روز جمعه ۲۲ مهرماه ۱۴۰۱، وزیر امور خارجه آمریکا طی دیدار با گروهی از فعالان به ظاهر مدنی ایرانی، ضمن حمایت از اغتشاشات سراسری در ایران اعلام کرد: «آمریکا شاهد پدیدهای کاملا درخور توجه در ایران بوده که از سوی زنان و جوانان رهبری می شود».
او همچنین اضافه کرد: «مردم ایران برای استیفای حقوقی که از آنان سلب شده ایستادگی میکنند و ما در این راه از آنها پشتیبانی میکنیم!».
از طرفی دیگر «کامالا هریس» در دیداری جداگانه با یکی از این چهرههای زن ضدایرانی طی توئیتی مراتب حمایت خود را از آشوبهای داخل ایران اعلام کرده و ادعای استیفای حقوق مردم ایران از دولت را مطرح کرد.
شواهد نشان میدهد آمریکا در جریان سرمایه گذاری روی آشوبهای اخیر به این نتیجه رسید است که مهرههای گذشته سوختهاند و مردم ایران نسبت به شگردها و ترفندهای جنگ روانی آنها واکسینه شده اند. از همین رو سرمایه گذاری روی چهرههای کمتر شناخته شده و جدید را برای پیشبرد اهداف خود در نظر گرفتهاند.
در دیدار تدارک دیده شده اخیر با مقامات آمریکایی پنج نفر حضور داشته اند که دو نفر از آنها به دلیل فضای سنگین افکار عمومی تاکنون ترجیح داده اند از دید دوربینها دور بمانند و تصویری از دیدار آنها مخابره نشود. سه نفر دیگر یعنی نازنین بنیادی، رویا حکاکیان و شری حسینی که خود را فعال مدنی نامیده در این دیدارها حضور داشتند و خواهان حمایت آمریکا از شورشها و تحریمها علیه ایران شدند.
رسیدن آمریکا به این نتیجه که افرادی موجهتر از امثال مسیح علینژادی را مطرح کنند بیشتر ناظر به شکست سناریوی تبلیغ چهرههای پوپولیستی و مخدوش و البته پرخرج میباشد. آمریکاییها اکنون نیز با چنین ترفندی سعی دارند از این افتضاح و ضرر تاریخیای که نصیبشان شده گذر کرده و افراد جدیدی را با معیارهای متفاوت از قبل عرضه کنند. افرادی را که سالها روی آنها از لحاظ زمان و هزینه سرمایهگذاری کردهاند تا به موقع شکار از ایشان به مثابه ابزاری برای بهبود عملکردشان استفاده کرده، و آنها را با اتکا به کاغذهای سبز آمریکایی محسور نگهداشته و با فرمان خود به پیش برانند.
این افراد به عنوان ماشین تئوریزه کردن فشارهای ضدحقوق بشری غرب علیه ایران در حالی به کار گماشته میشوند که واکنش های نامناسبی از سمت افکار عمومی مردم دریافت میکنند. برای مثال، یکی از همین افراد در گذشتهی نه چندان دور پیرامون تحریمهای ظالمانهی غرب علیه ملت ایران، با توجیهی عجیب و غریب آنها را به مثابه شیمی درمانی برای بیمار سرطانی دانسته و صریحا از تحریمهای غرب حمایت کرده بود. نازنین بنیادی در این گفتوگو می گوید: « این تحریم های اقتصادی مثل شیمی درمانی است با هدف نابود کردن سرطان، اما به باقی بدن هم آسیب می رساند.»
این هنرپیشه بریتانیالاصل که اظهاراتش موجب خوشآمد مقامات کاخ سفید شده و طبیعتا در جهت عادی سازی سیاستهای ضدحقوق بشری آنها نیز طراحی گردیده بود، سال گذشته در اقدامی جالب و کاملا سیاسی و برنامهریزی شده، به عنوان برنده جایزه حقوق بشر سازمان «خانه آزادی» در زمینه آگاهسازی، انتخاب شده بود.
