پلیس و کارگزاران تامین امنیت همزمان با برخورد مقتدرانه با مجرمان و متخلفان باید اعتماد شهروندان را نیز حفظ کرده و به عنوان پناهگاه امن آنان باقی بمانند؛ این موضوعی است که «سعید صادقی جقه» در پژوهشی با عنوان «بایستههای رفتاری کارگزاران تامین نظم و امنیت» منتشر شده در ماهنگار راهبردی دیدهبان امنیت ملی به آن پرداخته است.
شهروندان رفتارهای منفی ماموران انتظامی را به حساب مجموعه پلیس گذاشته اما رفتار مثبت آنها را صرفا به حساب افراد می گذارند
چه زمانی سرمایه اجتماعی پلیس مخدوش میشود؟
نوع برخورد و رفتار کارگزاران و کارکنان نهادها و دستگاههایی نظیر آتشنشانی، اورژانس و پلیس که از یک سو در خط اول خدمترسانی به مردم قرار دارند و از سوی دیگر عموما در هنگام بحران مورد مراجعهاند، از حساسیتی غیر قابل مقایسه با سایر دستگاهها برخوردار است.
در این میان، کنش و خدمترسانی حافظان نظم و امنیت از اهمیتی مضاعف برخوردار است چرا که نهادهای انتظامی و امنیتی باید همزمان با برخورد مقتدرانه با مجرمان و متخلفان بتوانند اعتماد سایر شهروندان را بهگونهای جلب کنند که آنان هنگام احساس هرگونه ناامنی امنیت و پناه را در مراجعه به این نیروها جستجو کنند.
اگرچه نیروهای پلیس عموما وظایف خود را به نحو احسن انجام میدهند، با این حال بنا به دلایلی نظیر مشکلات موردی و شخصی ماموران، ویژگیهای شخصیتی آنها، دشواریهای شغلی برخاسته از درگیری و اصطکاک مداوم با نابهنجاریهای خشونتآمیز، آموزش ناکافی و گاهی تخطی برخی از ماموران از قوانین و دستورالعملها عملکرد نیروهای پلیس در معرض انتقاد قرار می گیرد.
حساسیت وظایف این نیرو ایجاب میکند که خطاهای موردی نیز جدی تلقی شده و راهکارهایی مناسب برای کاهش آنها اتخاذ شود، چرا که حتی رویدادهای کوچک نیز میتوانند سرمایه اجتماعی این نیرو و به تبع آن نظام را مخدوش ساخته و به مثابه کاتالیزوری برای رخدادهای بزرگ عمل کنند.
پرچالشترین نقطه تلاقی پلیس و مردم
حساسیت وظایف پلیس ایجاب میکند که خطاهای موردی نیز جدی تلقی شده و راهکارهایی مناسب برای کاهش آنها اتخاذ شود، چرا که حتی رویدادهای کوچک نیز میتواند سرمایه اجتماعی این نیرو و به تبع آن نظام را مخدوش سازد
بر اساس آنچه در این پژوهش آمده، آنچه از آن تحت عنوان گشت ارشاد یاد میشود یعنی فعالیت پلیس امنیت اخلاقی یکی از وظایف نیروی انتظامی است که به دلیل گستردگی حوزه فعالیت، بیشترین بازتاب اجتماعی را دارد. وظیفه این بخش پایش پوشش زنان و مردان و در صورت نیاز اعمال قانون برای رعایت حجاب است که به گواه گزارشهای منتشر شده در رسانهها بخش قابل توجهی از نارضایتی مردم از نحوه برخورد پلیس در این بخش شکل می گیرد.
مواردی چون شلیک گلوله به یک شهروند در پارک پردیسان تهران در اردیبهشت ۱۴۰۱، انتشار ویدئویی از برخورد پلیس با یک خانم در کنار سد لتیان در اردیبهشت ۱۴۰۱، انتشار ویدئویی از درگیری فیزیکی و ضرب و شتم یک شهروند به دست یکی از کارکنان نیروی انتظامی در فضای مجازی در شهریار در خرداد ۱۴۰۱ و … عملکرد این بخش را زیر سوال برده است.
