۳۸۰-۱۳۷۶ سفیر جمهوری اسلامی ایران در چین بود، معتقد است سیاست ما نسبت به چین غلوآمیز بوده و احساس میکنیم آنها به ما نیاز عجیب و غریب دارند. این سیاست اشتباه است و نباید در رفتار ما در چگونگی قرارداد ۲۵ ساله با چین نیز نمود پیدا کند.
وی تاکید دارد چین واقعیتی اقتصادی و سیاسی است که در ۳۰-۴۰ سال گذشته بوجود آمده و غیرقابل کتمان بوده و اگر هر سیاستمدار و تصمیمگیری بخواهد آن را نادیده بگیرد و یا با دید یکجانبهگرایی به آن نگاه کند، اقدام درستی انجام نداده و به نفع کشور کار نکرده است.
چین مانند سوپرمارکتی است که هر کسی میتواند وارد آن شود، ما میتوانیم، اسرائیل، عربستان، ترکیه و آمریکا و ….هم میتوانندملائک با تاکید بر اینکه استفاده از ظرفیت چین در برنامههای کشور ضروری است، میافزاید: اما این ظرفیت در درگیریهای داخلی ایران تبدیل به یک جنگ حیدری- نعمتی شبیه قاجار میشود؛ فردی طرفدار چین و دیگری طرفدار آمریکا.
سفیر پیشین ایران در چین تاکید میکند البته که باید نگرش سیاست داخلی و انتظارات بینالمللی خود را تصحیح کنیم اما اکنون مشکل اصلی ما بحران داخلی است. این مشکل داخلی، تصویری را منعکس میکند که به سادگی و به این زودی نمیتوان آن را اصلاح کرد و بدون اصلاحات جدی داخلی نمیتوانیم انتظار ویژهای در بخش خارجی داشته باشیم.
سفیر پیشین ایران در چین توضیح میدهد: چین مانند سوپرمارکتی است که هر کسی میتواند وارد آن شود؛ ما میتوانیم، اسرائیل، عربستان، ترکیه و آمریکا و ….هم میتوانند. آنقدر بزرگ است که نمیتوانم آن را وابسته خود تصور کنم و اینکه چین فقط یک انتخاب دارد و اگر از این انتخابش صرفهنظر کند، مشکلاتی برای کشورش بوجود میآید. این فکر اشتباه است اما این تصور غالب سیاستمداران کشور ماست.
از نگاه این کارشناس مسایل چین، این کشور ظرفیتهایی دارد که به همه این امکان را میدهد؛ ما نیز از آن استفاده میکنیم. اینکه ما این امکانی که از چین داریم را تبدیل به مسالهای سیاسی کنیم، فقط هزینه خودمان را افزایش میدهیم و چین نیز قیمت خود را بالا میبرد.
استراتژی چین
به گفته وی، در استراتژی چین اینگونه است که برای اینکه سبدش، سبد متنوعی باشد به عنوان مثال از ۱۵ کشور نفت وارد میکند؛ از ایران هم ۴۰۰- ۶۰۰ یا یک میلیون بشکه نفت میخرد؛ در حالی که آنها بسیار منطقی برخورد میکنند، ما در حال تضعیف خودمان هستیم؛ چین از ما نفت خریداری میکند، از عربستان، نیجریه، سودان، عمان، روسیه و از سایر کشورها نیز نفت میخرد.
در استراتژی چین اینگونه است که برای اینکه سبدش، سبد متنوعی باشد به عنوان مثال از ۱۵ کشور نفت وارد میکند، از ایران هم ۴۰۰- ۶۰۰ یا یک میلیون بشکه نفت میخردملائک در عین حال با تاکید بر اینکه چین واقعا کمک ما بوده است، میگوید: چین به ما کمک کرده، به عربستان و بسیاری دیگر نیز کمک کرده اما ما این کمک را استراتژی فرض کردیم. باید این موضوع در روابط و دیدگاههای ما با چین اصلاح شود.
