رهبر معظم انقلاب در اولین واکنش رسمی به اغتشاشات اخیر در ایران تاکید کردند که فراتر از جمهوری اسلامی با ایران قوی مخالف هست. هر چه از حوادث اخیر میگذرد این واقعیت بیشتر و بیشتر خود را نشان میدهد. تولید هزاران محتوا توسط رسانههای خارج نشین که دقیقا شکاف و کاشت نفرت اجتماعی بزرگ را بین اقشار و سلیقههای مختلف جامعه ایرانی را دنبال میکند، یکی از نشانههایی است که هدف قرار دادن اصل «ایران قوی» را نشان میدهد.
وارد کردن چرخههای خشونت آمیز هدفمند به اعتراضات نیز هدفگذاریهای اجتماعی گفته شده را دنبال میکند. از یک طرف با اقدامات خشونت آمیز تلاش کردند پلیس و نیروهای امنیتی را به واکنشهای متقابل و بالا بردن تلفات وادار کنند- که با صبر مظلومانه پلیس نتوانستند – و از سوی دیگر تلاش شد با دروغ و عملیات فریب رسانهای بخشی از خشونتها و کشتهسازیها را به نیروهای امنیتی منتسب کنند و احساسات جامعه را علیه حافظان امنیت تحریک کنند. هر دو هدف گذاری برای فراگیر کردن خشونتهای کور و بهم زدن تعادل اجتماعی جامعه صورت گرفت و تلاش کردند با مردمیسازی خشونتها، تضعیف جامعه ایران به عنوان یک موجودیت قوی را هدف گرفتند.
تمرکز یکباره بر برجستهسازی دورهای قتل یا وفات یک زن و یا کودک از یک قومیت مشخص نیز دقیقا با تحریک احساسات قومی و تضعیف وطن پرستی و هویت ایرانی صورت گرفت.
در این میان حضور گسترده و پیاپی سران گروههای تجزیهطلب تابلودار در رسانههای فارسی زبان مثل ایران اینترنشنال نیز از دیگر نشانههای بسیار آشکار برای تکه تکه کردن ایران قوی بود که همچنان نیز با وقاحت تمام ادامه دارد. تمرکز ویژه رسانهای بر دو موضوع سیستان و بلوچستان و کردستان و شهرهای مثل زاهدان و مهاباد و دمیدن ویژه بر حواشی امنیتی و قومی این دو منطقه جداناپذیر از پیکره عظیم ایران قوی نیز در همین راستا است. کنار اینها باید به تلاش ویژه برای شکاف بین شیعه و سنی نیز در این مناطق با تکرار یکسری اقدامات ویژه نیز اشاره کرد.
در خارج از ایران اما موضوع آشکارتر دنبال میشود، برگزاری تجمعات برای ایرانیان خارج از کشور با هدایت و رهبری لیدرهای متکثر از منحرفین جنسی تا تجزیهطلبان نشانهای مهم از آیندهای است که برای ایران تدارک دیدهاند.
در این میان آتش زدن برخی مساجد، مراکز دینی، اهانت به قرآن و دیگر نمادهای دینی و مقدسات که اتفاقا اصلیترین هویت فرهنگی و بزرگترین زنجیره پیوند اجتماعی و فرهنگی ایرانیان نیز در حال حاضر محسوب میشود، خارج از هدف گذاری که برای تضعیف ایران قوی کردند، نیست. آنها به خوبی دریافتهاند که مبانی نظری و اعتقادات دینی و انگیزههای مذهبی و جامعه وسیع مذهبیون و مومنین امروزه از اصلیترین موانع تضعیف و تجزیه ایران هست.
همینطور تمرکز بر اهانت، سبک شماری، ایجاد بی تفاوتی و تلاش برای خارج کردن پرچم ملی از دایره مقدسات ملت ایران از عملیاتهای ویژهای بود که آشکارتر از هرچیزی عادی سازی عبور آگاهانه و خودخواسته از پرچم ملی ایران به عنوان نماد و اتحاد ملی ایرانیان را در میان افکار عمومی دنبال میکرد. برای هیچ جامعه شناس و یا محقق آگاه به مسایل تاریخی و حکمرانی پوشیده نیست که پروژه تضعیف ابراز احساسات به نماد مهمی همچون پرچم ملی زمینه ساز پذیرفتن چه بلایا و تحقیرهای خودخواسته یک جامعه خواهد شد.
طراحان و رهبران اغتشاشات برای رساندن جامعه به اینکه به صورت خودخواسته و مسخ شده به سمت بی تفاوتی نسبت به افتخار آفرینی بین المللی ورزشکاران کشورش برود، فشار بیسابقهای به تیمهای ملی ورزشی در بزنگاههای اخیر بین المللی وارد کردند تا تحت فشارهای کاذب حتی برای شادی کردن معمولی نیز هزینه بپردازد! و همچنین برای مبارزه در میدان مسابقه نیز نه تنها دچار حواشی شوند بلکه کم انگیزه شده و حتی در مراحل حادتر شکست خوردن-بخوانید تحقیر شدن- را هم به صورت داوطلبانه و خودخواسته بپذیرند.
ایجاد فشارها و عملیاتهای رسانهای بی سابقه علیه تیم ملی فوتبال را باید در ادامه همین پروژه کلان دید و بر اساس مواردی که گفته شد، اساسا بحث بالاتر از تیم ملی فوتبال جمهوری اسلامی بلکه هدف خود تیم ملی فوتبال ایران است که نتواند در نمایندگی از طرف «ایران قوی» عملکرد مطلوبی داشته باشد. زمینه سازی گسترده روانی و رسانه ای همان طراحان پروژه تضعیف ایران قوی بر علیه تیم ملی فوتبال ایران و شادی شبانه پس از شکست ایران در مقابل انگلیس توسط برخی گروهها که بسیاری از آنها همان افراد اغتشاشگر کف خیابانها و پیاده نظام طرح مذکور هستند، از نشانههای درستی این ادعا و مخالف بودن با اصل قوی بودن تیم ملی فوتبال ایران است. گرچه این پروژهها هم نتوانست اکثریت جامعه را با خود همراه کند ولی بزرگترین سندی شد که نشان داد حرف اصلی همان است که رهبر انقلاب فرمودند: «آنها فقط با جمهوری اسلامی مخالف نیستند، با ایران مخالفند؛ آمریکا با ایران قوی مخالف است»