«آمارتیا سن» اقتصاددان هندی برنده جایزه نوبل در کتاب «توسعه یعنی آزادی» به انواع فقر اشاره و عنوان کرده است که فقر اقتصادی تنها یک بُعد از آن است. ابعاد دیگر فقر میتوانند وجوه اجتماعی، فرهنگی و حتی جسمی داشته باشند. برای مثال فردی ممکن است از نظر اقتصادی مشکل خاصی نداشته باشد، اما به دلیل ضعف بدنی و ناتوانی جسمی قادر نباشد از امکانات اقتصادی در دسترس بهرهمند شود. با در نظر گرفتن این نکته از آمارتیا سن باید گفت درست است که انواع فقر وجود دارد و شکلهای گوناگونِ از آن در جوامع مشاهده میشود، اما همواره فقر معیشتی و اقتصادی در بسیاری از جوامع به خصوص نواحی کمبرخوردار دیده میشود؛ وضعیتی که تبعاتی مانند مهاجرت و ترک سرزمین به بار میآورد.
نتایج مجموعه گزارشهای پایش فقر در سال ۱۳۹۹، موید این نکته است که «نرخ فقر» در سال ۱۳۹۸ به حدود ۳۲ درصد رسید که بالاترین نرخ طی یک دهه منتهی به این تاریخ بوده است. نرخ تورم بالا به خصوص از سال ۱۳۹۷، رکود اقتصادی و کاهش پیوسته درآمد سرانه ملی باعث شده تا خانوارهای ایرانی به شکل پیوسته طی ده سال گذشته با کاهش رفاه مواجه شوند و بر اساس برخی شاخصها، حدود ۲۶.۵ میلیون نفر در سال ۱۳۹۸ زیر خط فقر قرار بگیرند.
همچنین رتبهبندی داراترین استانها و شهرستانها بر اساس شاخصهای شاپرک (تراکنشهای بانکی) و شاخصهای پایگاه رفاه در این گزارش حاکی از این است که استان سیستان و بلوچستان محرومترین استان بوده است.همچنین ۱۱ شهرستان از سیستان و بلوچستان و ۳ شهرستان از استان کرمان در جرگه ۲۰ شهرستان محروم کشور قرار گرفتهاند.
درباره وضعیت فقر و محرومیت در سیستان و بلوچستان و عوامل اصلی آن و نیز راهکارهای فقرزدایی از این استان، پژوهشگر ایرنا با «حامد فرزانه» عضو هیات علمی دانشگاه سیستان و بلوچستان گفتوگویی داشته که متن آن در ادامه آمده است؛
استان سیستان و بلوچستان و فقر معیشتی در سلول بنیادی
آنچه مرسوم است این است که فقر را معمولا با فقر مادی و معیشتی معادل میگیرند که خیلی درست نیست. ابعاد زندگی در جوامع چند وجه دارد و صرفا تنها یک وجه اقتصادی نیست. تمامی وجوه در جامعه مرتبط با یک حقیقت به نام خانواده است که به عنوان سلول بنیادی جامعه محسوب میشود. این وجوه دارای ابعاد اجتماعی-فرهنگی است که اتفاقا در حوزه سبک زندگی هم پر رنگ است. علاوه بر این وجوه اقتصادی و سلامت هم وجود دارد. این چندوجهی نگریستن، مشخص میکند که آیا حال خانوادهای خوب است یا نه.
عضو هیات علمی دانشگاه سیستان و بلوچستان: پولپاشیهایی که از محل خلق پول است کمکی به منطقه نیست بلکه تضعیف پولی است که به مردم داده میشود و مقدار پولی که به جیب مردم میآید دیگر اهمیت ندارد، زیرا ارزش آن هر روز کمتر و کمتر میشود
اگر کسی از نظر اقتصادی در شرایط سختی بود، به این معنا نیست که او فقیر است. خانوادهای میتواند به لحاظ مالی در سطح خوبی باشد، اما به لحاظ فرهنگی دچار چالشی بسیار جدی باشد. اگر کسی از نظر اقتصادی در شرایط سختی بود، به این معنا نیست که او فقیر است. خانوادهای میتواند به لحاظ مالی در سطح خوبی باشد، اما به لحاظ فرهنگی دچار چالشی بسیار جدی باشد و تلخی و تلخکامی در آن خانواده ساری و جاری باشد که این موارد کم هم نیست. برای مثال آمار بالای طلاق در جامعه حاکی از این است که با وجود وضعیت اقتصادی مناسب در برخی از خانوادهها، ممکن است آنها به دلایلی که غیر از مساله اقتصادی، دچار تعارض و چالش شدهباشند. از این رو، جمعبندی من از فقر از نظر لغوی نیست. بلکه معنای فقر معادل نداشتن آگاهی و نداشتن علم، عدم توانمندی در استفاده از منابع موجود برای رشد و تعالی است. این تعریف کلی در رابطه با هر خانوادهای مصادیق خاص خود را دارد و کل وجوه آن واقعیت را که خانواده است، شامل میشود.
