دولت «جو بایدن» در بسیاری از عرصههای داخلی تاکنون نتوانسته است به وعدههایش جامه عمل بپوشاند. شدت گرفتن انتقاد مخالفان، ناتوانی در کنترل تورم، وضعیت بیکاری و کاهش رشد اقتصادی همه از عواملی بودند تا رئیس جمهوری آمریکا را به سمت بهره برداری از عرصه سیاست خارجی برای جبران ناکامیها و کسب موفقیت حداقلی تا قبل از انتخابات میان دورهای کنگره رهنمون کرد.
از چند هفته قبل واشنگتن سعی کرد تا با برجستهسازی سفر به خاورمیانه برای کاخ سفید دستاوردی را ردیف کند. مجموعهای از تحلیلها از این سفر بیان میشد که موضوع بازار انرژی و درخواست از کشورهای عربی برای افزایش تولید، زمینهسازی برای بهبود روابط رژیم صهیونیستی و عربستان، موضوع ایران و توافق هستهای از مهمترین مسائل مطرح میشدند اما نکتهای که تنها اندک تحلیلگران غربی به آن اشاره داشتند بحث هزینه کردن کاخ سفید از عرصه سیاست خارجی برای رئیس جمهوری بود که سابقه و تجربه طولانی در کمیته روابط خارجی سنا دارد.
تحلیلگران اعتقاد دارند کاخ سفید از عرصه سیاست خارجی برای رئیس جمهوری هزینه میکند که سابقه و تجربه طولانی در کمیته روابط خارجی سنا دارد
در دوره «باراک اوباما» سیاست خارجی نگاه به شرق و مهار چین در راهبرد کاخ سفید برجسته بود؛ در دوره «دونالد ترامپ» کاستن از تعهدات بین المللی آمریکا، دفاع حداکثری از رژیم صهیونیستی و تمرکز بر عرصههای داخلی نمایان بود. در دولت بایدن اما مجموعهای از اقدامات پراکنده و نامشخص رقم خورده است به گونهای که بسیاری از ناظران را متقاعده ساخته که وی راهبرد کلان مشخصی را برای جایگاه جهانی آمریکا تبیین نکرده و معدود موفقیت های وی نیز از اشتباه یا کمک دیگران حاصل شده است.
از اینرو برخی تحلیلگران اعتقاد دارند عرصه سیاست خارجی بزرگترین قدرت جهان از مسیر خارج شده است و اکنون نیازمند به معماری دوباره است.
سیاست خارجی آخرین کارت بازی دولت بایدن
اوج ناهماهنگی در سیاست خارجی آمریکا سفر بایدن به خاورمیانه بود که در اوج پریشانی کاخ سفید انجام شد و از دیدگاه بسیاری از تحلیلگران تقریبا هیچ دستاوردی نداشته است.
تارنمای نشریه «THE FEDERALIST» در زمینه شکست راهبرد سیاست خارجی بایدن آورده است، سفر بایدن به عربستان سعودی در دستیابی به هدف تامین نفت بیشتر به طرز شگفت انگیزی شکست خورد. رسانههای پشتیبان رئیس جمهوری اعتبار آمریکا، حقوق بشر و … را نادیده میگیرند و در مقابل تنها به پوشش خود از تلاش دیپلماتیک ناموفق ایالات متحده بسنده میکنند.
هدف واقعی دیدار بایدن از عربستان رفع مشکل قیمت سوخت در داخل آمریکا بود که به میزان محبوبیت او صدمه زده است. با این حال، نکته ملموس از سفر این بود که بایدن از یک دولت و رهبر آن که در تبلیغات انتخاباتی نفرتانگیز میخواند، نفت التماس کرد.
بایدن با آخرین کارت یعنی سیاست خارجی بازی می کند. او که در همه چیز شکست خورده، چاره ای جز در آغوش کشیدن بنسلمان نداشت به این امید که او نیز به نوبه خود لطفی به بایدن کند
شبکه خبری «فاکس نیوز» در این ارتباط به نقل از یک کارشناس ارشد سیاست خارجی اعتقاد دارد بایدن در این سفر خارجی خود موفق شد تا ایالات متحده را به جهانیان ضعیف جلوه دهد.
«جیمز جی کارافانو» نایب رئیس بنیاد هریتیج، این سفر را به دلیل فقدان دستاوردهای ملموس برای ایالات متحده از سوی رهبران چند کشور خاورمیانهای، یک «هیچ برگر» (nothingburger) نامید. از نگاه این تحلیلگر نکته نامطلوب آن است که همه این مسائل در حالی رخ داد که روسیه در منطقه به دنبال تقویت روابط و افزایش تجارت تسلیحاتی با ایران است.
