جنگ ایران و عراق از تلخترین و وحشتناکترین حوادث قرن معاصر است که پیامدهای آن تنها به 2 کشور ایران و عراق محدود نمیشود، بلکه در مناسبات منطقهای و بینالمللی نیز اثرات عمیق و گسترده برجای گذاشته است. دراینباره محققان بر این باور هستند که اتفاقاتی نظیر حمله صدام به کویت و در پی آن، به عقب راندن او از سوی ائتلافی بزرگ به رهبری آمریکا، تهاجم این ابرقدرت به عراق و سقوط رژیم بعث در این کشور، شروع دور جدیدی از مبارزات ضد صهیونیستی در فلسطین و لبنان، رشد و رواج اسلامگرایی بهویژه اقبال به شیعه، میزان و نحوه حضور آمریکا و متحدانش در منطقه خلیجفارس و نیز مقاومت در برابر گروههای افراطی و تکفیری در منطقه، از این واقعه بهشدت اثر پذیرفته است.
غربیها پژوهشگر جنگ ایران و عراق
همچنین برخی از پژوهشگران نظامی و استراتژیست مای مراکز علمی و دانشگاهی غرب بهخصوص آمریکا از همان سالهای آغازین جنگ این واقعه مهم را در ابعاد مختلف سیاسی، نظامی، حقوقی، دیپلماسی، اجتماعی و فرهنگی موردبررسی قراردادند و نتیجه این ملاحظات این بود که در هر مرحله نسبت به مرحله پیشبر وسعت و عمق این جنگ تأکید شده و در پژوهشهای مختلف از اهمیت آن یادکردهاند. حال سؤال اینجاست که چرا متخصصان غربی تا این اندازه به جنگ ایران و عراق اقبال نشان دادهاند؟
جنگی سخت و طولانی/ 2887 مقاومت
در وهله نخست مهمترین مشخصه این جنگ 8 ساله که تقریباً در همه منابع غربی به آن اشارهشده، طولانی و سخت بودن آن است. کارشناسان همواره خاطرنشان کردهاند که این جنگ 2887 روزبه طول انجامیده و ازاینرو باید گفت که جدیترین و سختترین جنگ بعد از جنگ جهانی دوم به شمار میآید و ازاینجهت میتوان این ویژگی را مطلعِ مشترکِ تاریخنگاریهای غربی قلمداد کرد. حتی برخی تحلیلگران مانند «دیلیپ هیرو» این جنگ را از این نظر، بر درگیری ویتنام و دیگر جنگهای جدی مدرن، مقدم میدانند.
جنگ 8 ساله؛ نه! جنگ جهانی سوم
همچنین «آنتونی کردزمن» و «آبراهام واگنر» نیز که از تحلیلگران به نام و آشنا به مسائل و رویدادهای نظامی هستند، این جنگ را یکی از ترسناکترین جنگهای فرسایشی در دوران معاصر و طولانیترین آنها در تاریخ کشورها جهان سوم دانستهاند. البته در این میان برخی دیگر از کارشناسان حوزه جنگ در پژوهشهای خود بارها تأکید کردهاند که جنگ ایران و عراق، جنگی متعارف نبوده و از بسیاری جهات از آن بهعنوان «جنگ جهانی سوم» یادکردهاند.
جای پای ابرقدرتها
در کنار این موارد یکی از نقاط بااهمیت این جنگ، نحوه ورود ابرقدرتها در آن بود. حضور ایران با ایدئولوژی شیعه و انقلابی، موجب شده بود که آمریکا و شوروی در گروکشی رودررو توفیق به دست نیاورند. ازاینرو میتوان گفت این جنگ 8 ساله، بهعنوان تنها مناقشه عصر جنگ سرد تلقی میشود که در آن منافع دو ابرقدرت تراز شد بهگونهای که هر دو قدرت شرق و غرب، از رژیم عراق حمایت میکردند؛ بنابراین همین مسئله بررسیهای جدی را میطلبد.