جالب است که این سازمان (خانه آزادی) به ظاهر مردمنهاد، با بودجهی دولت آمریکا هدایت شده و در زمینه آزادیهای سیاسی و حقوق بشر فعالیت میکند. از منظر آنها هیچ اهمیتی ندارد که یک کودک پروانهای به خاطر نرسیدن پانسمان مخصوص جان بدهد و یا بیماری به واسطهی تحریم، داروی مورد نیاز برای حیاتش را استفاده نکند. در چارچوب حقوق بشری آنها اساسا این موارد خالی از اهمیت بوده و باید طی گزینشی بالا به پایین از فیلتر مورد وثوق آنها بگذرد؛ حقوق بشری اصیل است که اهداف آنها را عملیاتی کند.
در همین راستا رویا حکاکیان گزارشگر یهودیِ آمریکایی الاصل،ی کی دیگر از حاضران جلسه اخیر، طی اظهاراتی در یکی از همین شبکههای خارجنشین که دائما علیه ایران پمپاژ خبری منفی کرده و بودجهی خود را با ارائهی این دست گزارشات دریافت میکند، با استدلالی عجیب و سطحی، به زعم خود، راه نجات مردم را در حملهی آمریکا به ایران جستجو کرده و آن را با عراق و حملهی یانکیها به این کشور مقایسه میکند. او در این گفتوگو با شبکهی لندنی منوتو گفت: «همانطور که اپوزیسیون عراق در واشنگتن، آمریکاییها را قانع کرد تا به این کشور حمله کند، اپوزیسیون ایران هم باید آمریکایی ها را برای ورود به ایران متقاعد سازند».
این خواسته جنایت کارانه کسی که مدعی دفاع از حقوق زنان ایران است در حالی است که آمریکا بهجز حملهی نظامی به عراق و اشغال آن به بهانههای دروغ درباره وجود سلاحهای کشتار جمعی خیالی، که باعث بروز جنگهای قومی، ظهور القاعده که بعدها به به داعش تبدیل شد، ویرانی زیربنای آن کشور و مسائل عدیدهی دیگر، تنها جنایت و جنگ و ناامنی را در منطقه و عراق گسترش داده است.
البته اظهارات عجیب و عوامانهی اینچنینی توسط برخی از این افراد بعید نبوده، چراکه در گذشته نیز عدهای از آنا مدعی بودند که پس از حملهی آمریکا به افغانستان این کشور تبدیل به کشوری پیشرفته مانند سوئیس شده و امکانات و زیرساختهای لازم برای تبدیل این کشور جنگزده به کشوری توسعهیافته با دستان پرتوان آمریکا، محقق خواهد شد. ماجرای مردم افغانستان گواهی بر باطل بودن این ادعاهای پوچ است.
علاوه بر این حکاکیان چندی پیش پس از پیروزی بایدن در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا بر ترامپ، طی نامهای سرگشاده به اتفاق اپوزوسیون خارجنشین ایران که طرفدار تحریم های اقتصادی و تهدید نظامی کشور بوده و از قضا با تجزیه طلبان نیز م نشین هستند، از بایدن خواسته بودند که سیاست فشار حداکثری ترامپ علیه ایران را ادامه داده و از این موضع اتخاذشده توسط دولت قبلی این کشور کوتاه نیاید. خواستهای که تقاضای سعودی، اسرائیل، امارات و جنگطلبان آمریکایی نیز بوده، پا را از این فراتر گذاشته و با انتصاب رابرت مالی بهعنوان فرستاده ویژه ایران نیز مراتب مخالفت خود را ابراز کرده بودند؛ چرا که او به زعم آنها شخصیتی معتدل است که مذاکره و اعمال قدرت نرم را به اعمال قدرت سخت ترامپی ترجیح میداد. هرچند اکنون نشستن رابرت مالی روبه روی حکاکیان نشان میدهد که امریکاییها همه یک هدف را دنبال میکنند.