تارنمای «The New Republic» نیز سفر بایدن به خاورمیانه را چیزی فراتر از یک فاجعه دانست و عنوان داشت رئیس جمهوری که از حفظ و اجرای برنامهها در داخل ناامید بود برای جبران کمبودها، کاری کرد که به سیاست خارجی آن هم آسیب زد.
طبق این تحلیل، «ریچارد نیکسون»، «بیل کلینتون» و «دونالد ترامپ» همگی در شروع دوره ریاست جمهوری برای کسب انسجام در دولت، از سیاست خارجی بهره گرفتند تا شکافها را پر کنند. برای بایدن، که سالها ریاست کمیته روابط خارجی سنا را داشت نیز سیاست خارجی باید مایه آرامش میبود. وی که در ماههای اخیر در نظرسنجیها به شدت نامحبوب شده سعی کرد از سیاست سیاست خارجی هزینه کند تا شاید در کنار موفقیتهایش در چارچوب ناتو در بحران اوکراین اینبار بتواند موضوع انرژی را هم از این طریق حل کند.
«بایدن» رئیس جمهوری آمریکا برخلاف وعدههایش با کسی نشست که دستور قتل یک ستوننویس «واشنگتنپست» را صادر کرد و هنوز بر جنگ وحشیانه در یمن نظارت دارد. وی برای رسیدن به اهدافش به جای برخورد، یک مستبد را در آغوش گرفت. با اینحال اوپک، بعنوان کارتل نفتی تحت سلطه عربستان سعودی، نشانه چندانی ار مبنی بر تمایل برای انجام کار مورد علاقه بایدن نشان نداده است.
بر اساس تحلیل این مرکز پژوهشی، «در یک نگاه، سفر بایدن بازی با آخرین کارت یعنی سیاست خارجی بود. او که در همه چیز شکست خورده بود، چاره ای جز در آغوش کشیدن بن سلمان نداشت به این امید که او نیز به نوبه خود لطفی به بایدن کند.»
آمریکا و تداوم لجاجت های دوران جنگ سرد
دقیقترین تحلیل از حال روز دولت بایدن را «استفان ام. والت» استاد برجسته روابط بین الملل در دانشگاه هاروارد بیان داشت که در مقالهای در اندیشکده «بلفر» تاکید کرد: نگرانکننده این است که بایدن و مشاورانش نمیتوانند وظیفه طراحی سیاست خارجی و استراتژی بزرگ برای قرن بیست و یکم را به سرانجام برسانند. خطر آشکار این است که آنها به صداها و سیاستهای مختلف دوران جنگ سرد رجوع میکنند و تاکنون ناکام بودهاند.
دولت بایدن پیش از انتخابات وعده داده بود اتحادهای ایالات متحده را احیا و جهان دموکراتیک را در برابر موج فزاینده خودکامگی متحد کند. قرار بود آمریکا روی چین تمرکز کند و در رقابت با آن پیروز شود. تغییرات اقلیمی قرار بود اولویت اصلی باشد، ایالات متحده دوباره به توافق هسته ای با ایران بپیوندد، به جنگ محمد بن سلمان علیه یمن پایان بدهد و برای آمریکاییها یک سیاست خارجی (اقتصادی) حامی طبقه متوسط را به ارمغان بیاورد. «آنتونی بلینکن» وزیر امور خارجه وی هم وعده داد حقوق بشر را محور سیاست خارجی دولت قرار میدهد.
از نگاه این استاد دانشگاه، موفقترین سیاست واشنگتن در اوکراین رخ داد که به سازماندهی واکنش فراآتلانتیک نسبت به تهاجم روسیه نشان داد که با استفاده از واکنش متحد اروپا و همکاری مفید کشورهایی مانند آلمان و دیپلماسی عمومی زلنسکی به وقوع پیوست. این اقدامات بدون شک یک شوک برای «ولادیمیر پوتین» رئیسجمهور روسیه بوده است.
استفن والت: وضعیت نامطلوب ایالات متحده از اشتباهاتی ناشی میشود که از زمان بیل کلینتون آغاز شد و تاکنون ادامه دارد
به اعتقاد این نظریه پرداز، در مجموع، نشانه چندانی وجود ندارد که نشان بدهد دولت بایدن استراتژی روشن، متقاعدکننده و موفقی را برای پیشبرد برنامه داشته باشد. اگر به ابتکارات و اقدامات یک سال و نیم گذشته نگاه کنیم دستاورد قابل توجهی مشاهده نمیشود.