وی ادامه میدهد: البته چین در سطح بینالمللی میخواهد خود را عرضه و حضور داشته باشد. یک نمونه آن مانور مشترک دریایی امنیتی با ایران و روسیه در دریای عمان و خلیجفارس است. هیچ کشوری با چین مانور دریایی سیاسی ندارد، ممکن است مانور دریایی برای نجات و یا تروریسم با دیگران از جمله هند، عربستان و امارات هم انجام دهد اما اینکه با ما یک مانور سیاسی امنیتی انجام میدهد، یک ارتقا شرایط است و باید برای آن ارزش قائل و به عنوان یک دستاورد بزرگ تلقی و حفظ شود.
سفیر پیشین ایران در چین در ادامه به تحلیل موضع اخیر چین در عربستان میپردازد و میگوید: تامین نیازهای اقتصادی ایران از طریق چینیها انجام میشود. اگر پول داشته باشیم تامین این نیازها ممکن است، اگر نداشته باشیم ممکن نیست. چینیها به ما اعتبار ارزان قیمت نمیدهند، به همین دلیل است که از ۱۰ سال پیش حدود ۳۰ پروژه برای آنها تعیینشده چون تامین اعتبارنشده، چینیها کار کردن روی آن پروژهها را نمیپذیرند. بنابراین تا وقتی پول نداری، چینیها هم با شما کار نمیکنند.
زوایه سیاست ما نسبت به چین غلوآمیز است و احساس میکنیم که آنها به ما نیاز عجیب و غریب دارند. این سیاست اشتباه استوی میافزاید: نکته بعدی اینکه چینیها معمولاً از تحریمهای عمومی بینالمللی سرپیچی نمیکنند و ما مجبور شدیم برخی کارها را برای دور زدن تحریمها – که هزینههای بسیاری را به ما تحمیل میکند- انجام دهیم تا بتوانیم یک کاری را با چین انجام دهیم.
«انصافا چینیها هم در این زمینه تسهیلات به ما دادند البته با اخذ هزینه. تعداد قابل توجهی از شرکتهای آنها و حتی نفر دوم شرکت «هواوی» به دلیل همکاری با ایران در معرض دستگیری در آمریکا قرار داشت. اینها را نباید از یاد برد؛ اما میتوانیم این کارها را به سطح استراتژیک بزرگ کنیم و مدام در سطح داخلی روی آن مانور دهیم. در این صورت باید منتظر افزایش هزینه از طرف چین باشیم؛ میشود عادیتر هم برخورد کنیم تا مردم هم متعادلتر به این قضیه نگاه کنند و بگویند بالاخره چین هم یک جایگزین بوده که مسئولان برای پیش بردن امور کشور از آن استفاده میکنند.»
چهار سطح تحلیل از اقدام اخیر چین
از نگاه ملائک، چهار نوع سطح تحلیل میتواند توجیه رفتار بسیار نادر چین در سفر رئیسجمهوری این کشور به عربستان و دلیل صدور بیانیه مشترک با اعضای شورای همکاری خلیج فارس را توجیه کند:
۱. چین یک ماهیت سوپرمارکتی و کاسبی دارد
میگوید هرکسی از من بخرد، من هم میفروشم. این یک ماهیتی است که در رفتار و سیاست چهار دهه گذشته چین بهوضوح وجود دارد. چین فقط حدود ۵-۶ سال است که کمی سیاست را در تجارت خود وارد کرد. آنهم در بخشهایی که مربوط به تایوان و احیانا سینکیانگ میشود که البته واکنشی بوده اما در بقیه امور آزادتر و بیشتر تجاری برخورد کرده است.
