زنان مجاهد یا مردگان متحرک؟/ از تهران تا تیرانا؛ مرگ بر زن زندگی آزادی

از جمله مهم ترین اقدامات سازمان مجاهدین خلق در بدو پیروزی انقلاب اسلامی، اقدامات نظامی وسیع و همه جانبه بود.‌تشکیلات مجاهدین، پیش از آنکه بعنوان یک سازمان سیاسی مطرح باشد به یک دستگاه نظامی چریکی شبیه تر بود.هم افزایی این روش با خوی خشن اعضا و کادر مرکزی باعث شد تا پیش بینی های هم بندی های مجاهدین مانند تقی شهرام مبنی بر احتمال درگیری مسلحانه مجاهدین با جمهوری اسلامی محقق شود.خط جمع آوری سلاح و غارت پادگان ها در روزهای نخست انقلاب، تشکیل یگان های نظامی موسوم به میلیشیا در دانشگاه ها، جذب نیروی تشکیلاتی پرتحرک و تربیت مبارز حرفه ای همگی در پازل رویارویی مسلحانه با نظام معنا پیدا میکرد.پازلی که در آن زنان عضو سازمان نقشی مهم را ایفا می‌کردند.

پس از شروع فرایند جذب زنان به سازمان مجاهدین، زنان علاوه بر حضور در عملیات های خرابکارانه سازمان، از ارکان مهم تشکیلاتی آن هم محسوب می‌شدند.فاطمه امینی از الگوهای مقاومت و مبارزه برای زنان عضو سازمان بود و سازمان علاوه بر استفاده از زنان بعنوان محملی برای فعالیت های سیاسی و انجام عملیات های خرابکارانه بخش بزرگی از فرایند عادی سازی و سفید کردن خانه های تیمی اش را مدیون زنان عضو سازمان بود.به این معنا می‌توان زنان عضو سازمان مجاهدین را به دو گروه تقسیم کرد:نخست آن دسته از زنان بودند که مانند فاطمه فرتوک زاده تنها در سطح پیدا کردن خانه مناسب و پوششی برای عادی انگاری فعالیت های سازمان بودند و گروه دوم زنانی مانند منیژه اشرف زاده کرمانی، سیمین صالحی، ناهید جلال زاده، زهرا میهن دوست و… در عملیات های مهم سازمان که به تعبیر خودشان برای مبارزه با اختناق و پاره کردن تور پلیسی بود حضور فعالانه داشتند.

منیژه اشرف زاده کرمانی در جریان تصفیه نیروهای مذهبی در سال 4-1353 نقشی کلیدی داشت و سیمین صالحی علیرغم آنکه در زمان خود شخصیتی علمی به شمار میرفت در جریان تهیه یک بمب دست ساز در خانه تیمی به همراه بهرام آرام به شدت زخمی شد و بینایی یک چشمش را هم از دست داد.پس از آنکه محمد حنیف نژاد تصمیم گرفت تا زنان را وارد تشکیلات سازمان کند ابتدا زنانی به سازمان جدب شدند که ازاعضای خانواده و دوستان و آشنایان مورد اعتماد مردان عضو سازمان بودند، لیلا زمردیان و مهین و آذر رضایی توسط برادرشان به سازمان آمدند و بقیه زنان نیز کم کم وارد تشکیلات شدند.انجمن های اسلامی دانشجویان محلی برای شناسایی دانشجویان علاقمند به فعالیت سیاسی به شمار میرفت و اکثریت اعضای سازمان هم عضو انجمن های اسلامی بودند، بعنوان مثال،سیمین صالحی و فاطمه امینی از انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه فردوسی مشهد به سازمان راه پیدا کردند.

از مبارزه بر علیه شاه تا خانه های فساد تیمی

تا پیش از ضربه سال 1350 ساواک به سازمان و اعدام بنیانگداران و نسل اولی های آن که عمدتا از عناصر مذهبی و معتقد بودند، اختلاط زنان و مردان در سازمان فضای ناسالمی نداشت، اما با تصفیه نیروهای مذهبی توسط تیم تقی شهرام،بهرام آرام، وحید افراخته و حسین سیاه کلاه، خانه های تیمی سازمان فاسد شد.این شرایط با پذیرش تام و تمام مارکسیسم بعنواان خط مشی سازمان بدتر هم شد:دیگر روابط آزاد میان زنان و مردان عضو سازمان تبدیل به امری معمول شد.روابط نامشروع تقی شهرام با منیژه اشرف زاده کرمانی و بهرام آرام با سیمین صالحی و دیگر اعضا با یکدیگر،سازمان را رو به سراشیبی میبرد.

