این روزها در مرحله اجرایی شدن قانون رتبه بندی معلمان قرار داریم. موضوعی که مدت ها بر سر زبان ها افتاده بود. اینکه جزئیات این قانون چیست؟ محل بحث ما نیست؛ اما انتظار این است که در هر صورت اتفاقات امیدوار کننده و رو به جلویی در زمینه حقوق و دریافتی های معلمان صورت گیرد.
ناگفته پیداست که در حال حاضر یکی از آفت های مهمی که گریبان گیر نظام تعلیم و تربیت ما شده، موضوع دو شغله بودن برخی از معلمان است. بدون تردید، معلم باید همواره درگیر مسائل آموزشی، پژوهش، تحقیق و ارائه راهکارها برای تقویت و رشد دانش آموزان باشد. شغل هایی مثل مسافرکشی یا معاملات املاک، هر چند در جای خود از مشاغل ضروری جامعه محسوب می شوند و در جای خود ارزشمند هستند اما قرار نیست کسی که مسئولیت آموزش و پرورش دانش آموزان را به عهده دارد، وقت و فکر خود را درگیر این مشاغل کند.
البته منظور ما از معلم در اینجا، بعضی از معلمانی نیست که در حال حاضر، بودن یا نبودن آنها در نظام آموزش و پرورش خیلی تأثیری ندارد؛ زیرا ما با کلمه و عنوان «معلم» کاری نداریم؛ اما در هر صورت، اگر برای تربیت و گزینش یک معلم متعهد، نخبه، کارآمد و دغدغه مند زمان گذاشته و هزینه می کنیم، آنگاه باید به بهترین وجه ممکن از او استفاده کنیم.
بنابراین، در نظام رتبه بندی معلمان یا هر قانون و ابلاغیه دیگر درباره افزایش حقوق معلمان باید به این نکته توجه کرد که هدف از تدوین و اجرای آنها برای در امان ماندن از انتقادات و اعتراضات نباشد. شکی وجود ندارد که چه معلم و چه غیر معلم باید متناسب با نرخ تورم و شرایط اقتصادی، حقوق دریافت کنند؛ حتی به دلیل اهمیتی که در مورد جایگاه معلم وجود دارد، می توان توجیه کرد که بعضاً حقوق بیشتری هم پرداخت شود؛ اما از آن طرف باید در نظر داشت که این اقدام به معنی پول پاشی و یا نادیده گرفتن معیارها نیست.
معلمی باید حقوق خوب دریافت کند که بازدهی آن در آموزش و پرورش اثبات شده و ملموس باشد. معلم کم سواد و بی سواد و یا معلم غیر متعهد و غیر نخبه نباید جایی در آموزش و پرورش داشته باشد. وقتی در مراحل آموزش و جذب معلمان، افراد نخبه و کارآمد را آموزش دادیم و برگزیدیم و از آن طرف هم در روند کار آنها نظارت و ارزیابی مستمر صورت گیرد، در اینجا می توانیم افزایش حقوق و دریافتی را حق آنها بدانیم.
از سوی دیگر، باید توجه کرد که همه این هزینه ها برای ساخت، تعلیم و رشد نسلی است که قرار است فردای کشور را به او تحویل دهیم. بنابراین، معلمان ما علاوه بر اینکه خودشان باید اهل تحقیق و پژوهش باشند، همچنین باید به صورت مستمر در دوره های آموزشی و مهارت افزایی حضور داشته باشند.
از ضروری ترین دوره ها دوره های مربوط به مباحث فرهنگی، اجتماعی و حتی سیاسی است. ضمن اینکه توجه به مسائل عقیدتی و پاسخ به شبهات روز نیز باید به صورت مستمر در برنامه های آنها گنجانده شود.
برای تحقق این اقدامات نباید منتظر معلم ماند و نهاد آموزش و پرورش خودش باید ساز و کاری را برای این مسائل تدوین و اجرایی کند. زیرا معلم عوام مسلک، ایستا و غیر فعال نه به درد آموزش و پرورش و نه به درد دانش آموزان می خورد و وقت دانش آموزان و سرمایه بیت المال را هم هدر خواهد داد.
اگر به این نکات توجه نکنیم، مانند گذشته شاهد خواهیم بود که برخی افراد، بیشتر برای دریافت حقوق آخر ماه – و نه از روی علاقه و دغدغه ذاتی به مقوله تعلیم و تربیت – به سمت آموزش و پرورش خواهند آمد.