این داستان، عجیب و تلخ اما واقعی است: وقتی پای رسمیت دادن به رژیم اشغالگر صهیونیست در میان بود، عناصر اپوزیسیون ادعا میکردند نباید ورزش را سیاسی کرد.
اما وقتی پای تیم ملی ایران به میان آمد که همت کرده، جنگیده و به جامجهانی راه یافته بود، همان عناصر، ورزش را سیاسی کردند، خواستار حذف تیم ملی ایران از جامجهانی شدند و برای تضعیف روحیه در اولین بازی، هر شیطنت را که میشد، انجام دادند. چرا؟ تا مبادا درخشش تیم ملی، موجب همدلی و انسجام و اقتدار و خوشحالی ملت ایران شود!
گروهکهای تجزیهطلب و رسانههای همسو، دیگر نمیتوانند پنهان کنند که مو به مو، فرامین اتاق جنگ آمریکا و اسرائیل و انگلیس علیه ملت ایران را اجرا میکنند.
از همه نفرتانگیزتر، خوشخدمتی به اسرائیل است. ولو به تناقضهای حیثیتی غیر قابل رفو بینجامد. عناصر اپوزیسیون، ۱۳سال قبل در فتنه سبز، «شعار نه غزه نه لبنان، جانم فدای ایران» را دادند.
اما در واقع به صهیونیستهایی که اختاپوسوار دنبال بلعیدن غرب آسیا (نیل تا فرات) بودند خدمت کردند.
همینها در اغتشاشات اخیر، لاف جانم فدای ایران را زیر پا گذاشتند و رسما نقشه تجزیه و تضعیف ایران قوی را به اجرا گذاشتند و البته از قاطبه ملت ایران تودهنی خوردند.
برخی دستاندرکاران فتنه سبز و فتنه اخیر، مدعی بودند که آمریکا (اوباما) دنبال توافق با ایران و برداشتن تحریمها بود، اما اسرائیل کارشکنی کرد. خب، اگر اسرائیل، دشمنترین دشمنان است- که هست- چرا عناصر تجزیهطلب و برخی افراطیون مدعی اصلاحات، با آشوبافکنی، پادویی اسرائیل را کردند؟ و چرا هنگام دعوت مزدوران اسرائیل به سیاسی کردن جامجهانی و دریغ کردن شادی و حس پیروزی از ملت ایران، با اردوگاه جنگ روانی اسرائیل، آمریکا و انگلیس همراه شدند؟
علت را باید در آلودگی عمیق برخی محافل به شبکهسازی موساد (و سیا و امآیسیکس انگلیس) جستوجو کرد. بهعنوان یک نمونه، هیچ تردیدی در هویت شبکه ایران اینترنشنال وجود ندارد.
چنانکه «باراک راوید» خبرنگار صهیونیست نوشت: «موساد از ایران اینترنشنال» بهعنوان بازوی جنگ اطلاعاتی خود علیه ایران استفاده میکند»… قبل از او راوید، «یوسی میلمان» تحلیلگر اطلاعاتی روزنامه هاآرتص نوشته بود: «ایران اینترنشنال، شبکه متعلق به موساد بهشمار میرود.
موساد مطالبی را که نمیخواهد به نام خود منتشر کند، از طریق این شبکه منتشر میکند».
شبکه وابسته به موساد، چرا باید به هنگام انتخاب سردبیر، «معاون وزیر ارشاد دولت خاتمی» (علیاصغر رمضانپور) را بر این سمت بگمارد؟! جواب تلخ، همان است که اکبر گنجی (چهره شاخص اصلاحطلبان در زمینه عملیات روانی، در دهه هشتاد مقیم خارج) زمستان ۱۳۹۸ گفت: «ما کارمندان بخش پروپاگاندای دولت ترامپ، بوریس جانسون، نتانیاهو و سعودی، از طریق کروناهراسی، ایران و ایرانیان را نابود خواهیم کرد. وظیفه ما وحشتافکنی است تا با فرو پاشاندن سازمان اجتماعی، مردم را به خشونت جمعی بکشانیم… گمان باطل نکنید که ما «مخالف سیاسی»، «مدافع حقوق بشر»، «فمینیست» و… هستیم… ما تشنه مرگ و خون مردم ایرانیم. کاری را که شدیدترین تحریمهای تاریخ نتوانست انجام دهد، ما موظفیم با کروناهراسی انجام دهیم».
