خبر مرگ سوژه ایرانی «اسپیلبرگ»، کارگردان سرشناس آمریکایی برای ساخت فیلم «ترمینال» در میانه تلاشهای متعدد برای جلوه دراماتیک دادن به داستان زندگی «مهران ناصری» منتشر شد.
گذشته از داستان سرایی فرانسه درباره زندگی «مهران ناصری» و آن چه «تمایل به زندگی در فرودگاه شارل دوگل از سوی وی» خوانده شد، نگاهی به زندگی این فرد، نمایی کامل از واقعیت پشت ادعاهای بشردوستانه و حقوق بشری کشورهای غربی و در راس آنها فرانسه ارائه میکند.
مهران ناصری کیست؟
«مهران کریمی ناصری»، شهروند ایرانی متولد سال ۱۳۲۴ اخیرا بنا بر اعلام مقامهای مسئول فرودگاه مذکور در سن ۷۷ سالگی بر اثر سکته قلبی در ترمینال «۲F» فرودگاه «شارل دوگل» درگذشت.
روایت روتوش شده فرانسه از زندگی «ناصری»، وی را فردی معرفی میکند که دوست داشت با نام «سِر آلفرد مهران» شناخته شود؛ مردی که ۱۸ سال به دلیل بلاتکلیفی قانونی ناشی از نداشتن مدارک در فرودگاه «شارل دوگل» زندگی کرد و حتی پس از موفقیت وکیلش در کسب اقامت فرانسه، پس از مدتی زندگی در خارج از این مکان، در هفتههای اخیر پس از خرج کردن پولی که از فیلم «ترمینال» دریافت کرده بود، به همانجا بازگشت؛ چراکه زندگی عجیبِ وی دستمایه ساخت فیلم «ترمینال» ساخته «استیون اسپیلبرگ» در سال ۲۰۰۴ با بازی «تام هنکس» در نقش «ناصری» شده بود.
اما داستان واقعی زندگی «مهران ناصری» در معرفی وی به یک مینی سلبریتی گرفتار معضل مهاجرتی خلاصه نمیشود؛ در واقع وی سمبل آوارگی پناهندگانی ایرانی است که جلای وطن میکنند.
«ناصری» در اواخر دهه ۱۹۷۰ پس از خروج از ایران به بلژیک فرار میکند و در آن جا با اعتبار نامه کمیساریای عالی پناهندگان سازمان ملل به عنوان پناهنده سیاسی پذیرفته میشود؛ دزدیده شدن مدارکش در انگلیس آغاز زندگی هولناک او به عنوان یک پناهنده سیاسی بود.
انگلیسیها او را به بلژیک باز گردانند و بلژیکیها مجددا او را به انگلیس فرستادند؛ سفرهای وی به «برلین»، «آمستردام» و پایتخت چند کشور اروپایی که از آنها درخواست پناهندگی کرده بود، بی نتیجه بود و وی در نهایت وی در سال ۱۹۸۸ از فرودگاه «شارل دوگل» سر درمیآورد.
تنها شانس این پناهنده به کشورهای اروپایی، این بود که به دلیل نابودی مدارکش، فرانسه نمیتوانسته وی را به کشور مبدا بازگرداند و بدشانسی وی هم این بود که او حق خروج از فرودگاه را نداشت.
موضوع پناهندگی وی موضوعی است که در فیلم «ترمینال» نیز از آن برای فروش بیشتر فیلم سوءاستفاده و تاکید شده که وی در پی پیروزی انقلاب اسلامی، ایران را ترک کرد تا به یکی از کشورهای مدعی حمایت از به اصطلاح قربانیان نقض حقوق بشر برود!
«ناصری» در نهایت در سال ۱۹۹۹ و در پی بی توجهی دولتهای متعدد فرانسوی به حقوق پناهندگی و زندگی فلاکت بارش در فرودگاه «شارل دوگل»، با کمک یک وکیل فرانسوی موفق میشود که اجازه اقامت در فرانسه را دریافت کند، اما با این استدلال که «من سِر آلفرد مهران هستم» از امضای مدارک سر باز میزند؛ «ناصری» در نهایت در سال ۲۰۰۶ به پناهگاه بی خانمانها منتقل میشود.
