مقتدی صدر واقعا در عراق چه می‌خواهد؟

مایکل روبین عضو ارشد در موسسه تحقیقاتی دست راستی امریکایی «امریکن اینترپرایز» است. او پیش‌تر به عنوان مقام رسمی در پنتاگون کار کرده بود و به تحلیل و ارزیابی درباره مسائل مرتبط با خاورمیانه می‌پرداخت. او مدت زمان کوتاهی پیش از کودتای ۱۵ جولای ۲۰۱۶ ترکیه احتمال وقوع آن کودتا را در مقاله‌ای پیش بینی کرده بود. در ژوئن ۲۰۱۷ میلادی «رجب طیب اردوغان» شکایتی کیفری را علیه او در دادگاه‌های ترکیه تنظیم کرد و روبین را به حمایت از تروریسم و شخص فتح الله گولن متهم کرد. روبین در فاصله سال‌های ۲۰۰۲ تا ۲۰۰۴ میلادی مشاور امور ایران و عراق در دفتر وزارت دفاع امریکا بود. او در فاصله سال‌های ۲۰۰۳ تا ۲۰۰۴ میلادی مشاور سیاسی حکومت ائتلاف موقت عراق در بغداد بود. پایان نامه او با عنوان «ساخت ایران مدرن» (۱۸۵۸ تا ۱۹۰۹) میلادی بوده است.

به گزارش فرارو به نقل از نشنال اینترست، تا دو دهه پیش تعداد کمی از امریکایی‌ها می‌دانستند مقتدی صدر کیست. این به دلیل ناآگاهی آنان از اوضاع عراق نبود. در هر صورت، تعداد کمی از عراقی‌ها می‌دانستند که او کیست. تعداد فزاینده‌ای از آمریکایی ها، به ویژه پس از جنگ اول خلیج فارس مسائل مرتبط با عراق را مطالعه کرده بودند. آنان از پیچیدگی بافت اجتماعی عراق و از اهمیت حوزه در نجف و مراجع تقلید بزرگ شیعه که در آنجا زندگی و تدریس می‌کنند آگاه بودند حتی اگر این موضوع را کاملا درک نمی‌کردند.

زمانی که در سیا مشغول به کار بودم تحلیلگران به پویایی قبیله‌ای و طایفه‌ای عراقی فکر می‌کردند. سازمان سیا با اعضای خانواده هایی که با اقوام خود در داخل عراق ملاقات می‌کردند، همکاری کرد و از طریق آنان اطلاعات بیش‌تری کسب کرد تا سعی کند به پرسش‌هایی که مطرح می‌شدند پاسخ دهد. ایالات متحده اغلب به دنبال راه حلی سریع است. این سازمان یک دستگاه امنیت ملی چند میلیارد دلاری دارد تا مسائل پیچیده را در اوراق تصمیم گیری یک صفحه‌ای برای وزیران یا روسای جمهور ساده‌سازی کنند. مطمئنا در مورد جنگ عراق در سال ۲۰۰۳ نیز چنین بود.

بلافاصله پیش از آغاز کارزار بمباران، سیا معتقد بود که «صدام حسین» رئیس جمهور عراق را در رستورانی در بغداد شناسایی کرده و با انفجار رستوران او را از بین برده است. در حالی که وزارت امور خارجه و وزارت دفاع بر سر شکل دولت جدید بحث می‌کردند سیا تلاش کرد تا «نزار الخزرجی» ژنرال جدا شده از رژیم بعث عراق را به قدرت برساند. ان طرح نیز با شکست همراه بود.

با سقوط بغداد، ایالات متحده آخرین کارت خود را بازی کرد. مقام‌های امریکایی امیدوار بودند بتوانند با «عبدالمجید الخویی» روحانی عراقی فرزند آیت الله العظمی «ابوالقاسم خویی» ارتباط برقرار کنند. یک هفته پس از بازگشت خویی به نجف او به زیارت حضرت علی امام اول شیعیان مشرف شد. خویی به پاس احترام به قداست آن مکان به اعضای گروه امنیتی مسلح خود دستور داد در مقابل دروازه ورودی منتظر بمانند. در داخل حرم گروهی از طرفداران مقتدی صدر کوچک‌ترین فرزند آیت الله العظمی صدر که چهره‌ای بسیار مورد احترام بود به خویی حمله کردند.

مقتدی نام خانوادگی خاندان‌اش را به ارث برده بود، اما برخلاف پدرش به تقوای دینی شهرت نداشت. مقتدی بر خلاف دو برادرش که مانند پدرش توسط نیرو‌های امنیتی صدام حسین کشته شدند هرگز به عنوان یک طلبه برتری نداشت. او خطیب با استعدادی بود، اما در مقایسه با همسالان‌اش در الهیات کم عمق بود. پدر صدر مدت‌ها پیش از مرگ‌اش به اصطلاح او را از قلم انداخته بود.

آن چه مقتدی صدر فاقد آن بود را می‌توان عقل و تقوا دانست و او آن را با جاه طلبی و فساد جبران کرد! نجف برای او کم‌تر محل آرامگاه حضرت علی و بیش‌تر زیارتگاهی پردرآمد قلمداد می‌شد که از طریق آن ثروت اندوزی می‌کرد.  او از تاکتیک‌های مافیایی برای اخاذی پول و استفاده از خشونت اوباش برای ارعاب رقبایش استفاده کرد. پوپولیسم او در محله‌های فقیرنشین بغداد زمینه مناسبی پیدا کرد و به یک نیروی سیاسی قدرتمند تبدیل شد. حتی زمانی که حوزه او را تحقیر می‌کرد سیاستمداران عراقی با او وارد معامله شدند.