وی تاکید دارد: آمریکاییها نباید مدیریت نامطلوب ایالات متحده و مجموعهای از اشتباهات را که از زمان بیل کلینتون آغاز شد و تاکنون ادامه داشت، نادیده بگیرند. معماران این گامهای نادرست هنوز برای انکار نقایص فاجعهبار سیاست خود هر کاری میکنند.
والت تاکید دارد سخت است که تهاجم پوتین به اوکراین را به عنوان یک جنگ پیشگیرانه کلاسیک ندانیم؛ این تهاجم غیرقانونی بوده است که در مخالفت با تلاش ایالات متحده برای تسلیح اوکراین و آوردن آن به مدار غرب انجام شد. زمانی که پوتین ارتش خود را آماده و به صراحت اعلام کرد که اگر نگرانیهایش برآورده نشود، حمله میکند، امتناع مکرر دولت از پایان دادن به «سیاست درهای باز» ناتو دلیل وقوع جنگ شد. عدم پذیرش نگرانیهای روسیه از سوی غرب یک اشتباه محاسباتی راهبردی در زمینه پیشبینی واکنش مسکو بود. با وجود تحریمهای شدید هیچ راهی برای تبدیل کردن پرونده اوکراین به یک موفقیت بزرگ در سیاست خارجی بایدن وجود نخواهد داشت. با اینحال بحران اوکراین ایالات متحده را به سمت عادات قدیمی دوران جنگ سرد بازگرداند.
آمریکا نیازمند معمار سیاست خارجی است
به باور این نظریهپرداز، در حوزه چین هم بایدن نتوانست نتیجهای را کسب کند. در خاورمیانه، دولت بایدن با وعده احیای توافق هستهای با ایران و اتخاذ موضعی سخت با رهبران سرکش عربستان سعودی و توجه به حقوق بشر روی کار آمد اما در عمل، بایدن و بلینکن به اندازه ترامپ معاملهگر بودند. در واقع، رویکرد دولت به منطقه خاورمیانه «ترامپ لایت» (نسخه تعدیل شده ترامپ) بوده است.
والت دربخش پایانی این تحلیل آورد مهمترین نکته آن است که چرا ایالات متحده باید از کشورهای دیگر انتظار داشته باشد که «ارزشهای دموکراتیک» آن را بپذیرند، اما خود آمریکا به شدت متفرق است و به سمت حاکمیت دائمی یک اقلیت حرکت میکند. موضوع کانونی این است که آیا یک گروه باهوش و با تجربه از متخصصان سیاست خارجی برای چنین مواردی وجود دارند؟ بایدن گروهی از افرادی را گرد هم آورد که جهان را همانگونه میبینند که او مشاهده میکند و با همه نکات خسته کننده سیاست خارجی ایالات متحده کنار میآیند. عباراتی مانند «رهبری جهانی»، «ارزشهای مشترک»، «نظم مبتنی بر قوانین» و «جهان آزاد» جایگزینی برای استراتژی سیاست خارجی نیستند.
عباراتی مانند «رهبری جهانی»، «ارزشهای مشترک»، «نظم مبتنی بر قوانین» و «جهان آزاد» جایگزینی برای استراتژی سیاست خارجی نیستند
بایدن و تیمش مانند مکانیکهای باتجربه فورد یا شورولت هستند که سعی دارند یک تسلا را سرویس کنند. آنها میدانند چگونه ماشین سیاست خارجی را به کار گیرند اما مؤسسات داخلی و بینالمللی که آنها به کار میبرند، برای هدفشان مناسب نیستند. تعجب آور نیست که پاسخهای سیاستی که ایجاد میکنند، نتایج مطلوبی را به دنیا نمی دهد.
طبق تحلیل فوق، چیزی که بایدن به آن نیاز دارد، مکانیک نیست، بلکه معمار است: افرادی با تخیل و بینش برای ایجاد ترتیبات و رویکردهای جدید که برای چالشهای امروزین مناسبتر هستند. متأسفانه، به دلیل اینکه نظام کنونی اولویت بالایی برای همنوایی و ماندن در یک اجماع قائل است، افراد خلاق به مناصب قدرت نمیرسند.
در چنین شرایطی حساب کردن روی اشتباهات مسکو یا پکن نمی تواند برای موفقیت واشنگتن امیدوارکننده باشد. اتخاذ سیاستهای عاقلانه و اجرای مؤثر آنها – به جای دل بستن به خرابکاری دیگران – تنها راه رسیدن به یک آینده موفق است.