به گفته افراد نزدیک «ناصری»، بلاتکلیفی زندگی به عنوان یک پناهنده و زندگی طولانی مدت وی در فضای فرودگاه تاثیر خود را بر روان «ناصری» گذاشته بود؛ پزشک فرودگاه نیز پس از معاینه وی در اواخر دهه ۱۹۹۰ گفته بود وی به «فسیل» تبدیل شده است.
داستان زندگی «ناصری»، با وجود تلاشهای دولتهای پی در پی فرانسه برای ربط دادن مشکل وی به قوانین مهاجرتی، حقیقت مهمی را در خود جای داده است؛ پناهندگان در کشورهای اروپایی مدعی آغوش باز برای آنها، نباید و نمیتوانند به این کشورها اعتمادی داشته باشند.
اغتشاشهای اخیر در ایران و دام گسترده کشورهای غربی
کشورهای غربی به ویژه اروپاییهای مدعی حفظ، رعایت و پیشگامی حقوق بشر که در ماههای اخیر به دلیل بحران پناهجویی و مهاجرتی، با یکدیگر وارد مناقشه ای که بی شباهت با جنگ دیپلماتیک نیست، شده اند، در پی آغاز اغتشاشها در ایران، حمایت خود را از این اغتشاشها و باصطلاح در باغ سبز را به اغتشاشگران نشان دادند.
فرانسه، انگلیس و آلمان از جمله کشورهای اروپایی هستند که از زمان آغاز اغتشاشها در ایران، با اظهارات مداخله جویانه به اغتشاشات دامن زدند؛ آنها موضع حمایتی خود از اغتشاشگران را اعلام و وعدههایی برای پذیرش آنان اعلام کردند.
اما باید توجه داشت که پناهندگی غالبا یکی از رایج ترین راههایی است که کشورهای اروپایی برای پذیرش معاندان در کشورهای مخالف معرفی میکنند.
آنها ادعا میکنند که پناهندگی براساس ماده ۱۴ اعلامیه حقوق بشر ژنو، به این معناست که اگر شخصی مورد تعقیب و پیگرد دولت یا یک گروه قرار گرفته باشد، حق پناهندگی را در کشور دیگر دارد؛ بنابراین آن عده از افراد که مخالف دولت یا گروهی خاص هستند و مورد پیگرد و تعقیب قرار گرفته و جان آنها در خطر باشد، حق پناهندگی را دارند.
اما این مفهوم در طول تاریخ مسیر پر فراز و نشیبی را طی کرده و اکنون ماهیت حقوقی خود را از دست داده و در عمل به ابزاری سیاسی در تحولات سیاسی – اجتماعی در حوزه بین الملل تبدیل شده است.
اگرچه پناهندگی بر حقوق و تکالیف مشخص براساس موازین بین المللی تاکید دارد اما نگاهی به برخورد کشورهای اروپایی با پناهندگان به خوبی نشان میدهد که حمایت از این افراد همیشه دستخوش منافع و مصالح سیاسی کشورهای مذکور قرار گرفته است.
در عین حال به خوبی ثابت شده که کشورهای مدعی حقوق بشر از این مفهوم در چارچوب تبلیغات منفی علیه کشورهای مستقل از جمله ایران سوءاستفاده میکنند و با استفاده ابزاری از مفهوم پناهندگی سیاسی با هدف حمایت از حقوق بشر اقدام به سیاه نمایی درباره وضعیت ایران میکنند.
- بیشتر بخوانید:
- فرانسه، درکنار اغتشاشگران و ناامنی طلبان ایران
- وزارت امور خارجه دیدار مکرون با چهرههای ضد ایرانی را محکوم کرد
پناهندگی؛ ابزار سیاسی غرب در خصومت با ایران
پناهندگی برای شهروندان ایرانی، دامی است که کشورهای غربی با اهداف خاص گسترانده اند.
در پی بروز اغتشاشهای اخیر در ایران، کشورهای اروپایی در چارچوب سوءاستفاده سیاسی از ابزار حقوق بشری پناهندگی، دشمنی خود را با ایران به عنوان کشوری که خلاف مشی آنها به عنوان کشوری مستقل عمل میکند، تعمیق کردند.