مدیریت تجمعات اعتراضی و دوگانهای که درباره نیروی انتظامی شکل گرفته است
مدیریت تجمعات اعتراضی نیز از دیگر کار ویژههای نیروهای انتظامی است که بارها در سالهای اخیر خبرساز شده و چالشهایی را متوجه نیروهای انتظامی کرده است. آخرین نمونه از این تجمعات را در خرداد ۱۴۰۱ در پی فرو ریختن ساختمان متروپل آبادان شاهد بودیم که شرایط بسیار حساس و دشواری برای نیروهای انتظامی و امنیتی ایجاد کرد.
رفتار نیروهای میدانی پلیس در ماه های اخیر از آن رو اهمیت مضاعف مضاعف یافته است که آستانه تحمل شهروندان نیز به طور فزایندهای در حال کاهش است و روز به روز موارد بیشتری از تسویهحساب شخصی خشونتآمیز در جامعه به چشم میخورد.
کاهش آستانه تحمل جامعه به همراه بیتوجهی به اقدامات اقناعی و تقویتی برای سرمایه اجتماعی باعث میشود که شهروندان در داوری درباره دستگاهها و نهادها عموما رخدادهای سلبی موردی را مدنظر داشته باشند که این امر درباره نیروهای انتظامی نیز صادق است به طوری که شهروندان رفتارهای منفی ماموران را به حساب این نیرو گذاشته اما رفتار مثبت آنها را صرفا به حساب افراد می گذارند.
توصیههای راهبردی
تنوع ماموریتهای نیروی انتظامی لازم میسازد که ماموران میدانی این نهاد بهطور مداوم کنشهای رفتاری و گفتاری خود را متناسب با ماموریت تغییر بدهند
مدیریت حضور اجتماعی شهروندان در جامعه ایرانی بنا به دلایل متعدد با دشواریهای مختلفی مواجه شده است در این میان نیروی انتظامی در کنار معدودی از دستگاهها در صف نخست مواجهه، مدیریت یا برخورد با شهروندان قرار داشته است. از این رو نحوه کنشگری ماموران حاضر در صحنه در کنترل یا افزایش تنشها نقشی تعیینکننده دارند. نیروی انتظامی خود بیش از همه واقف است که برخورد سخت، آخرین گزینه مواجهه با شهروندان برای برقراری نظم است، چرا که بین نظام و مردم فاصله ایجاد میکند. با این حال وظایف قانونی، این نیرو را عموما در مقابل طیفی از متخلفان و قانونشکنان قرار می دهد که نوعا خشن و نظمناپذیر هستند.
با این حال تنوع ماموریتهای این نیرو لازم میسازد که ماموران میدانی آن بهطور مداوم کنشهای رفتاری و گفتاری خود را متناسب با ماموریت تغییر بدهند. این توصیه اگرچه بسیار بدیهی به نظر میرسد اما در صورت تحقق، نقشی تعیینکننده در افزایش رضایتمندی شهروندان خواهد داشت.
بخش قابل توجهی از مواجهه چالشبرانگیز پلیس در حوزه گشت ارشاد (پلیس امنیت اخلاقی) رخ میدهد. در نگاه واقعبینانه ریشه این چالش در آن است که طیف قابل توجهی از شهروندان نسبت به کم و کیف آن قانون اختلاف رویکردی دارند. فارغ از داوری محتوایی درباره موضوع، نکته غیرقابل انکار این است که ماموریت دادن به حافظان نظم و امنیت برای اجرای قانون که با مقاومت اجتماعی مواجه است، بسیار مخاطرهآمیز بوده و با تخلیه سرمایه اجتماعی آن نیروها را در روز مبادا از حمایت مردمی محروم میسازد.
بررسی نظاممند گرهگاههای ارتباطی حافظان نظم و امنیت مردم و اجتناب حداکثری از درگیر ساختن ظرفیت نیروهای پلیس در این گرهگاهها و چارهاندیشی برای اقدامات توأمان اقناعی و اصلاح قوانین میتواند در این خصوص راهگشا باشد.