انقلاب ایدئولوژیک یا گامی در جهت تصفیه مردان؟

زنان در سازمان مجاهدین خلق تا پیش از انقلاب ایدئولوژیک سال 1363در پادگان اشرف به حلقه مرکزیت سازمان راه پیدا نکردند و این حلقه همواره در انحصار مردان بود؛چه در زمان محمد حنیف نژاد و چه در دوران پس از انقلاب،زنان در سازمان پس از طی کردن مراحل تشکیلاتی نمیتوانستند وارد مرکزیت سازمان شوند-البته پس از فرار مسعود رجوی به پاریس، اشرف ربیعی پس از موسی خیابانی نفر دوم سازمان به شمار میرفت- اما روند ورود زنان به مرکزیت سازمان پس از انقلاب ایدئولوژیکی بود که در سازمان اتفاق افتاد.تغییراتی که به “انقلاب مسعود و مریم”هم معروف است.

پس از خروج قاطبه اعضای سازمان از ایران و تجمع آنان در کمپ اشرف، شرایط بگونه ای دیگر برای زنان رقم خورد.حالا سازمان برای خودش دستگاه های عریض و طویلی ساخته بود که هر کدام از این نهادها فرمانده مخصوص به خودش را هم داشت. زنان رده بالایی مثل شهرزاد حاج سید جوادی و فهمینه اروانی از جمله زنانی بودند که در سمت های فرماندهی پادگان اشرف قرار میگرفتند. اما چه شد که رجوی به یکباره تمامی زنان را بالاتر از مردان قرار داد و مریم قجر عضدانلو را هم ردیف خودش اعلام کرد؟ قدرت دادن به زنان در سازمان مجاهدین خلق، در واقع آن روی سکه به حاشیه راندن مردان بود.

رجوی علاوه بر علاقمندی شخصی اش به زنان، با استفاده از آنها برای خودش حلقه امن ایجاد کرد.به گفته مریم سنحابی(از اعضای سابق سازمان مجاهدین) زنان نسبت به مردان کمتر در مقابل رجوی می ایستادند و با او بحث و مجادله میکردند.در طی سالهایی که بعضی اعضا از پادگان اشرف فرار کردند تعداد مردان متواری به 800 نفر هم میرسید،درحالی که تعداد زنان جدا شده همگی زیر 10 نفر بودند.

رجوی با استفاده از زنان برای خودش حاشیه امنی ایجاد کرده بود تا بتواند با اسم قدرت دادن به زنان، علاوه بر کنار زدن نسل اولی های سازمان که از رجوی سابقه بیشتری هم داشتند- مثل محمد حیاتی یا مهدی سیدی کاشانی- خود را تبدیل به یک قطب در سازمان بکند.پس از عضویت زنان در شورای رهبری سازمان مجاهدین خلق، بقیه موارد انقلاب ایدئولوژیک هم عملی شد.زنان و مردان متاهل در طی این برنامه باید از یکدیگر طلاق میگرفتند و بچه هایشان که در مهدکودک های سازمان نگه داری میشدند به اردن،دانمارک،فرانسه و دیگر کشورهای اروپایی فرستاده شدند.ازدواج در سازمان ممنوع اعلام شد.هر زنی در سازمان رتبه بالاتری نسبت به مردان داشت و رجوی میگفت تمامی زنان در سازمان مجاهدین از مردان بالاترند.

اما رجوی تنها زنانی را بالاتر میدانست که بقول خودش پا روی نفسانیات بگذارند و در نشست هایی موسوم به “رقص رهایی” خود را تقدیم مسعود کنند.سازمان دیگر از حالت یک تشکیلات سیاسی خارج شده و به یک فرقه خطرناک تبدیل شده بود.عبارت های رجویسم و مسعودیسم مکررا در سخنرانی های اعضای رده بالای سازمان تکرار میشد و مشعود رجوی برای اعضا طوری جلوه داده شده بود تا اورا در حد یک قدیس بالا ببرند.قدیسی که باید به نزدش تمامی گتاهان شان را اعتراف میکردند تا شاید مورد بخشش قرار بگیرند!

