شعار دولت بایدن برای خاورمیانه ساده است و می گوید: به جنگهای همیشگی پایان دهید. کاخ سفید درگیر مدیریت چالش ایجاد شده توسط چین است و قصد دارد ایالات متحده را از درگیریهای به ظاهر بیپایان و غیرقابل پیروزی در خاورمیانه دور کند. اما کناره گیری ایالات متحده از منطقه، خلأ سیاسی ای را ایجاد می کند که با
شعار دولت بایدن برای خاورمیانه ساده است و می گوید: به جنگهای همیشگی پایان دهید. کاخ سفید درگیر مدیریت چالش ایجاد شده توسط چین است و قصد دارد ایالات متحده را از درگیریهای به ظاهر بیپایان و غیرقابل پیروزی در خاورمیانه دور کند. اما کناره گیری ایالات متحده از منطقه، خلأ سیاسی ای را ایجاد می کند که با رقابت های فرقه ای پر می شود و راه را برای منطقه ای خشن تر و بی ثبات تر هموار می کند.
رقابت های فرقه ای پر می شود و راه را برای منطقه ای خشن تر و بی ثبات تر هموار می کند.
در ادامه این مطلب آمده است: مبارزه برای برتری ژئوپلیتیکی بین ایران و کشورهای تحت رهبری اعراب سنی و اخیراً ترکیه ی سنی مذهب، در حال دامن زدن به درگیری در سراسر منطقه است. این رقابت ها قراردادهای اجتماعی را از بین می برد، ناکارآمدی دولت ها را بیشتر می کند و جنبش های افراطی را سرعت می بخشد. هر دو طرف، هویت مذهبی را برای اهداف خود مورد استفاده قرار دادهاند و از آن برای جمعآوری نیرو و تقویت نفوذشان در سراسر منطقه استفاده میکنند. در نتیجه، خاورمیانه همچنان به عنوان یک منطقه ی پرتنش باقی مانده است.
اگرچه ایران موقعیت برتر خود را حفظ می کند، اما چالش هایی برای موقعیت آن در سراسر منطقه در حال ایجاد است. سنیها از افراطگرایی خشن خسته شدهاند، اما خشمی که به ظهور داعش دامن زد، همچنان ادامه دارد. شورش های جدید در بخش هایی از منطقه بدون شک بروز خواهند کرد و این خشم را به نمایش خواهند گذاشت. در حال حاضر، سنیها در عراق، لبنان و سوریه به طور فزایندهای تحرکات تهران و متحدانش را برای تحکیم قدرت خود به چالش میکشند. تروریسم دوباره در افغانستان ظهور کرده است، زیرا این کشور در پی پیروزی طالبان در هرج و مرج فرو رفته است. بنابراین، بدون وجود هیچ گونه روند سیاسی برای کاهش تنش ها در منطقه، ناچاراً امواج جدیدی از آشوب و خونریزی فوران خواهند کرد.
مداخله اسرائیل در این درگیریهای فرقهای در کنار قدرتهای سنی تنها به مشکلات دامن زده است. به دلیل دخالت اسرائیل، ثبات منطقه ای حتی بیشتر در معرض سرنوشت برنامه هسته ای ایران قرار دارد. واشنگتن و اورشلیم در حال حاضر در مورد طرح B صحبت می کنند که اگر توافق دیپلماتیک حاصل نشود، به اجرا گذاشته خواهد شد. این طرح، ایران و ایالات متحده را در مسیر برخورد قرار میدهد و همچنین تنشهای فرقهای را تشدید، شکافهای اجتماعی را عمیقتر و درگیریهای جدیدی را از شام تا افغانستان آغاز میکند.
تمایل واشنگتن برای انجام کارهای کمتر در خاورمیانه در شرایطی است که چین و روسیه به منطقه متمایل شدهاند، یک دولت اصولگرا در ایران روی کار است و کشورهای عربی سنی کمتر از همیشه نسبت به تضمینهای امنیتی آمریکا اطمینان دارند. اگر ایالات متحده راه را برای دستیابی به نظم منطقه ای باثبات تر هموار نکند، واشنگتن ممکن است علیرغم تمام تلاش هایش برای کناره گیری از خاورمیانه، به درگیری های متعدد در این مطنقه کشیده شود. رسیدن به نظم منطقه ای می تواند با دستیابی به توافقی بر سر برنامه هسته ای ایران آغاز شود.
