موقعیت کره در کتابهای جغرافیای فارسی دوران پیش از اسلام به خوبی ثبت شده است. بر اساس متون ایرانی پیش از اسلام، شرقیترین نقطه زمین کنگ دژ است که به عنوان نقطه آغاز شناخته شده است. سرزمینهای متمدن شرقی آن را معیاری برای اندازه گیری طول جغرافیایی با فاصله ۱۸۰ درجه از غربیترین منطقه جهان میدانستند.
استفاده از کنگ دژ به دوران قبل از اسلام برمی گردد به این صورت که کنگ دژ در متون دینی باستانی ایرانی به عنوان سرزمینی مقدس توصیف شده که داستانها و اسطورههای متعددی از دامان آن پدید آمده است. شواهد فراوان تاریخی و جغرافیایی نشان میدهد که کنگ دژ اساطیری ایران، با کره کنونی از نظر جغرافیایی همخوانی دارد.
عمدهترین منابع اطلاعاتی در مورد موقعیت جغرافیایی کنگ دژ، دو متن پهلوی به نامهای بندهش و مینوی خرد هستند. جغرافی دانان و ستاره شناسان ایرانی سیلا و کنگ دژ را در ۱۸۰ درجه طول شرقی، دقیقاً در موقعیت جغرافیایی کره که بعدها توسط جغرافی دانان عرب توصیف شد، با مختصات جغرافیایی یکسان دانسته اند.
در شاهنامه فردوسی، در داستان جنگ بزرگ کیخسرو با افراسیاب که به گشودن همه تورانزمین میانجامد، ایرانیان نخست بهشت کنگ را میگشایند که از آنِ افراسیاب است و سپس در پی افراسیاب، از مُکران و آب زره میگذرند و به کنگدژ میرسند و از آبِ دیده رخ کیخسرو ناپدید میشود و دریغ پدری را میخورد که این شارستان را ساخته است و سپس، از کنگدژ باز میگردند و از آبزره و مُکران مجدداً میگذرند و به «سیاوشگرد» میرسند و کیخسرو باز دریغ پدر میخورد و جگر پرخون میکند و از آن پس به کنگ یا بهشت کنگ میروند و سرانجام به ایران باز میگردند.
توصیفهای «باسیلا» در «کوشنامه» به طرز شگفتآوری با سوابق سیلا در متون اسلامی مطابقت دارد. کوشنامه، به عنوان بخشی از تاریخ اسطورهای ایران، اثر حکیم ایرانشاه بن ابی الخیر است که آن را در نخستین سالهای سده ششم هجری نگاشته است. همچنین صفاتی که در متون اسلامی به سیلا بهعنوان سرزمینی رویایی و صلحآمیز داده شده است، با توصیفهای اثر «کوشنامه» قابل مقایسه است که در آن باسیلا بهعنوان سرزمینی آرام و بهشتی که ایرانیان به آن پناه برده و با پذیرایی گرم پادشاه سیلا مواجه شدند، ظاهر میشود
علاوه بر این، توصیفهای «باسیلا» در «کوشنامه» به طرز شگفتآوری با سوابق سیلا در متون اسلامی مطابقت دارد. کوشنامه، به عنوان بخشی از تاریخ اسطورهای ایران، اثر حکیم ایرانشاه بن ابی الخیر است که آن را در نخستین سالهای سده ششم هجری نگاشته است. همچنین صفاتی که در متون اسلامی به سیلا بهعنوان سرزمینی رویایی و صلحآمیز داده شده است، با توصیفهای اثر «کوشنامه» قابل مقایسه است که در آن باسیلا بهعنوان سرزمینی آرام و بهشتی که ایرانیان به آن پناه برده و با پذیرایی گرم پادشاه سیلا مواجه شدند، ظاهر میشود.
منابع تاریخی، تنها نشان میدهد که با فروپاشی سلسله ساسانی، بسیاری از خانوادههای سلطنتی و صنعتگران ایرانی به کشورهای شرق آسیا از جمله چین و شبه جزیره کره گریختند، اما هیچ گزارشی از آنچه دقیقاً برای آنها اتفاق افتاده یا سرنوشت آنها ارائه نمیکند، مگر در چند تواریخ چینی که به اختصار به وضعیت آنها اشاره شده است.