سوای از نازنین بنیادی و رویا حکاکیان، نفر سومی که تصویر اون منتشر شده، حتی اپوزوسیون نیز به او تاخته و وی را به واسطهی عضویتش در نایاک، با ادعایی واهی، مورد هجمه قرار داده و او را ابزار نایاک به عنونا لابی ایران معرفی کرده است!
گروه موسوم به “شورای ملی ايرانيان آمريکا”( ناياک) “National Iranian American Council “ (NIAC) ، يکي از لابیهایی است که ادعا میکنند برای پیشبرد منافع جامعه ایرانیان آمریکا بنياد شده است.
همچنین در سایت این سازمان این چنین ادعا شده است که: «شورای ملی ايرانيان آمريکا سازمانی غیر انتفاعی! وعام المنفعه! میباشد که برای پیشبرد منافع جامعه ایرانیان آمریکا اختصاص داده شده است. اهداف نایاک فراهم آوردن دانش و ابزارهای مدنی برای مشارکت فعال مردمی – توسط آمریکاییهای ایرانی تبار- همراه با اطلاع رسانی آگاهانه به قانونگذاران کنگره آمریکا میباشد».
با مقداری جستجو می توان فهمید که جدای از این مانیفست ظاهری، سازمان مذکور اهداف واقعی دیگری را نیز دنبال کرده که همگی علیه ایران و نظام جمهوری اسلامی بوده که در همین عمر کوتاه نایاک از زمان تاسیسش، با پيگيری خطوط مواصلاتی اين افراد و بنيادها به پديدهای با نام ” کودتای مخملی” نیز برميخوريم.
انعکاس نقطه نظرات شیرین عبادی پیرامون حقوق بشردر ایران، استقبال از انتصاب احمد شهید و گروهکهای ضد انقلاب به عنوان گزارشگر ویژه حقوق بشر در امور ایران، حمایت از آشوبگران داخلی، محکوم کردن اعدام قاچاقچیان و تبهکاران، سکوت در قبال ترور دانشمند هستهای کشور از جمله مواضع ضد ایرانی شورای ملی ایرانیان آمریکا بوده که تاکنون از سوی آنها مطرح شده است.
ضمن آنکه بررسی اسناد مالی و ورودی و خروجی مبالغ هنگفت این سازمان، که به گفتهی خودشان از طریق وام بلاعوض از بنیادهای بزرگ آمریکایی مانند صندوق پلوشرز، بنياد ملي دموکراسي و صندوق برادران راکفلر تامین میشود خود نشاندهندهی عمق دشمنی و عناد این گروه با جمهوری اسلامی ایران است. بنیادهایی که تاکنون و قبل از این ماجرا هم هزینه های هنگفتی برای براندازان و شورشهای خیابانی و به اصطلاح اینها، جنبش اصلاح مدنی خرج کرده است.
اعضای شورای مركزی ناياك در مقابل كاخ سفيد
به هرحال باید تکرار کرد که اکنون عروسکگردان معرکهی خیمهشببازی مذکور، از بازیگران قبلی که سالها برایشان هزینه کرده و زمان زیادی را صرف کرده بود، قطع امید کرده و با بازیگرانی جدید و اتوکشیده سعی دارد تا فشارهای بیشتری را علیه کشور اعمال کرده و با پروژهی جدید ضدایرانی خود تحریمهای بیشتری را علیه ملت ایران روا بدارد.
پرواضح است که با شورشهای فانتزی و بچگانهی هفته های گذشته آمریکایی ها نخواهند توانست علیه پایههای این نظام، خدشهای وارد کرده و به خیال خام برخی از این فریب خورده های داخلی آن را تغییر دهند. این را خود غربیها هم میدانند و به آن واقفاند که خللی در مسیر حرکت نظام اسلامی ایجاد نشده و جمهوری اسلامی ایران با کمک خودِ ملت طی طریق کرده و این سنگریزههای مقطعی را نیز پشت سر خواهد گذاشت.