البته من محتوا را نخواندم و فقط تورق کردم ولی عنوان نشان میداد که تحریک کننده است. یادم آمد که برای از بین بردن هر موضوعی باید از خود آن موضوع کمک گرفت. مذهب در برابر مذهب را شنیده اید. اما فرهنگ در برابر فرهنگ هم هست.
سؤال این است که چگونه میشود به جنگ فرهنگ رفت تا آن فرهنگ را از درون پاشید به این نتیجه رسیدم که جز از طریق خود فرهنگ نمیشود.
اگر زندگی حقیقی است و ما واقعاً زنده ایم و دارای هویت، نباید زندگی خودرا به نقش بازی کردن تقلیل دهیم. همچنانکه نمیتوان خوراک وپوشاک را به واقعیتی مجازی یا غیر واقعی فرو کاست. زندگی کردن با نقش بازی کردن در زندگی با هم فرق میکند.
ما میخواهیم زندگی کنیم نه نقش زندگی داشته باشیم و این خود فرهنگ و عالی ترین فرهنگ است. یعنی باید این فرهنگ شود که کسی در زندگی نقش بازی نمیکند بلکه واقعاً زندگی میکند. نقش آنجا باید بازی کرد که نمیتوان واقعیتی را به کسی فهماند و او نمیپذیرد یا پذیرش آن برایش سنگین است و لذا باید آن را در قالب تمثیل یا نقش و به صورت هنر به هر شکلی که میشود به او فهماند اما نباید از صداقت به دور باشد.
سلبریتی امروز خیلی مد نظر است و زیاد از آن سخن میرود و از همراهی یا ناهمراهی آنان با عموم مردم بحث میشود. به نظر میرسد هنرمندان غیر از سلبریتیها هستند. سلبریتی مشهور شدگانی هستند که با بعضی هنرنماییها و نقش بازی کردنها تازه به دوران رسیده اند. بعضی از آنها آنچه را بازی میکنند آن نیست که به آن اعتقاد دارند. ظاهر و باطن باید یکی باشد. بعضیها فیلم بازی میکنند یعنی واقعی و حقیقی نیستند و به خاطر درآمد مادی یا شهرت ظاهری با هر کسی کنار میآیند و هر نقشی را می پذیرند. روزی حافظ میسرود (غزل ۱۹۹)
واعظان کاین جلوه در محراب و منبر میکنند چون به خلوت میروند آن کارِ دیگر میکنند
مشکلی دارم ز دانشمنـــــــــدِ مجلس بازپرس توبه فرمایان چرا خود توبه کمتـــــر میکنند؟
زمانی بود که وعظ و خطابه تنها ابزار اظهار وجود یا ارشاد مردم بود اکنون در کنار آن عوامل بسیار متعدد دیگر برای ارشاد و آگاهی بخشی به وجود آمده است:
نویسندگان، سخنرانان، هنرمندان، ورزشکاران، سناریونویسان، دانشمندان، مدرسان، استادان، معلمان و بسیاری دیگر نقش واعظ را ایفا میکنند.
زمانی این وعظ و خطابه تنها تریبون اظهار نظر دینی و روشنفکری بود و الان این مسئله گسترش زیادی پیدا و به ارکان دیگر جامعه نفوذ کرده و بسیاری از هنرمندان را از همه نوع در بر گرفته است. این به این معنا است که همچنانکه از واعظان قبیح است که آنچه را که در محراب و منبر میکنند در خلوت نباید برخلاف آن انجام دهند که کار بسیار زشتی است، اکنون این را باید به همه کسانی که ادعای ارشاد و هنرمندی دارند تعمیم داد. باید گفت: اگر هنر مقدس است هنرمند هم مقدس است. چرا باید هنرمند سینمایی یا ورزشکار آزاد باشد هر جور میخواهد زندگی کند و در عین حال از مزایای سلبریتی خودش هم کمال سوء استفاده را بکند؟ کسی که در نقشی در یک فیلم بازی میکند قطعاً آن فیلم یا داستان یک هدفی دارد و هنرمندی که در آن نقش بازی میکند با اهداف آن موافق است. مثلاً کسی که در نقش امام رضا و یا مالک اشتر بازی میکند قطعاً با اهداف امام و مالک آشنا است و آن را قبول دارد. یا کسی که در نقش شمر بازی میکند قطعاً بدی شمر را قبول دارد و از این جهت تلاش میکند تا او را به بدترین شکل نشان دهد تا تأثیر لازم راکه هدف فیلم هست بگذارد.
بعضیها برنامه شان فقط برای سرگرمی یا طنز است شاید بتوان تا اندازه ای این دو را مستثنی کرد. اما اینان هم باید بدانند که بسیاری از حرکات آنها تأثیر خود را میگذارد.
اگر دایره فرهنگ را گسترش دهیم این مسئله شامل همه کسانی میشود که حرفی را میزنند یا توصیههای را میکنند اما در عمل چه در زندگی فردی یا اجتماعی و به ویژه سازمانی خود خلاف آن را انجام میدهند یا در تحقق توصیه های خود اقدام جدی نمیکنند. مثلاً این روزها که بحث بحران آب جدی است و وزارت نیرو دائماً از مردم می خواهد که مردم مشارکت کنند و در صرفه جویی آب گامی جدی بردارند که توصیه ای کاملاً به جا و به حق است اگر تشکیلات سازمان آب در مصرف آب خلاف آن را عمل کند یا با بی ملاحظگی از کنار آن رد شود یا به فکر چاره اساسی برای ترمیم لولههای آب که نشتی یا پوسیدگی دارند نباشد خود مشمول همین گفتار حافظ خواهند بود که البته رساتر آن را قرآن به ما آموخته است که چرا آنچه را خود نمیکنید به دیگران توصیه میکنید (صف، ۲). امروز و هر روز و در همه زمانها هر مسئولی نسبت به حوزه مسئولیت خود و هماهنگی با دیگر مسئولان برای پیشبردکارش هم در سازمان و هم در زندگی شخصی اش باید بکوشد و هر توصیه ای میکند اول از خود و خانواده اش شروع کند و با سخن و عمل نشان دهد که او الگوی رفتار و گفتار در مسئولیت خویش است. یکی از مظاهر بزرگ فرهنگ همین است.