یک «جنگ تمامعیار»
اما نکته دیگر درباره این جنگ، تنوع موضوعات و عرصههای نبرد در آن است تا جایی که بهحق از آن بهعنوان «جنگ تمامعیار» یادشده است. هرچند این نبرد بهصورت رسمی در 22 سپتامبر 1980 میلادی با حمله نیروی هوایی عراق به فرودگاههای ایران و تهاجم گسترده نیروی زمینی این کشور به مرزهای خاکی آغاز شد، اما گستردگی آن در دو عرصه دریا و هوا، استفاده از موشکهای زمین به زمین و استفاده از سلاحهای شیمیایی کارشناسان را برای فهم پیچیدگیهای مختلف و زوایای گسترده آن به تلاش واداشته است.
رخدادهای پیشبینینشده و حوادث غیرمترقبه در جنگ 8 ساله
در این میان از نقاط قابلذکر که اشتیاق به فهم آن موجبات ترغیب غربیان را فراهم کرده است، وفور رخدادهای پیشبینینشده و حوادث غیرمترقبه در جنگ 8 ساله است. برای مثال بسیاری از تحلیلگران کشف این مسئله را موردبررسی مای خود قرار دادهاند که چه طور عراق با استفاده از عنصر غافلگیری در ابتدای جنگ موفق شد بخشهایی از خاک ایران ازجمله خرمشهر را اشغال نماید اما ناباورانه، در سالهای دوم و سوم جنگ، موفق شد بیشتر مناطق اشغالی ازجمله خرمشهر را آزاد کرده و حتی جنگ را به داخل عراق بکشاند؟ این در حالیست که طبق اذعان بسیاری از پژوهشگران، ایران بدون اتکا و دسترسی به هر دولت بزرگی که از او در خصوص تأمین تسلیحات نظامی قابلتوجه حمایت کند، توانست 8 سال این معرکه را ادامه دهد.
علت ادامه جنگ پس از فتح خرمشهر
سالهاست که ادامه جنگ پس از فتح خرمشهر به محلی برای کنکاش و بحث تبدیلشده است این در حالی است که پس از شکست حصر آبادان یکی از راههایی که پیش روی ایران قرار گرفت این بود که بدون در نظر گرفتن خواستههای خود و براثر فشارهای بینالمللی، درحالیکه عراق در مناطق اشغالی حضور داشت با پذیرش آتشبس وارد مذاکرات شود، بدون آنکه کنترلی بر روند آن وجود داشته باشد یا از اهرم فشار لازم برای تأمین خواستههای خود، برخوردار شود. تحلیلگران معتقدند این روش بر اساس ضرورت خاتمه جنگ تحت هر وضعیتی میتوانست انتخاب شود اما اینکه آیا این انتخاب راهحل؛ به معنای حلوفصل جنگ به سود ایران میشد، معلوم نبود. ضمن اینکه این انتخاب از سوی طرف پیروز (ایران) در جنگ نمیتوانست قابلپذیرش باشد.
عراق به دنبال تجدیدقوا بود نه پایان جنگ
از سوی دیگر ترک مخاصمه بدون اتمام جنگ راه دیگری بود که مقابل ایران قرار داشت؛ بدین معنا که ایران راهحل نخست را نمیپذیرفت درعینحال از ورود به خاک عراق خودداری میکرد و در مرز خود مستقر میشد. انتخاب این گزینه با توجه به اینکه عراق نفت شهر را در اختیار داشت و به دنبال بازسازی و تجدیدقوا نیز بود، بههیچعنوان توجیه منطقی نداشت چراکه با این روش نهتنها جنگ به پایان نمیرسید بلکه عراق میتوانست پس از تجدیدقوا مجدد حملات خود را از سر بگیرد.
تنبیه متجاوز باهدف تأمین صلح شرافتمندانه
تنبیه متجاوز باهدف تأمین صلح شرافتمندانه راهحل دیگری بود که ایران میتوانست اتخاذ کند. این راهحل مورد تائید امام خمینی نیز بود. معظم له بر این نظر بودند که «امروز که ما قدرت داریم، اگر مجرم را رها کنیم، این به معنای آتشبس و صلح نیست ضمن اینکه منطق حکم میکند دشمن عقب راندهشده را باید به نحوی مجازات کرد که برای سالها خیال تهاجم مجدد را از سر بیرون کند.»