شما میتوانید نام کرونا را بردارید و هر بهانه دیگری را بهجای آن بگذارید. بهراستی چرا برخی روزنامهها مثل سازندگی، هم میهن، اعتماد و شرق و کانالهای همسو، در فضاسازی مسموم علیه تیم ملی و ناراحتی از خوشحالی ملت ایران، همانگونه همسو با شبکه لندنی موساد رفتار کردند، که در جریان آشوبافکنی ناکام، کرده بودند؟!
موساد، دو یگان مزدوران را برای ترورهای فیزیکی و ترور شخصیت استخدام کرده است.
اگر یگان اول، در زمینه خرابکاری علیه کانونهای پیشرفت، و ترور نخبگان بزرگی مانند شهیدان فخریزاده، شهریاری، علیمحمدی، احمدیروشن، رضایینژاد و صیادخدایی فعال بوده، یگان دوم مامور تخریب و ترور شخصیت ملت ایران است.
این همان یگانی است که وقتی در سال ۱۳۷۸، فتنه و آشوب یک هفتهای را با کمک روزنامه سلام و برخی مدیران دولت خاتمی ترتیب داد، نخستوزیر رژیم صهیونیستی در تاریخ ۲۲ تیرماه ۷۸ اعلام کرد «گزارش جزءبهجزء بحران در ایران را از موساد دریافت میکنم. آشوب در تهران، کل معادلات صلح خاورمیانه(سازش و معامله فلسطین) را به نفع اسرائیل تغییر خواهد داد.».
همین یگان هر چند در خردادماه سال ۱۳۸۸ به بهانه دروغین تقلب در انتخابات، دست به کار آشوب شد، اما در اواخر شهریور ماه، روز جهانی و ضد صهیونیستی قدس را فرصتی برای حمایت از این رژیم جنایتکار (با شعار نه غزه نه لبنان) کرد.
بعدها اخباری از سفر مخفیانه برخی سران «اتاق فکر جنبش سبز در لندن» به تلآویو منتشر شد و تصاویری هم از سفر نامزد مرحومه ندا آقاسلطان(سوژه کشتهسازی آن روز موساد) به نمایش درآمد.
این روند در مرور زمان، به جایی رسید که معاون وزیر فرهنگ و ارشاد در دولت خاتمی، بهعنوان سردبیر شبکه وابسته به موساد گماشته شود و دهها خبرنگار فراری و بعضا مقیم داخل، در پوشش نقاب اصلاحطلبی، به تامین محتوای علنی یا پنهانی و با واسطه برای شبکه ماهوارهای وابسته به موساد و دلارهای خونین رژیم سعودی بپردازند.
بر مبنای آنچه گفته شد، هیچ جای تعجب نیست که برخی افراد متظاهر به اصلاحطلبی، ظرف سه ماه گذشته و همزمان با جنایات وحشیانه اشرار تروریست در کف خیابان و حمله به نوامیس و مقدسات مردم، واژه تحریفآمیز «اعتراضات مدنی» را بر واقعیت اغتشاش و شرارت و تروریسم بار کرده و حاشیه امنیت برای جنایتکاران ساختند.
آخرین خیانت این گروه، جنگ با عزم و اراده و روحیه امیدوار ملت ایران، به بهانه مصاف تیم ملی در جامجهانی بود. جنگی که موجب سرشکستگی بیسابقه خودشان شد.
مزدوری این گروه برای رژیم صهیونیستی، در حالی است که همین روزها میتوان حجم انزجار گسترده ملتهای مختلف از اشغالگران فلسطین را در حاشیه جامجهانی دید؛ آنجا که تماشاگران با ملیتهای گوناگون، از گفتوگو با خبرنگاران شبکههای صهیونیستی پرهیز میکنند و از جنایات اسرائیل بیزاری میجویند.
در همان حال، صحنههای بسیاری را میتوان دید که اتباع کشورهای مختلف، آرزوی موفقیت برای نماینده ایران میکنند. در چنین فضایی از نفرت جهانی نسبت به رژیم صهیونیستی، خوشرقصی برخی عناصر برای این رژیم، نمایشی از یک ورشکستگی و انحطاط کامل است.