میان اقشار مختلفی از جامعه می بینم دغدغه هایی وجود دارد فراتراز مسائل اقتصادی که امروزه از دغدغه های اصلی مردم به شمار می آید. نمی توان منکر گرانی ها و قیمت های نجومی شد اما منکر مصرف گرایی می توان شد؟ دنیای امروز، دنیای رنگ و لعاب است. دغدغه جدید امروز برخی افراد جامعه دنباله روی از مد و الگوبرداری از سلبریتی های جهان است.ممکن است در وهله ی اول برخورد با همچین مبحثی، جوانانی پیش نظرما بیایند که خیلی به ظاهر و پوشش خود اهمیت می دهند اما درواقع این چنین نیست؛ زیرا افرادی هستند که ضمن توجه به پوشش خود، اهمیتی به آنچه که مد روز است نمی دهند. البته صرفا پیروی از مد نیست که مصرف گرایی را پدید می آورد، اسراف کسی هم که پیرور مد نیست، عامل دیگری برای ایجاد مصرف گرایی است. مد اگر به چیزی اطلاق می گردد که قسمتی از جامعه آن را می پذیرند، پس تکلیف فرهنگ چه می شود؟
آیا مد رواج یافته در یک جامعه، با فرهنگ آن جامعه ایجاد تضاد نمی کند؟ مد برخلاف ذهنیت برخی که فکر می کنند فقط مربوط به فرهنگ و اجتماع می شود، در مسائل سیاسی و حتی اقتصادی یک جامعه تاثیر می گذارد.حال بی اندیشیم اگر مدی در جامعه ی اسلامی رواج پیدا کند که گسترش آن، هم هزینه زیاد می برد هم مغایرت دارد با اسلامی بودن آن جامعه، چه عاقبتی را برای فرهنگ مردم رقم می زند؟جوانان دراین وقت به ریسمانی چنگ می زنند که در فقدان وجود الگوهای مناسب و فرهنگ سازی مناسب تر، تنها ریسمان موجود است که چشم آن ها را پر می کند تا دو دستی آن را بچسبند. پیروی از مُد روز، می تواند موجب از خود بی خود شدن آدمی شود؟
افرادی که دنباله رو مد و مشغول طرفداری از سلبریتی موردعلاقه ی خود هستند، از جایی به بعد شاید بی آن که خود متوجه شوند، تبدیل شده اند به پیرُوی که نفوذپذیر شده است و کار او شده مصرف الگوهایی که برنامه ریزی شده در اختیار او می گذارند؛ یعنی فرد در خود نیاز مفرط به خواسته ای را می بیند که نقش مهمی در زندگی او ندارد و صرفا چون فلان شخص معروف آن را دارد، پس او هم نیاز به آن وسیله را در خود پیدا می کند. در نتیجه ی این مصرف گرایی می شود ازخود بی خود شدن!
افرادی در صنعت مد کار می کنند که به اصطلاح آن ها را مدلینگ صدا می زنند. جالب توجه است که از عوامل آن ازخودبی خود شدنی که بالاتر به آن اشاره کردیم، برخی مدلینگ ها یا حتی سلبریتی های الگونما درتضاد با فرهنگ جامعه، هستند. فریب اما همیشه یک رنگ نیست و رنگارنگی آن گاهی ما را ازپا درمی آورد به طوری که دیگر طرفداری از یک فرد مشهور به اصطلاح سلبریتی، تنها یک طرفداری ساده نیست و شبه پرستش است. میان این رنگ و لعاب های فریبنده آنچه که آینده حیات یک فرهنگ را مشخص میکند، نوع انتخاب جوان های آینده ساز است.سلیقه شخصی و پوشش مطابق آن، امری طبیعی است اما آیا پوششی که مشخص است متاثر از مد امروز است، همان سلیقه شخصی طبیعی است؟
انکار نمی توان کرد حضور موثر رسانه را که بستر مناسبی برای جولان الگوهای نامناسب، مروج مد و محرک مصرف گرایی است درحالی که امروزه وقت زیادی از مردم جامعه را به خود اختصاص داده است.روحیه تنوع طلبی و نوگرایی در اقشار مختلف جامعه، کم و زیاد وجود دارد اما برخی جوانان شاید اهمیت بیشتری به آن می دهند و در چنین شرایطی که ما فرهنگ سازی درستی نکرده ایم، استانداردهای مناسب و خلاقانه ای که درخور فرهنگ و عرف جامعه باشد، خلق نکرده ایم، جوانان چطور جذب رنگ و زرق و برق مد خارجی و بعضا سلبریتی های غرب زده نشوند؟
مد چه خوب و اخلاقی و چه بد و غیراخلاقی باشد، شیوه ی برخورد با آن اهمیت دارد و باید توجه داشت که برخورد احساسی و افراطی کارساز نیست چه بسا نتایج سوء دارد.یکی از راهکارهایی که می توان در جامعه به کار برد، طراحی و تولید لباس هایی است که مورد پسند جوان امروزی قرار بگیرد درحالی که مطابق استانداردهای فرهنگی و عرفی و اسلامی جامعه است. تلاش باید کرد تا نسل بعدی جذب آنچه که به درستی در کشور خودش رواج دارد، بشود نه فریب خورده ی خواسته ی غربی ها بشود و وقتی به خود بیاید که اسیر ظاهر شده است.