در چنین شرایطی، جالب است بدانید که این منابع ادبی مانند «کوشنامه» و … هستند که این گزارشها را به صورت دقیق در قالب داستانهای جذاب ارائه میدهند. به عنوان مثال منظومه «کوشنامه»، روایتگر داستان شاهزاده ایرانی، آبتین است که پس از فرار از چنگال ضحاک ماردوش به ماچین دوم یا همان سرزمین سیلا میگریزد و آنجا با شاهزادهای کرهای به نام (فرارنگ) آشنا شده، دلباخته او میشود و با وی ازدواج میکند. شاهزاده ایرانی (آبتین) و ارتشش با نامهای متفاوتی در داستانهای مختلف همراه با کسانی که به دنبال پناهندگی سیاسی به سیلا مهاجرت کردهاند، ظاهر میشوند. آبتین پس از اقامت در سیلا، به همراه ایرانیان کمکهای زیادی به جامعه سیلا میکنند، به ویژه هنگامی که با سربازان چینی برای کمک به پادشاه سیلا میجنگند.
ایرانیان پس از بازگشت به کشور خود در نزدیکی دریای خزر، تحت حمایت دوستانه پادشاه سیلا یعنی طیهور، مردم سیلا و جامعه آنها را در اسنادی مکتوب توصیف کردند.
«کوشنامه» در قالب داستانهای حماسی مجزا از نسلی به نسل دیگر منتقل میشد تا اینکه در قرن یازدهم یک محقق ایرانی، این حماسه شفاهی را در اسناد مکتوب گردآوری کرد. پس از آن، جلال متینی، مورخ ایرانی، مجدداً کوشنامه را ویرایش کرده و آن را در قالب کتابی مدرن در سال ۱۹۹۸ بر اساس نسخههای خطی اصلی موجود در کتابخانه بریتانیا (شماره OR ۲۷۸۰) منتشر کرد. «کوشنامه» میتواند در بازسازی روابط تاریخی ایران و سیلا (یعنی سرزمینی نزدیک چین که در متون اسلامی دیگر یافت میشود) کمک کننده باشد.
مطرح شدن نام کشور کره و سلسله سیلا در منظومه حماسی- اساطیری ایرانی «کوشنامه»، میتواند نشانهای روشن از روابط نزدیک فرهنگی، اجتماعی و سیاسی ایران و کره در دوران باستان باشد. منظومه «کوشنامه» متعلق به سدهی ششم هجری میباشد که به سبک شاهنامه سروده شده و تاریخ باستانی و اساطیری ایران را به روایتی متفاوت، اما هم عرض با شاهنامهی فردوسی بازگو مینماید.
جالب است بدانیم در متون اسلامی معاصر، در برخی از آثار تاریخی و جغرافیایی مسلمانان مانند «مسالک و ممالک» اثر ساعد بن علی جرجانی (۱۴۷۶م) و «عجایب المخلوقات» محمد بن احمد طوسی (۱۱۷۸-۱۱۶۱ م) به این نکته پی میبریم که «باسیلا» و «السیلا» برای توصیف همان منطقه از شبه جزیره کره استفاده میشود. همانطور که در قسمت پیشین هم ذکر شد با ظهور اسلام، اشاراتی به کره در بیست و سه منبع اسلامی که بین قرون نهم و شانزدهم توسط هجده محقق مسلمان نوشته شده است، یافت میشود: از جمله ابن خردادبه (متوفی ۸۸۶ میلادی)، سلیمان التجیر (متوفی حدود ۸۵۰ میلادی)، و مسعودی (متوفی ۹۵۷ میلادی) که همه اینها نشان میدهد نفوذ مسلمانان در آن زمان به شبه جزیره کره رسیده بود.
اما قبل از کشف کوشنامه، هیچ سند یا حماسهای یافت نشده بود که روابط باستانی ایران و سیلا را به این شرح مفصل توصیف کند. از این نظر، مطالعه عمیق این اثر کمنظیر ادبی با تمرکز بر توصیفهای آن از «باسیلا» به گسترش درک ما از روابط پیشامدرن بین خاورمیانه، به ویژه ایران و کره کمک خواهد کرد. از آنجایی که هم وقایع تاریخی و هم باورهای اساطیری ایران باستان در کوشنامه گنجانده شده است، به نظر برخی محققان و مورخان میتوانیم توصیفهای داخل کوشنامه را به عنوان شواهد تاریخی بعضا معتبر بپذیریم.
لازم به ذکر است که سلسلهی سیلا یا شیلا یکی از سه پادشاهی باستانی بزرگ سرزمین کره است که در سال ۵۷ پیش از میلاد مسیح تاسیس شد.