و جنگ ادامه پیدا کرد
بههرروی پذیرش آتشبس بدون محکومیت متجاوز، احتمال ایجاد شرایط نه جنگ و نه صلح و استقرار نیروهای چندملیتی در مرزهای دو کشور را قوت میبخشید. به همین سبب و با توجه به موضع جانبدارانه سازمان ملل متحد نسبت به عراق و همچنین عدم ضمانت اجرایی بینالمللی در آن مقطع زمانی، جمهور اسلامی ایران چارهای جز ادامه جنگ تا دستیابی به حقوق خود و ایجاد صلح پایدار در منطقه نداشت.
بحران در سالهای 1366 و 1367
سردار حسین علایی در کتاب تاریخ تحلیلی جنگ ایران و عراق نوشته است: “از تابستان سال 1366 تا سال 1367 شرایط بسیار سختی برای طرفین جنگ به وجود آمد. در این مدت جنگ شهرها وسعت بیسابقهای یافت و شمار زیادی از غیرنظامیان در معرض مستقیم آسیبهای جنگ قرار گرفتند. تهران و بغداد و بسیاری از شهرهای بزرگ دو کشور نیز هدف بمبارانهای هوایی و موشکهای زمین به زمین قرار گرفتند. همچنین جنگ در خلیجفارس توسعه یافت و نفتکشهای زیادی هدف اصابت قرار گرفت. علاوه بر این، ناوگان جنگی آمریکا در خلیجفارس دست به حملات بیسابقهای علیه ایران زد. این در حالی بود که جنگ در جبهههای زمینی همچنان ادامه داشت. ایران نیز در واکنش به حملات عراق سیاست تهاجمی را در زمین و دریا و هوا در پیش گرفت.
پذیرش قطعنامه و افزایش فشارهای بینالمللی
در اواخر تیرماه 1366 قطعنامه 598 به تصویب شورای امنیت سازمان ملل متحد رسید و پسازآن قدرتهای بینالمللی بهویژه آمریکا فشار همه جانبهای بهمنظور پذیرش آن به ایران وارد آوردند. همچنین ارتش عراق طی سه ماه حمله مداوم که از 29 فروردین 1367 آغاز کرد و بدون وقفه آن را ادامه داد، توانست نیروهای ایران را از اراضی عراق عقب براند. در همین حال حمله ارتش آمریکا به قایقهای تندرو سپاه و ناوهای جنگی و منافع ملی ایران در خلیجفارس توسعه یافت. سرانجام در فاجعهآمیزترین جنایت جنگی، ناو جنگی آمریکا، هواپیمای مسافربری جمهوری اسلامی را با حدود 300 سرنشین در تنگه هرمز سرنگون کرد.”
جان کلام
سیویک شهریورماه سال 59 تاریخ مهمی در تقویم کشور ما محسوب میشود روزی که رژیم بعث عراق آغازگر جنگ تحمیلی علیه نظام نوپای جمهوری اسلامی ایران شد و با کمک بلوک شرق و غرب کشور ما را درگیر جنگی نفسگیر کرد. بررسی اینکه چه اتفاقاتی در این 8 سال افتاد که آن را در جهان مهم جلوه داد، در این فرصت نمیگنجد اما نگاه به سالهای دفاع مقدس همواره خاطرنشان میکند که مقاومت بهترین راه برای غلبه بر دشمن است همانگونه که رهبر معظم انقلاب اسلامی در بیانات خود فرمودند: «در همان اوایل جنگ افرادی معتقد به تسلیم بودند و غیرمستقیم این موضوع را مطرح میکردند اما امام محکم ایستاد و درنهایت برای ملت ایران نیز ثابت شد که پیروزی و پیشرفت و صیانت کشور با مقاومت حاصل میشود.»