نوع سطح تحلیل میتواند توجیه رفتار بسیار نادر چین در سفر رئیسجمهوری این کشور به عربستان و علت صدور بیانیه مشترک با اعضای شورای همکاری خلیجفارس را توجیه کند۲. تلاش چین برای جداسازی از روسیه
بعد از حمله روسیه به اوکراین و همگامی چین با روسیه و به دنبالش آن ناکامی روسیه، خسارت زیاد بینالمللی متوجه چین شد و آنها بهشدت تحت فشار قرار گرفتند که با روسها میخواهند کل نظام و سیاست بینالملل را به هم بریزند و تلاش ۷-۶ ماهه سنگین چین برای اینکه خود را از روسیه در موضوع اوکراین جدا کند بسیار مشهود است.
آمریکاییها در جریان تایوان به چین نشان دادند که میتوانند فشار سنگینی روی چین بیاورند. بنابراین چینیها بهشدت به دنبال عادیسازی روابط خود با آمریکا و غرب و فاصلهگرفتن از روسیه در قضیه اوکراین هستند. تقریبا همه سیاستهایی که در ارتباط با اوکراین و روسیه داشتند را کنار گذاشتهاند، به طوری که سیاست ما اکنون در رابطه با اوکراین نسبت به چین روسیتر است.
بهتازگی شاهد این بودیم که چینیها در اجلاس جی۲۰(G۲۰) مذاکرات نرمالی با آمریکاییها داشتند. بر این اساس، چین در حوزه نفوذ آمریکا یک امتیاز روی ایران به طرف مقابل برای اعلام آمادگی آغاز همکاری مسالمتآمیز بینالمللی داد.
۳. سومین امکان با توجه به مقدمه اول که چینیها همه دنیا را به یک چشم میبینند، با توجه به شرایط داخلی ایران و همچنین براساس آنچه که اطلاع دارم سفارت چین یک ارزیابی بسیار گستردهای از دانشگاههای ایران کرده که بداند ارزیابی اندیشمندان، دانشجویان و دانشگاهیان و فرهیختگان ایرانی در مورد چین چیست و به نتیجه مثبتی نرسیده و احساسش این است شرایط در داخل ایران به نفعش نیست و چین جز اولویت ذهنی مردم قرار ندارد. بنابراین فکر میکنند وقتی قرار نیست ما با ایران کار کنیم، مردم ایران نیز نگاه خوبی نسبت به ما ندارند و با توجه تحولات داخلی در ایران، تحریمها و مشکلات مالی ایران ۷-۸-۱۰ سالی طول خواهد کشید که ایران بتواند دوباره بخود بیاید، ما چرا خودمان را قربانی چنین چیزی کنیم. به این ترتیب به شرایط اعراب تن داده است تا بتواند سهم بیشتر و واقعی از بازار بدست آورد.
۴. سطح تحلیل بعدی، بیشتر شبیه تئوری توطئه است اما در سیاست همه چیز امکانپذیر است. از آنجا که چین و روسیه به هر صورت مجبورند با یکدیگر هماهنگی سیاسی و استراتژیک داشته باشند، اگرچه در بحران اوکراین به صخره سختی برخورد کردهاند اما علاقهمندی و برنامه آنها برای به چالش کشیدن نظام بینالملل همچنان به قوت خود باقی است. بنابراین چین و روسیه در یک تقسیم کار بینالمللی؛ قرار شده پکن با توجه به پتانسیل بیشتر خود نسبت به مسکو، در خلیجفارس این حوزه نفوذ آمریکا را تحت تاثیر قرار دهد و روسیه بیشتر با ایران هماهنگی و نرمش داشته باشد.
چین با جلسههایش با عربستان سعودی، شورای همکاری خلیجفارس و اعراب در سه مرحله و تائید نازلترین سیاستهای این مجموعه علیه ایران از ادعای مسلح کردن گروههای غیرقانونی، در خطر انداختن آبراههای بینالمللی تا دخالت در امور داخلی این کشورها و… نقش عربستان در منطقه را پذیرفته و به تعبیری در حوزه نفوذ آمریکا میخواهد مماشاتی انجام دهد و پیش برود. در واقع میتوانیم بگوییم این یک تقسیم کار بینالمللی میان چین و روسیه است.