البته در شاهنامه هم به شخصیت «فرانک» یا همان «فرارنگ» کوشنامه، شاهزاده کرهای و دختر طیهور، پادشاه سرزمین سیلا، همسر آبتین و مادر فریدون اشاره شده است، اما صحبتی از نسب او و چگونگی ازدواجش با آبتین به میان نیامده است.
«کوشنامه» همچنین اطلاعات جغرافیایی و زیستی کره و نیز ویژگیهای معماری کاخها و قلعههای باستانی آن را با دقت فوقالعادهای به تصویر کشیده شده است. تاکنون هیچ سند و حماسهای این چنین واضح، روابط دیرینه ایران و سیلا را نشان نداده است.
ذکر یک نکته از این شاهکار ادبی ضروریست و آن اینکه: هنوز مشخص نیست که چرا «کوش نامه» از کره نه به عنوان سیلا، بلکه به عنوان “باسیلا” “Basīlā” (بسیلا) یاد میکند؟
بنابراین اعتقاد قوی بر این است که باسیلا در این اثر، همان سیلاست که متون اسلامی به آن اشاره دارد. همچنین توصیفات باسیلا نیز تا حد زیادی مطابق با سوابق و توصیفات سیلا در متون اسلامی است. از همه مهمتر در برخی از آثار تاریخی و جغرافیایی اسلامی مانند: «مسالک و ممالک» اثر علی جرجانی (متوفی ۸۸۶ ق/۱۴۷۶ م) و «عجایب المخلوقات» (۵۵۶–۵۷۳ ق/۱۱۶۱–۱۱۷۸م) نیز واژه باسیلا را مییابیم.
همچنین واژههای سیلا/السیلا را که هر دو منطقه مشابهی از شبه جزیره کره را به تصویر میکشند. به گفته وثوقی، مورخ ایرانی، در دوران اسلامی، واژه باسیلا برای اولین بار در «کوش نامه» به کار رفت، و بعداً به کتاب مجمل التواریخ و القصص (۵۲۰ق/۱۱۲۶م) راه یافت.
در ادامه، به بررسی خاستگاههای مشترک فرهنگی ایران و کره از منظر اشتراکاتی که دو زبان پارسی و کرهای دارند میپردازیم:
زبانهای فارسی و کرهای چه از لحاظ بعضی نکات دستوری و زبانی و چه از لحاظ کاربرد فرهنگی و اجتماعی دارای تشابه هستند. اگرچه این دو زبان به دو خانوادهی زبانی متفاوت تعلق دارند، اما از نظر کاربرد واژههای احترامآمیز و پسوندهای نشانگر ادب و مرتبهی اجتماعی و فرهنگی، دارای تشابهات زیادی هستند که نشانگر شباهت تاریخی هر دو کشور و نظامهای طبقاتی و اجتماعی اعصار گذشتهی دو کشور میباشد.
زبان فارسی متعلق به خانواده زبانهای هند و اروپایی است و زبان کرهای، به نظر برخی به خانواده زبانهای آلتایی تعلق دارد که دربرگیرنده زبانهای ژاپنی، ترکی، مغولی و مانچویی است.
به رغم این تفاوت عمده، به کارگیری گسترده نشانههای ادب از ویژگیهای مشترک دو زبان است. آیین چینی کنفوسیوس در کره که تقسیمات اجتماعی دقیق و حرمت گذاری طبقات و گروههای فرودست نسبت به طبقات و گروههای فرادست و نیز احترام کوچکتران به بزرگتران را ترویج میکند و نیز نظام طبقاتی جامعة کره از عوامل مؤثر در شکلگیری ساختار ادب در زبان کرهای شمرده میشود.
عوامل مهم و مؤثر در کاربرد نشانههای ادب در دو جامعه ایران و کره را میتوان قدرت، همبستگی، جنسیت، سن و موقعیتهای اجتماعی، فرهنگی و خانوادگی برشمرد.
بنا به نظرسنجیهای محققان ایرانی از مخاطبان سریالهای کرهای، آنان تمایز اصلی فیلمها و سریالهای کرهای با محصولات تلویزیونی و سینمایی دیگر کشورها از جمله کشورهای غربی را در همین تشابه فرهنگی عنوان کردهاند. به عقیده ایشان، کاراکترهای کرهای پر از احساسات هستند، با اطرافیانشان مودبانه صحبت میکنند، به بزرگترها احترام میگذارند، وقتی با غریبهای رو به رو میشوند او را به نام صدا نمیزنند و با القاب احترامآمیز خطابش میکنند درست مانند آنچه که ما در فرهنگ اصیل ایرانی مشاهده میکنیم، به همین دلیل مخاطبان ایرانی بهتر میتوانند کاراکترهای این سریالها و فیلمها را درک کنند و آنها را بیشتر دوست دارند.