مراحل در نظر گرفته شده از سوی این کشورها برای پناهندگی شامل ادعای مجرمیت سیاسی، ادعای اپوزیسیونی نسبت به کشور متبوع خود و در نهایت سیاه نمایی برای اثبات حسن نیت برای کشورهای میزبان است.
در عین حال کشورهای اروپایی علاقه عجیبی به ارائه پناهندگی به مجرمان سیاسی و امنیتی دارند و فریب خوردگان تلاش میکنند تا با ادعاهای عجیب و غریب به این نوع پناهندگی دست یابند.
اما کشورهای اروپایی در نهایت پس از استفاده تبلیغاتی از افراد مذکور در بهترین حالت آنان را به دور میاندازند.
کشورهای اروپایی پس از پیروزی انقلاب اسلامی تاکنون به دفعات از ابزار پناهندگی برای سودجوییهای خود و اعمال فشار بر ایران سوءاستفاده کرده اند.
فریب خوردگان نیز به رغم همه خوش خدمتیها برای میزبانانشان، از داشتن زندگی معمولی محروم شده و ناچارند برای ادامه حضور خود در این کشور همواره به خواستههای آنان برای تیز کردن تیغه خصومت و بدخواهی علیه ایران از طریق دروغگویی و سیاه نمایی تن بدهند.
دام پناهندگی فرانسه برای معاندان و اغتشاشگران
چند روز پیش «الیزه» در حاشیه مجمع «صلح پاریس» در ادامه مداخله آشکار در امور داخلی ایران با هدف تاثیر بر روند اغتشاشها، میزبان شماری از چهرههای معاند ضد ایران مدعی فعالیت در زمینه حقوق بشری بود.
هدف دعوت مستقیم «الیزه» از این افراد که با نقش آفرینی گروههای معاند و تجزیه طلب انجام شد، کاملا مشخص است؛ چراکه نگاهی مختصر به واسطههای برگزاری این دیدار و فهرست دعوت شدگان به خوبی نشان میدهند که فرانسه چه قصدی را از پذیرش دریوزگی این افراد دنبال میکند.
«علینژاد»، معاند مستقر در «نیویورک» و «برومند»، عضو بنیاد معاند ظاهرا حقوق بشری تحت حمایت مالی سازمانهای آمریکایی مستقر در «واشنگتن»، مهمانان «امانوئل مکرون»، رئیس جمهور فرانسه بودند.
پرسش مهم اینجاست که آیا میدانند که در ماههای گذشته فرانسه عامدانه پناهجویان و مهاجران فراری از جنگ و قحطی که به این کشور پناه برده بودند، را غرق کرده یا از انجام عملیات نجات آنها خودداری کرده است؟ آیا این افراد گذشته از نقش آفرینی و مشارکت فرانسه در طیف گسترده ای از جنایتهای حقوق بشری علیه کشورمان مانند همراهی با تحریمها یا همراهی با رژیم بعث در جنگ علیه ایران، توجهی به سرنوشت افرادی که زندگی خود را به وعدههای بشردوستانه فرانسه گره زده اند، توجهی داشته اند؟ آیا از زندگی «مهران ناصری» به عنوان پناهنده در فرانسه اطلاعی دارند؟
نگاهی به زندگی «مهران ناصری»، پناهنده در فرانسه میتواند چشم انداز روشنی از آینده را برای کسانی که این وعده فرانسه را مبنای خیانت به کشور و هموطنان خود کرده اند، آشکار کند؛ فرانسه با آگاهی از ان موضوع که کشورهای دیگر اروپایی درخواست پناهندگی «ناصری» را رد کرده اند، ۱۸ سال او را به عنوان فردی در انتظار دریافت پناهندگی سیاسی در فرودگاه «شارل دوگل» حبس کرد.
در این ۱۸ سال چه در دوره ریاست جمهوری «فرانسوا میتران»، اغواگر بزرگ سیاست فرانسه و چه در دوران «ژاک شیراک»، سیاستمدار گامهای کوچک با آن همه ادعاهای حقوق بشری و بشردوستانه، وضعیت «ناصری» تغییری نکرد و وی همچنان «یک پناهنده در انتظار تعیین تکلیف» باقی ماند!