رویارویی مسلمانان
خاستگاه رقابت بین شیعه و سنی به ابتدای اسلام برمیگردد و طی قرنها، این دو فرقه تفاسیر متمایزی از شریعت و اعمال دینی به دست آوردهاند. با این حال، نزاع بین دو گروه امروزی نه در الهیات بلکه در مبارزه برای قدرت ریشه دارد. تشیع و تسنن نشانه های هویتی برجسته ای هستند که وفاداری های سیاسی را در جوامع تقسیم شده شکل می دهند. شدت درگیریهای فرقهای در دو دهه گذشته کاهش یافته، اما برجستگی فرقهگرایی در سیاست منطقه کم نشده است. همچنین مبارزه ی بین ایران و رقبای سنیاش همچنان ادامه دارد.
حمله سال 2003 آمریکا به عراق بود که به ایران اجازه داد تا نفوذ خود را در جهان عرب به طور چشمگیری گسترش دهد. از زمانی که ایالات متحده رژیم خودکامه ای را که حاکمیت اقلیت سنی در بغداد را تضمین می کرد، سرنگون کرد، تهران به طرز ماهرانه ای سعی کرد تا شبکه ای از نیروهای نیابتی مسلح را تقویت کند که اکنون از لبنان و سوریه گرفته تا عراق و یمن امتداد دارد. چیزی که زمانی «هلال شیعی» نامیده می شد. به این ترتیب، ایران شیعیان را به قیمت تضعیف سنیها در سراسر منطقه تقویت کرده و نفوذ خود را بر رقبایی مانند عربستان سعودی، ترکیه و امارات متحده عربی افزایش داده است.
جنبش بهار عربی که بر جهان عرب در زمینه ی دموکراسی و حکومت خوب فشاور آورد، دولت های استبدادی را به این سمت سوق داد که بیشتر از فرقهگرایی به عنوان سلاح استفاده کنند.
ردپای منطقه ای ایران همزمان با برنامه هسته ای آن گسترش یافته است. اگرچه ایالات متحده در سال 2015 فعالیت های هستهای ایران را از طریق یک توافق بینالمللی کنترل کرد، اما مهار آنهامبهم بوده است. اصرار واشنگتن بر اینکه مسائل منطقه ای در مذاکرات هسته ای گنجانده نشود، متحدان عرب این کشور را که در آن زمان درگیر جنگ های نیابتی فرقه ای در عراق، سوریه و یمن بودند، خشمگین کرد. باراک اوباما، رئیسجمهور ایالات متحده، هنگامی که توصیه کرد ایرانیها و سعودیها باید راهی مؤثر برای حل و فصل مسائل خودشان بیابند، ترس آنها را در مورد تعهد واشنگتن برای کمک به آنها در این مبارزات تقویت کرد. علیرغم همه پیروزی های اخیر ایران، درگیری های فرقه ای که خاورمیانه را درگیر کرده، هنوز پایان نیافته است.
کشورهای عربی سنی، توافق هسته ای را به منزله امتناع دولت اوباما از سرنگونی رژیم اسد می دانستند. در نگاه رهبران عرب، این دو تصمیم موازنه قوای منطقه را به طور قطعی به نفع تهران منحرف کرد. به طوری که شکست در سرنگونی اسد به متحدان شیعه ی تهران در سایر کشورها قدرت داد و توافق هسته ای نتوانست مداخلات منطقه ای ایران را مهار کند. رهبران عرب این طور تصور می کردند که ایالات متحده به تقویت هژمونی ایران در خاورمیانه می پردازد.
دونالد ترامپ رئیس جمهور ایالات متحده با این دیدگاه موافق بود. او در سال 2018 از توافق هسته ای خارج شد و گفت که باید یک توافق جدید به نقش منطقه ای ایران بپردازد. کمپین فشار حداکثری او تحریمهای فلجکنندهای را علیه ایران اعمال کرد و هدفش این بود که تهران نتواند از نظر مالی موقعیت خود را در جهان عرب حفظ کند. در دوران ترامپ، واشنگتن اقدامات متعددی را برای مهار ایران انجام داد، از جمله انجام یک حمله پهپادی در سال 2020 که منجر به (شهادت) قاسم سلیمانی، فرمانده نیروی قدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ایران شد.