وجود مضامین شرقی
عشق و محبت، مضامین اصلی بیشتر فیلمها و سریالهای کرهای هستند، مضامینی که برای مخاطب ایرانی جایگاه ویژهای داشته و ریشه در فرهنگ و تاریخ باستانی کشور ما دارند. کرهایها بر ارزشمند بودن این مضامین در داستانهایشان تاکید میکنند، در خلال روایت داستان سریالهای کرهای مفاهیمی چون؛ درست زیستن و انسان بودن به مخاطب عرضه میشود.
سازندگان برای صفات ایثار، جوانمردی، ازخودگذشتگی، شجاعت و انسانیت ارزش قائل بوده و به بیانی بهتر، شرقی بودن را به تصویر میکشند و آن را به وضوح در فیلمها و سریالهایشان به نمایش میگذارند. اکثر مخاطبان ایرانی این سریالها در نظرسنجیها اذعان کردهاند که این رنگ و بوی شرقی به همراه روایتی زیبا و جذاب از زندگی است که آنها را به خود جذب میکند.
داستانهایی با شباهت بسیار زیاد به فرهنگ و نگرش اصیل ایرانی و همخوان با تفکر و مفاهیم شرقی که برای آنها بسیار ملموس و قابل پذیرش و حتی احترامآمیز میباشد. این مسئله باعث میشود مخاطب ایرانی با کاراکترهای این سریالها به راحتی همذاتپنداری کند و تماشای این فیلمها و سریالها را به بسیاری از فیلمها و سریالهای غربی ترجیح دهد.
این مضامین و شباهتها نه تنها در فیلمها و سریالهای امروزی بلکه حتی پیچیدهتر و عمیقتر در سریالهای تاریخی کرهای، مخاطبان ایرانی را شیفتهی خود کردهاند. از نظر ایشان، کاراکترهای افسانهای و تاریخی کرهای شباهت زیادی با اسطورههای تاریخی و باستانی ایرانی دارند که بر خلاف ایرانیها که هیچگاه آنطورکه باید و شاید به آنها نپرداختهاند، اما کرهایها با اشتیاق فراوان سالانه دهها فیلم در مورد این قهرمانان تاریخی و اسطورهای خود میسازند و به آنها افتخار میکنند.
حتی داستانهای عمیق و باستانی این قبیل سریالها و فیلمهای تاریخی به عقیدهی این افراد، به داستانهای باستانی ایرانی شباهت بسیار دارند و ترجمه این دیالوگهای تاریخی، برایشان چالش جالب و جذابی میباشد.
زمینههای تاریخی ادب در زبان کرهای و فارسی
جامعه کره در دوران سه پادشاهی، از نیمه دوم قرن یکم پیش از میلاد تا نیمه قرن دهم میلادی، دارای نظام طبقاتی خاص بوده و هر طبقه براساس معیارهای معین از جمله تاريخچه خانوادگی، مذهب، قدرت، قابلیت و عملکرد تعریف میشده است. در دوره پادشاهی جوسان، جامعه از چهار طبقه سلسلهمراتبی تشکیل میشد که عبارت بودند از: طبقه اشراف، طبقه متوسط، طبقه عوام و طبقه فرودستان.
آیین چینی کنفوسیوس که در این دوره، دین ملی کره محسوب میشده و بنیاد سلسله جوسان بر مبانی اعتقادی آن استوار بوده، تمایزات طبقاتی را مورد تأکید قرار داده است. این آیین، قانون اخلاقی ویژهای متضمن پنج نوع رفتار بین اشخاص وضع کرد که چهار نوع آن مبتنی بر روابط سلسلهمراتبی بود و اطاعت یک جانبه مادون از مافوق، اساس آن شمرده میشد.