منطق جریان‌های سیاسی در قبال جریان صدر این بود: صدر به توده‌ها الهام بخشید، اما نتوانست آنان را کنترل کند. جریان او شکاف‌زا بود. جریان‌های سیاسی عراقی گمان می‌کردند با تظاهر به احترام به مقتدی صدر می‌توانند او را آرام کرده و از حمله طرفداران‌اش مصون باشند. تهران استراتژی دیگری برای مدیریت صدر داشت. استراتژیست‌های ایرانی هرگز تمام تخم مرغ‌های خود را در یک سبد قرار نمی‌دهند. حتی زمانی که ایران امکانات مختلف را در اختیار صدر قرار داد همزمان از گروه‌هایی مانند سپاه بدر نیز حمایت می‌کرد. هر زمان که کنترل صدر بسیار دشوار می‌شد تهران به سادگی پشتیبانی را به رقبای او انتقال می‌داد. صدر احتمالا ناراضی بود و حمایت بیش‌تری را از ایران می‌خواست. چندین سال پیش، صدر شروع به جستجو برای حامیان دیگر کرد. او به «محمد بن سلمان» ولیعهد عربستان سعودی و امارات متحده عربی نزدیک شد.

واشنگتن در حالت فراموشی تاریخی دائمی و خیال بافی به سر می‌برد. دیپلمات‌ها و تحلیلگران اطلاعاتی موضع ضد ایرانی جدید صدر را درونی کردند و شروع به بررسی این موضوع کردند که آیا او ممکن است امیدی برای مقابله با افزایش قدرت داخلی شبه نظامیان تحت حمایت ایران در داخل عراق ایجاد کند یا خیر.

در حالی که صدر از ملاقات یا گفتگوی مستقیم با مقام‌های آمریکایی خودداری کرد گفتگو‌ها برای سال‌ها از طریق واسطه‌های منتخب ادامه داشته است. امروز بسیاری از مقام‌های آمریکایی بر این باورند که اتحاد دوفاکتو صدر با «مصطفی کاظمی» نخست وزیر و حزب دموکرات کردستان عراق هم معنادار و هم نمادی از چرخش فکری اوست.

با این وجود، باور این که صدر تغییر کرده بی‌معنی است. باور این که او به دنبال عراقی لیبرال یا حتی بی‌طرف است نیز بی‌معنی می‌باشد.

برای صدر تنها چیزی که اهمیت دارد قدردانی از جاه طلبی اوست. او مخالف است و اکنون به دنبال فروپاشی نظام کنونی عراق است نه به این دلیل که فساد ذاتی آن حکومت او را آزار می‌دهد بلکه به این دلیل که داد و ستد سیاسی آن با برنامه‌های گسترده‌تر او تداخل دارد. به همین ترتیب، خصومت کنونی او با ایران کم‌تر به اختلافات اساسی با جمهوری اسلامی ایران مربوط می‌شود تاعدم تمایل صدر به تقسیم قدرت یا زیر پا گذاشتن خود. صدر جاه طلبی برای رهبری دارد، اما می‌داند که هرگز نمی‌تواند نفوذ پدرش یا مراجع تقلید فعلی مستقر در نجف را به دست آورد، زیرا او فاقد تقوا است. با این وجود، در یک نظام با شاکله‌ای مشابه نظام سیاسی فعلی ایران او ممکن است بتواند اراده خود را بیش‌تر از جنبه کلامی و الهیاتی از نظر سیاسی تحمیل کند.

صدر ممکن است اهداف خود را به دلایل تاکتیکی مبهم بیان کند، اما زمانی که صحبت از ایدئولوژی می‌شود منظور او دقیقا همان چیزی است که می‌گوید. او غرب را تحقیر می‌کند. سخنان ضد اسرائیلی او صادقانه است. از این دیدگاه او شباهت زیادی به ایرانی‌ها دارد، اما فاقد اعتبار و مشروعیت دینی آنان است. او به دنبال تحمیل چیزی است که با اجماع نمی‌تواند به دست آورد. برای دو دهه، نخبگان سیاسی عراق صدر را تحت کنترل داشتند. با این وجود، در سراسر طیف سیاسی بغداد، امروز تنها اتفاق نظر این است که نظم شکل گرفته عراق در دوره پس از ۲۰۰۳ میلادی شکست خورده است. سیستم در حال فروپاشی است.

در چنین شرایطی، صدر خطرناک‌تر می‌شود. اینجاست که باور کاخ سفید، وزارت خارجه و سیا مبنی بر این که می‌توانند صدر را هدایت یا کنترل کنند بسیار خطرناک است. آنان بر این باورند که در حال انجام بازی پیچیده‌ای هستند، اما با فضا دادن یا حمایت از ائتلاف‌هایی که صدر در آن حضور دارد ساده لوحی «جیمی کارتر» در ماه‌های پیش از پیروزی انقلابیون اسلامگرا در ایران را تکرار می‌کنند.

بغداد ۲۰۲۲ شبیه تهران ۱۹۷۸ است. ضروری است واشنگتن بفهمد که وضعیت اکنون تا چه اندازه خطرناک است.

دیدگاهتان را بنویسید