زندگی مجازی نوعی از زندگی است که در آن رسانه محور تصمیمات انسان قرار می گیرد. به عبارت دیگر در این نوع زندگی، رسانه حکم فرما است. کسانی که در برابر فرامین این حاکم پرقدرت سر تسلیم فرود می آورند، گاهی جوانان هستند. برخی ازآنها آنقدر شیفته رسانه و ابزارهای در خدمت آن می شوند که حتی حاضر هستند چشم از واقعیت های زندگی ببندند. نگاه آنان این است که آنچه رسانه بگوید و آنچه نشان دهد واقعیت است؛ الباقی چیزی جز گزاف و دروغگویی نیست. این نشان از تسلط روزافزون رسانه بر زندگی افراد جامعه است. جوان صاحب استعداد و توانایی چنان مجذوب رسانه شده است که دیگر من واقعی خود را به فراموشی سپرده است. او رسانه را تنها راه فرار از واقعیت می پندارد.
یکی از ابزارهای تسلط رسانه، فضای مجازی است. فضای مجازی در فراموشی خودِ واقعی جوانان بسیار اثرگذار است. جوانان با دنبال کردن و الگو قرار دادن افرادی که در این فضا به شهرت رسیده اند، بیشترین آسیب را به خود وارد می کنند. آنها زمان، مهارت، استعداد و توانایی های خود را فدای فضای مجازی می کنند. همچنین نگرش خود به واقعیات و مسائل موجود در جامعه را نیز از دست می دهند. لذا سواد رسانه ای از ضروریات زندگی رسانه ای محسوب می شود.
امروزه کشور با مسائل و مشکلاتی در زمینه های مختلف بالأخص در حوزه اقتصاد رو به رو است. اگر جوان امروز سواد رسانه ای نداشته باشد، قطعا در دریای مغالطه های رسانه ای غرق خواهد شد. در نتیجه نسبت به جامعه خود بی تفاوت شده یا با تفکرات غربی که دقیقا ذهن جوانان را هدف گرفته است، همراه می شود. زندگی رسانه ای می تواند چشم را به روی واقعیت ها باز کند تلویزیون، روزنامه، مجلات، کتاب و… نیز از دیگر ابزارهای رسانه شناخته می شوند. بدیهی است که همۀ این ابزارها در سمت و سو دادن به تفکرات و نگرش انسان نسبت به جامعه خویش مؤثر واقع می شوند. امروزه رسانه های مختلف زندگی شر را احاطه کرده اند.
آنچه اهمیت دارد این است که در زندگی رسانه ای، افراد بر رسانه تسلط داشته باشند یا به عبارتی رسانه در اختیار انسان باشد نه اینکه رسانه بر انسان مسلط باشد. هرچند که در دنیای امروز، رسانه تا آنجا توانمند شده است که به تفکرات سست برخی از جوانان جهت می دهد اما ماهی را هروقت از آب بگیری تازه است. می توان با فعالیت های رسانه ای درست و به جا، قلب و ذهن جوانان را از چنگ رسانه های غربی که تمام توان خود را به کار گرفتهاند تا بتوانند ذهن و قلب نسل جوان و مؤمن را تسخیر کنند رهایی بخشید. زندگی رسانه ای، جوانان را تبدیل به انسان هایی منفعل کرده است. تصاویر، ویدیوها، خبرهای کذب، اخباری بدون تحلیل منطقی و گزارش های پوچ از وضعیت فعلی ایران و… جوانان را به خود جذب می کنند و آنان را از واقعیت دور می کند تا آنجا که ممکن است رسانه، جوان را نسبت به جامعه خود خشمگین کند و او خشم خود را با پذیرفتن سبک زندگی که رسانه به او تحمیل می کند، خالی کند؛ سبک زندگی ای که سرشار از شعائر غربی است.
حتی ممکن است تا آنجا از واقعیت های جامعه خود دور شوند که مهاجرت را بر ماندن ترجیح دهند. زیرا رسانه ها به خوبی آنها را با زیبایی فریبنده بیرون و پررنگ کردن زشتی های درون،فریب داده اند. به طوری که گویا همۀ خوشبختی در مهاجرت است. امروزه با وجود زندگی رسانه ای که دیگر سبکی از زندگی شناخته می شود، کنترل چنین مواردی دشوار است اما می توان با رسانه ای کردن بسیاری از واقعیات، دلایل بسیاری از مشکلات موجود و ارائه راهکار برای حل آن امید را در دل جوانان زنده کرد و آنان را از کشور و جامعۀ خود گریزان نکرد.
زندگی رسانه ای می تواند به جای اینکه راهی برای گریز از واقعیت باشد، راهی برای آگاهی بخشیدن باشد و چشم ها را به روی واقعیات باز کند البته به شرط تسلط انسان بر رسانه نه برعکس آن و نباید در زندگی رسانه ای منفعل بود بلکه باید کنشگری فعال باشیم تا بتوانیم واقعیات را بشناسیم و به دیگران آن شناختی که باید را بدهیم. فرار از زندگی واقعی و پناه بردن به رسانه خطری است که نسل جوان را تهدید می کند. قدرت در ذهن جوانان است و تا به خود نیایند، نمی توانند از این فضای غبار آلود نجات یابند.