زنانی که با هدف مبارزه با امپریالیسم و اختناق سیاسی و مخالفت با حکومت به سازمان پیوسته بودند حالا در خانه های تیمی سازمان چیزی را تجربه می‌کردند که هیچ نسبتی با اهداف اولیه سازمان مجاهدین خلق نداشت.زنان در سازمان تبدیل به یک وسیله شده بودند؛وسیله‌ای که هم می‌توانست پوشش و محملی برای عادی سازی فعالیت‌های سازمان باشد و هم در خدمت امیال مردان عضو سازمان! مریم سنجابی(عضو جدا شده از مجاهدین خلق) از آموزش های سخت نظامی، رژه های طولانی و طاقت فرسا و کلاس های فشرده‌ای نام می‌برد که سازمان بوسیله آن زنان را تحت فشار مضاعف قرار میداد، درحالی که زنانی مثل مریم رجوی و فهیمه اروانی از این آموزش های طاقت فرسا معاف بودند و حتی نوع غذا و لباس‌شان با دیگر زنان تفاوتی فاحش داشت.

مریم رجوی که در اعتراضات اخیر خود را حامی زنان معترض و خواستار برابری و آزادی معرفی می‌کرد در کمپ اشرف حتی به زنان این اجازه را نمیداد تا رنگ لباس شان را خودشان انتخاب کنند یا اینکه حق ازدواج داشته باشند.سازمان مجاهدین زنانی را که تن به خواسته های جنسی رجوی نمی‌دادند و در برابر او مقاومت می‌کردند را سربه‌نیست میکرد و مرگ آنهارا به جمهوری اسلامی ربط میداد(مانند آنچه که بر سر مهری موسوی آورد)،در حالی که خود قاتل هزاران زنی بود که در کمپ اشرف زندانی بودند و اجازه خروج از سازمان را نداشتند.

نسرین ابراهیمی(عضو شورای رهبری سازمان مجاهدین خلق) به اجرای عملیاتی با عنوان “قله رهایی” که طی آن به عقیم سازی زنان عضو سازمان اقدام شده اشاره می‌کند.او میگوید؛”در یکی از نشست های شورای رهبری به نفیسه بادامچی(تنها پزشکی که در شورای رهبری عضویت داشت) توسط مسعود رجوی ابلاغ شد که اولین و مهم‌ترین مسئولیت او برداشتن رحم زنان است.در سازمان به جراحی رحم قله رهایی اطلاق می‌شد.در جلسات،مسعود و مریم از نفیسه بادامچی سوال می‌کردند که تاکنون چند زن به قله رسیده‌اند و چند زن در نوبت هستند؟ مریم رجوی بارها گفته بود که چهره زنان را وقتی دوست دارد که آفتاب سوخته باشند و به همین دلیل مارا مجبور به ساعت‌ها کار طاقت‌فرسا زیر آفتاب تند عراق میکرد‌.”مریم سنجابی در گفتگو با انجمن نجات میگوید؛”زنان در اشرف حتی اجازه نداشتند جورایی غیر از رنگ مشکی بپوشند.

استفاده از لوازم آرایشی و حتی کرم ضدآفتاب ممنوع بود. برای زنان هر لباسی جز لباس فرم نظامی ممنوع بود درحالی که مریم رجوی با انواع و اقسام لباس های متنوع و گران قیمت و روسری های مارک شانل و دولچه‌اندگابانا ظاهر میشد.” زنان در طی سالیان پس از تشکیل این گروه از جمله قربانیان اصلی مجاهدین خلق بود‌ه‌اند.سازمان مجاهدین، زنان عضو این تشکیلات را هم به نحوی دیگر ترور کرده بود.سازمان با برگذاری نشست‌های رقص رهایی و حوض و برداشتن اجباری رحم زنان از آنها یک مرده متحرک ساخته بود.و حالا قاتل تمامی آن زنان، مریم رجوی، شعار “زن زندگی آزادی” را در جهت تحقق خواسته‌ها و مطالبات زنان ایرانی می‌داند.زنانی که او پیشتر آنان را کشته است.

دیدگاهتان را بنویسید