به عبارت دیگر، کنفوسیونیزم بر آن بود که روابط انسانی را به طور دقیقی بر پایه «سه پیمان و پنج اصل» یا همان (-gang-o- ryun sam) بنا نهد. پنج اصل کنفوسیونیزم عبارتند از وفاداری اتباع به پادشاه، احترام فرزندان به والدین، امتیاز شوهر نسبت به همسر، برتری بزرگتر نسبت به کوچکتر (از نظر سن، خویشاوندی و موقعیت اجتماعی) و سرانجام، وفاداری نسبت به دوستان. اصلهای یک تا سه که اصول مهم پنجگانهاند، سه پیمان مجموعه فوق را تشکیل میدهند.
ساختار ادب و احترام زبان کرهای در چنین جامعه و فرهنگی پدید آمد و در هفت سطح یا سبک بیان شکل گرفت. قدرت سیاسی و اقتصادی، شأن فرهنگی و اجتماعی، سن، خویشاوندی و رابطه گروهی عوامل مهم جلب احترام محسوب میشدند.
اصطلاح «سطح بیان» در کره قدمت زیادی دارد، اما «سبک بیان» عنوان کلیتری است که به تازگی کاربرد یافته و نشاندهنده تغییرات اخیر در عناصر ادب است.
به لحاظ تاریخی، شباهتهایی میان کره و ایران به چشم میخورد. کشور کره از نیمة قرن اول قبل از میلاد تا سال ۱۹۱۰ میلادی دوران سه پادشاهی و دو حکومت سلطنتی دیگر را پشت سر گذاشته است. تنها ده قرن متعلق به دو دوره پادشاهی گوریو و جوسان است. پادشاهی گوریو که نام کره از آن گرفته شده، حدود چهار قرن و نیم و پادشاهی طبقاتی جوسان، حدود پنج قرن و نیم است. در این میان، به ویژه جامعه طبقاتی دوره جوسان با ایران عهد ساسانی دارای شرایط مشابهند.
در زمان شاهنشاهی ساسانی، اهالی ایران به چهار طبقه ۱. روحانیون ۲. جنگیان ۳. مستخدمان ادارات دولتی (دبیران) و ۴. زارعان و کسبه تقسیم میشدند و هرکدام از این طبقات دارای تقسیمات کوچکتری بودند.
آشنایی کامل با سبکهای بیان و نشانههای ادب در زبان کرهای از اهمیت خاصی برخوردار است و نباید فراموش کرد که کرهایها چنانچه به سبک نامناسب، یعنی با نشانههای نادرست از احترام، مورد خطاب قرار گیرند به راستی آزرده خاطر میشوند. در جامعه کره، اندک تفاوت سنی، حتی در حد یک سال، موجب احترام جوانتر به مسنتر میشود.
میان سبکهای ادب و احترام در زبانهای کرهای و فارسی هماهنگی و برابری محتوایی وجود دارد، اما دو تفاوت مهم زیر بین این دو زبان شایان توجه است:
زبان فارسی برخلاف کرهای دارای دو گونه متفاوت نوشتاری و گفتاری است که بهکارگیری نشانههای ادب در هر دو گونه ضرورت و اهمیت دارد. در زبان فارسی سبک فرا مؤدبانهای وجود دارد که میتوان آن را سبک تکریمی نامید. سبک تکریمی، بیش از همه، نشاندهنده بالاترین درجة احترام نسبت به انبیاء الهی، بهویژه پیامبر گرامی اسلام و خاندان ایشان از جمله امامان معصوم، امامزادگان، همچنین شخصیتها و بزرگان دینی است که با عناوین و عبارتهای دعایی خاص بیان میشود، مانند حضرت امیرالمؤمنین، علی علیهالسلام.
زبانهای فارسی و کرهای، گرچه به خانوادههای زبانی متفاوتی تعلق دارند، اما دارای وجوه مشترک فراوان در پدیده جهانی ادب هستند که ریشه در زمینههای تاریخی، اجتماعی و فرهنگی دارد. نظامهای طبقاتی و آیین کنفوسیوس در کره از عوامل مؤثر در پیدایش ادب زبانی در این کشور دانسته میشود. مشابهتهای تاریخی بین ایران و کره و حضور فرهنگ اسلامی در ایران که بر رعایت ادب و احترام نسبت به بزرگان و بزرگتران تأکید میکند از موارد عمده آن به شمار میروند.
ابراز ادب و احترام در زبان کرهای با نظامی پیچیده و گسترده مرکب از هفت سبک همراه است که امروزه به سادگی گراییده و در چهار سبک رسمی، نیمهرسمی، صمیمی و ساده خلاصه میشود.