دولت ترامپ در ضربه زدن به اقتصاد ایران، افزایش فلاکت اجتماعی و نارضایتی سیاسی موفق عمل کرد. اما تلاش آن برای وادار کردن ایران به عقبنشینی گستردهتر از جهان عرب کاملاً شکست خورد. برعکس، ایران با تشدید تنشهای منطقهای به سیاست های ترامپ پاسخ داد. تهران به نفتکشها در خلیج فارس حمله کرد، تأسیسات نفتی در عربستان سعودی را هدف قرار داد و یک حمله موشکی جسورانه به پایگاههای هوایی عراق که نیروهای آمریکایی در آن مستقر بودند، انجام داد و ایران و ایالات متحده را نسبت به قبل به جنگ نزدیکتر کرد.
ایران طی سال های ریاست جمهوری ترامپ تهاجمی تر ظاهر شد. از زمانی که ایالات متحده از توافق هسته ای خارج شد، ایران ذخایر اورانیوم غنی شده خود را افزایش داده، زیرساخت های هسته ای اش را گسترش داده و دانش هسته ای حیاتی خود را به دست آورده است. اکنون تهران به طرز خطرناکی به داشتن مواد شکافت پذیر کافی برای بمب هسته ای نزدیک شده است.
تصمیم برای لغو توافق هسته ای و نه تصمیم برای امضای آن در وهله اول بود که ایران را به نیروی بزرگتری در منطقه تبدیل کرد. جاه طلبی های هسته ای و منطقه ای تهران دست به دست هم داده اند. به طوری که یک برنامه هسته ای معتبر، چتری را فراهم می کند که از نیروهای نیابتی تهران در سراسر منطقه محافظت به عمل می آورد. این موضوع به نوبه ی خود نفوذ ایران را در منطقه بیشتر می کند. بنابراین، هرچه چتر هستهای گستردهتر و انعطافپذیرتر باشد، نیروهای نیابتی ای که تحت حفاظت آن عمل میکنند، مؤثرتر خواهند بود. ، توافق هستهای 2015 با کاهش دامنه برنامه هستهای ایران، حفاظتی را که تهران میتوانست از نیروهای نیابتی خود ارائه کند، کاهش داد. در پایان باید خاطرنشان کرد که با متوقف شدن توافق و رشد سریع برنامه هسته ای ایران، نیروهای منطقه ای آن گستاخ تر خواهند شد.
ترک خاورمیانه توسط آمریکا به روشی خوب
ترک خاورمیانه با شرایط خوب توسط ایالات متحده نمی تواند تمام خطرات موجود در منطقه را کاهش دهد. اما باید از بدتر کردن اوضاع جلوگیری کرد. نقش کوچکتر آمریکا در منطقه ممکن است اجتناب ناپذیر باشد، اما روشی که واشنگتن از طریق آن سهم خود را در منطقه افزایش می دهد، مهم خواهد بود. برای بسیاری در خاورمیانه، عقبنشینی آمریکا از منطقه به منزله ی قصور واشنگتن در مقابل این منطقه است. جایی که واشنگتن قبلاً از آن در برابر تهدیدات اتحاد جماهیر شوروی، عراق و اخیراً داعش دفاع کرده است. حتی اگر ایالات متحده به حضور نظامی گسترده خود در منطقه ادامه دهد، تعهد آن به استفاده از نیروی نظامی به طور فزاینده ای مورد سوال قرار می گیرد. این سردرگمی راهبردی گشایشی برای برخی کشورها در منطقه است تا به ایجاد بی ثباتی در آن دامن بزنند. همچنین کشورهای جدیدی مانند روسیه و ترکیه نیز به گردونه ی رقابت ها دعوت خواهند شد. هیچ جایگزین آماده ای برای استراتژی مهار ایالات متحده وجود ندارد، استراتژی ای که برای بیش از چهار دهه به عنوان ساختار امنیتی واقعی منطقه عمل کرده است. بهترین هدف واشنگتن این است که از تشدید رقابت های منطقه ای جلوگیری کند، به این امید که آرامش نسبی بتواند فرصتی برای توسعه چارچوب های منطقه ای جدید فراهم کند. به همین دلیل، تلاش های ایالات متحده برای عقب نشینی از منطقه باید همراه با یک موج دیپلماتیک برای کاهش و حل مناقشات بین قدرت های منطقه ای باشد.
نویسنده: ولی نصر