این روزها شاهد طرح ادعاهایی از سوی جریانهای مختلف فکری، فرهنگی و رسانهای مبنی بر وجود بحرانهای اجتماعی در سطح جامعه هستیم این درحالیست که جامعه ایرانی یک جامعه گسترده بوده و به نسبت سایر کشورها از انسجام بیشتری برخوردار است و بدیهی ست که هر جامعه قطعا از تعدادی خرده فرهنگ برخوردار است که حتما این خرده فرهنگ ها هم نسبت به یکدیگر و هم نسبت به جامعه کل، تعارضاتی دارند و پرواضح است که نمیتوان نسبت به این تعارضات چشم پوشید و بعضا حتی وجود اختلافات عمیق را ندید.
هر فردی که در این جامعه زندگی میکند به وضوح سطح تنشها را در سطوح مختلف اجتماعی درک میکند اما جامعه ما در سالهای گذشته این را ثابت کرده که همه این تعارضات دلیلی بر وجود فروپاشی اجتماعی نیست بلکه حداقل بعد از انقلاب مشروطه این دوگانگیها و بعضا چندگانگیها همواره وجود داشته است بطوریکه صرفا در حوزه وجود آزادی های اجتماعی فرهنگی به صورت رسمی یا زیرزمینی روزانه شاهد وجود رواج پدیده مصرفگرایی، رقص و موسیقی هنجارشکن، آرایشهای آنچنانی، اینترنتگردی، پرسهزنی و پاساژگردی، کافهنشینی متنوع، در لحظه بودگی و کنار زدن مرجعیتهای نخبگانی بودهایم که این در واقع نوعی پز روشنفکرانه بوده که الان به مدد رسانهها بازنمایی میشود و صدالبته افزایش قابل تامل هم نسبت به گذشته داشته است اما این مفاهیم نه هیچ کدام دلیلی برای فروپاشی اجتماعی ست و نه وجود چنین مفاهیمی در هیچ جامعهای مقدمه ای برای فروپاشی اجتماعی بوده است.
اما مساله اصلی اینجاست که این موضوع در مواقع شکلگیری بحرانهای امنیتی تبدیل به پدیده ای مرسوم شده است و جریان غربگرا سعی در تحلیل رویدادها به صورت نقطه ای و لکه ای بر بستر اجتماعی داشته و این موضوعات را نه آنچه که هست بله به صورت ناقص تعمیم به کل میدهند؛ این درحالی ست که به علت کمبود تحلیلهای مبتنی بر دادههای متقن و علمی، تبدیل به تحلیل مبنا میشود.
در این راستا، جریان غرب گرا همواره سعی در تحلیل وقایع امنیتی مبتنی بر وجود گسل های اجتماعی بر پایه شکاف بین سنت و مدرنیته دارند و بر این باور هستند که آسیبهای متعدد اجتماعی (افزایش حجم و تنوع تغییرات اجتماعی) در کشور وجود دارد و عملا جامعه به لحاظ اجتماعی فروپاشیده است این درحالیست که پدیدههای اجتماعی در هیچ کجای دنیا به صورت تک متغییری و کوتاه مدت، صورت بندی و تحلیل نمی شود و نمیتوان نسبت به رد و تایید این گزاره ها اقدام کرد.
این جریان سعی در القاء گزاره فروپاشی سیاسی مبتنی بر فروپاشی اجتماعی دارد تا از این رهگذر و مقدمه چینی با ایجاد خطای محاسبانی مبتنی بر ضرورت اقدام عاجل و اضطراری برای جلوگیری از معادله فروپاشی، تئوری های خود را به عنوان نسخه درمانی به جامعه و حاکمیت بقبولاند؛ در همین رابطه رهبر معظم انقلاب با هوشمندی و البته با توجه به شناخت دقیق از جامعه ایرانی و پراکندگی قومی و مذهبی نسبت به ادعای اینکه، حاکمیت باید صدای مردم ایران را بشنود ضمن واکنش مقتدرانه، به طرح اینکه شما صدای مردم ایران را بشنوید، پرداختند.
امروزه با وجود تحلیل کلان داده های فضای مجازی می توان نسبت به تحلیل وضعیت اجتماعی تا حدودی دست یافت بطوریکه این تحلیل ها نشان دهنده عدم کنش فعالانه از سوی قومیت های مختلف کشور از جمله “اعراب” و “بلوچ ها” و حتی “ترک ها” در همراهی با جریان مطالبه گر رفع محدودیت های عفاف و حجاب، است و طبیعتا از این موضوع معنایی جز عدم خواست عمومی نسبت به رفع محدودیت های مذکور برداشت نمی شود این در حالیست که انگاره شکل گرفته در سطح رسانه های غرب گرا که به افکار عمومی منتقل و سر ریز می شود حاکی از فعال شدن گسل های اجتماعی و از دست رفتن جامعه است.
طبق آخرین نظرسنجی های صورت گرفته همانطور که در سخنرانی اخیر ریاست نهاد مقام معظم رهبری در دانشگاه ها مورد استناد قرار گرفت جمعیتی کمتر از 3 درصد علی رغم وجود بازنمایی گسترده رسانه ای، مطالبه رفع محدودیت های مرتبط با حوزه عفاف و حجاب را داشته اند و این حوزه را نه گسل اجتماعی می دانند و اراده ای برای فعال کردن این چنین موضوعاتی در کشور وجود دارد لذا لازم است در تحلیل مسائل به هیچ وجه تک بعدی به رویدادها نگریسته نشود و نباید اجازه داد رسانه ها اولویت های خود را به عنوان خواست عمومی به افکار عمومی تحمیل کنند.