در زبان کرهای معاصر، مجموعه نشانههای ادب به صورت پسوندهای فعلی ویژه مخاطب و پسوند فعلی ویژه سوم شخص در حالت فاعلی ظاهر میشوند و کاربرد آنها در مورد همه افعال این زبان در چهار سبک یاد شده الزامی است. ضمایر، صفات و اسامی نیز از نظر ادب و احترام در چهار حالت صرف میشوند. از این گذشته، در زبان کرهای افعال و اسمهای معینی به احترام نسبت به مخاطب و سوم شخص اختصاص و برخی بر فروتنی گوینده دلالت دارند.
زبان فارسی، همچون کرهای، به وفور از نشانههای ادب برخوردار است، اما پسوندهای قاعدهمند حرمتگذاری اغلب به شناسه دوم شخص و سوم شخص جمع محدود میشوند که در مورد شخص مفرد به کار میروند. افعال، ضمایر و اسمها نیز دارای قرینههای مؤدبانه زیادی هستند، اما اغلب با درجات متفاوتی از ادب زبانی همراهند. نقش «فرمودن» در ساختارهای مؤدبانه زبان فارسی بسیار کلیدی است. بهطور کلی، فارسی و کرهای از حیث پسوندهای فعلی، عناصر واژگانی و دیگر نشانههای ادب از غنای بسیار و پیچیدگی فراوان بهره دارند، اما تفاوتهای زیر در دو زبان برجستگی بیشتری نشان میدهد:
۱. در فرهنگ و زبان کرهای رعایت احترام نسبت به بزرگتر، ولو با تفاوت سنی مختصر، امری واجب شمرده و توجه زیادی به آن مبذول میشود.
۲. در زبان کرهای، برخلاف فارسی، اسم، ضمیر و صفت در حالتهای چهارگانه ادب صرف میشوند.
۳. فرایند ادب در زبان کرهای بیش از زبان فارسی، شکل پيچيده دستوری، ضابطهمند و الزامی دارد.
در نهایت اینکه…
احساسات محلی نسبت به کره در گذشته قابل احترام نبوده است، اما موج کره به طور اساسی وجهه ملی کره را به شکلی مثبت تغییر داده است. موج کرهای در نهایت تصویر کره را در کشورهای خارجی بهبود بخشید، که به نوبه خود یک اثر موجی ایجاد کرد که بسیار فراتر از اقتصاد یا شبه جزیره کره گسترش یافته است.
جذابیت فرهنگ پاپ کره برای آسیاییها به ویژه برای دولت کره مهم است، زیرا تصویر ملی این کشور همیشه در کشورهای همسایه مثبت نبوده است. در یک مقاله نشریه کره هرالد آمده است: «به طور کلی، قدرت فرهنگی یک ملت در جذابیت نهفته است؛ و از نظر جذابیت در سطوح پایینی باقی میمانیم چنانچه تصاویر خشونت آمیز و سایر مشکلات اجتماعی را به تصویر بکشیم؛ بنابراین ما نیاز به تغییر درونی داریم تا قدرت فرهنگی خود را در درازمدت ارتقا دهیم.». موج کرهای بدون شک پیامدهای مثبت زیادی برای کره داشته است، مانند بهبود روابط خارجی، افزایش گردشگری و ارتقای کلی وجهه کره در صحنه بینالمللی.
با توجه به روابط اقتصادی قابل توجهی که امروزه کره را به خاورمیانه مرتبط میکند، نیاز روزافزونی برای ایرانیها و کرهایها وجود دارد که درباره این الگوهای تاریخی و فرهنگی بیشتر بیاموزند. دانشگاهیان هر دو کشور میتوانند – و میبایست – کارهای بیشتری برای کمک به تعادل جنبه تجاری این رابطه با تشویق به درک عمیقتر از تاریخ و فرهنگ خاورمیانه انجام دهند. انجام این کار پایه قوی تری برای همکاریهای اساسیتر در سالهای آینده فراهم میکند.
از جهت فرهنگی نیز در این شرایطی که محصولات موج کره جنوبی (هالیو) از هر سو علاقه جوانان و نوجوانان ایرانی را به سمت خود کشانده است، شناخت این خاستگاههای مشترک ضروریست و مدیران فرهنگی میبایست به این مطلب بیاندیشند که چنین تبادل فرهنگی نباید یک طرفه باشد چنان چه تا کنون و طی چند سال پس از ورود موج کرهای هالیو، از جهت فرهنگی این تبادل یکطرفه بوده است.