چین بهانه است، ایران نشانه است!

۱- گذری کوتاه به سال گذشته داشته باشیم؛ فروردین ۱۴۰۰ و امضای توافق‌نامه ۲۵ ساله همکاری‌های مشترک ایران و چین که شامل ابعاد اقتصادی،‌ نظامی،‌ امنیتی، فرهنگی و قضایی است؛ برنامه‌ای که در میان تحریم‌های فراگیر ایالات متحده و غرب، احتمالاً جبهه جدیدی را به سود کشورمان می‌گشاید و قاعدتاً، بدیهیات عقلی و منافع ملی ایجاب می‌کند که از اجرای چنین توافقی آن هم در میان هجمه‌های غرب حمایت شود؛ تاکید می‌کنیم منافع ملی در وضعیت کنونی نه صرف اعتماد صرف به چین و یا دشمنی با آمریکا و غرب.

۲- واکنش‌ها به این توافق چیست؟ جریان‌ها و گروه‌های سیاسی آمریکوفیل و عمدتاً حامیان برجام که از قضا اثرگذاری قابل توجهی روی افکار عمومی و قشر خاکستری جامعه دارند چه خطی را در این خصوص دنبال کردند؟ ادعای زیرپا گذاشتن سیاست نه شرقی و نه غربی و فروختن ایران به چین، گوشه‌ای از سم‌پاشی و حملات علیه این توافق بود.

۳- به مقطع کنونی بازگردیم؛ بازی‌گری فعال چین در منطقه و همکاری با دو همسایه جنوبی ما؛ امضای قرارداد ۲۷ ساله با قطر و سفر شی‌جین‌پینگ، رئیس‌جمهوری این کشور به عربستان و توافق بر سر تعمیق همکاری‌های دو کشور در حوزه‌های مختلف و البته امضای بیانیه‌ای که از نظر ما محکوم است و واکاوی مجزایی را می‌طلبد.

۴- حال چه خطی دنبال می‌شود؟ حمله به سیاست‌خارجی ایران و ستایش همسایگان‌مان؛ اینکه ایران از مناسبات انرژی منطقه حذف شده و دیگران گوی سبقت را ربوده‌اند. اینکه چین به ایران پشت کرده و قید ما را زده و علت این امر هم تکیه مطلق به شرق و دشمنی با آمریکا ذکر می‌شود!

۵- این نگاه سطحی و سیاست‌زده، بزرگترین آفتی است که به جان کشور افتاده. این زاویه دید، نه درکی از منافع ملی دارد و نه مناسبات عرصه بین‌الملل را به درستی می‌فهمد. مگر روابط بین‌الملل فضایی استادیومی است که یک کشور به طور صرف باید از طرف دیگر حمایت و به سود آن بازی‌گری کند؟ چین و یا هر کشور دیگری مناسبات و روابط خود را بر مبنای کسب منافع بنا می‌کنند و این قاعده‌ای لایتغیر است. هم قرارداد ۲۵ ساله با ایران تامین‌کننده منافع چین در حوزه‌های مختلف است و هم همکاری با عربستان به عنوان یکی از متحدین آمریکا، به سود چین است. صرف بازی‌گری چین در منطقه چه ارتباطی با دور زدن ایران دارد؟

۶- به نظر می‌رسد این قسم از تحلیل‌ها و فضا‌سازی‌ها غیر از توجیه و تئوریزه‌کردن رابطه با آمریکا و تعمیق گرایش‌های غرب‌گرایی قابل تفسیر و تبیین نباشد؛ تفسیری که صرفاً رابطه با غرب را به هر شکل ممکن می‌خواهد. رابطه تعریف شده با آمریکا به شرط تامین منافع ملی قابل دفاع است و پذیرش ایران برای مذاکرات نیز بر همین حقیقت گواهی می هد. اما در موقعیتی که توازن قوا حتی به طور نسبی هم برقرار نیست این رابطه یک سویه و امری ضد منافع کشور و ملت است و تجربه برجام، بهترین گواهی برای این گزاره به شمار می‌رود. برجام تجربه‌ای بود که در صورت موفقیت شاید مقدمه‌ای برای کاستن از تنش‌های میان ایران و ایالات‌متحده می‌شد اما به دلیل عدم توازن قوا، به امری یک‌طرفه و عاملی برای تحمیل فشار بر ایران بدل گشت.

۷-  جریان‌ها و گروه‌های سیاسی آمریکوفیل منافع و حتی حیات شان به تئوریزه‌کردن و تعمیق رابطه با آمریکا گره خورده است. اما عموم جامعه و افکار‌عمومی باید آگاه باشد که قاعده روابط بین‌الملل،‌ کسب منافع توسط کشورهاست؛ چین و عربستان و آمریکا و ایران هم ندارد و همکاری کشورها غالباً در این چهارچوب قابل تفسیر و تبیین است. در مناقشه کنونی که بحث‌های پیرامونی آن فراوان است، باید بپذیریم که چین به دنبال بهره‌برداری از شکاف‌های موجود بین ایران و آمریکا، ایران و عربستان و عربستان و آمریکا است و این هیچ‌گونه ارتباطی به مفاهیمی چون دور زدن و خیانت و این قسم عبارات ندارد. چین برای پیشبرد کلان‌طرح‌های خود همچون «راه ابریشم جدید» به تمام قدرت‌های منطقه‌ای غرب آسیا از جمله ایران و عربستان نیاز دارد و نباید انتظار داشت که به دلیل رابطه با ایران و معاهده ۲۵ ساله از رابطه و قرارداد با دیگر کشورها صرف نظر کند. ای کاش یاد بگیریم منافع ملی را قربانی نگاه‌ها و تنگ‌نظری‌های سیاسی نکنیم و هر تحولی را دستاویز حمله به ایران و منافعش قرار ندهیم.

دیدگاهتان را بنویسید