وجهی از فقر که خانوارهای استان سیستان و بلوچستان به طور کلی به آن گرفتارند، معیشتی است. در مناطق کمبرخوردار هزینههای سربار برای خانواده بالا است و قدرت خرید مردم پایین است،. از سویی این خانوادهها در تامین نیازهای اولیه خود مشکل دارند و از طرفی ساختارهای حاکمیتی کارآمدی که باید را از خود نشان نمیدهند و جمیع جوانب باعث میشود که عمده مردم به لحاظ معیشتی دچار مشکل باشند که این نه فقط در سیستان و بلوچستان بلکه در سایر نقاط محروم کشور هم فراگیر است. بنابراین مساله فراگیر اجتماعی ما در محرومیت و عدم برخورداری از دریچه معیشت است و اگر ما بخواهیم به بسته جامعه خود ورود کنیم و به خانوادههایی که در این جامعه وجود دارند، بپردازیم، شاید بهترین مدخل ورود بحث معیشت خانوار باشد و از این زمینه بتوانیم در سایر حوزهها مانند سلامت، فرهنگ و… هم تاثیراتی داشته باشیم و یک خانواده تراز را در جمیع جوانب داشته باشیم.
عواملی که بر فقر دامن میزند
فرزانه در خصوص عواملی که بر فقر استان دامن میزنند، میگوید: مقدار بودجهها کم است و کفایت نمیکند. این در حالی است که عمق و وسعت محرومیت از نظر معیشتی بالا است. از طرفی بودجهها در جهت تخصیص از بانک عبور کرده و بعد به سوی مردم میآید؛ بانکهایی که هر چه پول از آنها عبور داده شود، به نوعی اثرات منفی و مخرب خود را در کل جامعه ایران و به خصوص جوامع محروم بر جای میگذارند و هر روز قدرت خرید مردم را کمتر و کمتر میکنند. توجه به این نکته یعنی در مسیر قرار گرفتن بانک خود یک معضل جدی است. پولپاشیهایی که از محل خلق پول است کمکی به منطقه نیست بلکه تضعیف پولی است که به مردم داده میشود و مقدار پولی که به جیب مردم میآید دیگر اهمیت ندارد، زیرا ارزش آن هر روز کمتر و کمتر میشود.
مساله دیگر این است که پولی که به منطقه میآید میان بخشها و سازمانهای مختلف تقسیم میشود یا به عبارتی در ردیفهای مختلف گذاشته میشود. سازمانها به نحوی رها شدهاند و هر سازمانی قیدها و سازوکار خاص خود را دارد. نظام ارزیابی که بر این سازمانها مستقر است، به نوعی سازمانها را به این سو میکشاند که بخشینگر باشند و کارهای مربوط به خود را به تنهایی انجام دهند. مشارکت با سایر سازمانها گویی برایشان امتیازی ندارد، حتی در مواردی سوءتفاهم ایجاد میکند. این وضع سبب شده جمع شدن این سازمانها در یک پروژه چندوجهی مرتبط با جامعه محلی، عملا نشدنی و محال باشد. این در حالی است که واقعیت اجتماعی یک واقعیت یکپارچه است و تکه تکه نیست. سازمانها همه باید به دور واقعیتهای اجتماعی پروانهوار بگردند و کار متوازن، همگون و مکمل هم انجام دهند در حالی که واقعیت، مغایر این امر است. متاسفانه کارها مردم محور نیستند و به جای اینکه سازمانها به دور مردم بچرخند، این مردم هستند که به دور آنها میگردند.بنابراین توجه به این بحث ساختاری الزامی است.
حامد فرزانه: باید نسبتها با نظام پولی و بانکی به صورت بسیار مشخص، تعریف شود زیرا با این مدل رایج پولی و بانکی نمیتوان به محرومیتزدایی در این استان فکر کرد
موضوع مهم دیگر، این است که چرا بودجه میآید اما تاثیراتش همراهش نیست؛ دلیلاش این است که مسئولان و متولیان خود عاقلپندار هستند و به جای مردم تصمیم میگیرند. مردم در دایره تصمیمسازی، مسالهشناسی و پیدا کردن راهکارهای حل مساله و همچنین کمک به اجرای آنها هیچ دخالتی داده نمیشوند و مخاطب تصمیمات مدیرانی هستند که که خود کارآمدی و شایستگی چندانی ندارند و بر اساس جریانات سیاسی به روی کار آمدهاند. نتیجه هم این میشود که این پولها و بودجهها تلف شود و به کارهای اولویتدار نرسد. پروژهها بطور ناقص انجام شوند و بسترهای فاسدزا در آنها تولید شود.
مردممحور نبودن کارها خود یک مساله جدی است. فقرِ مدل برای کار اجتماعی به شدت جدی است. در کار اجتماعی، مدیران و مسئولان ما هیچ آشنایی با اصول و فقه کار اجتماعی ندارند، از این رو، مدل ورودشان غلط است. در واقع نمیدانند نرمافزار پیشرفتی که قرار است پیاده شود چه هست. این موارد به همراه عوامل اشاره شده دیگر از موضوعاتی است که به این پرسش پاسخ میدهد که چرا با تزریق بودجه هنوز در استان سیستان و بلوچستان، فقر مشاهده میشود.
راهکار چیست؟
فرزانه به وجود راهکارهای موثر در این زمینه اشاره کرده و میگوید: من فکر میکنم شعارهای سال طی سالها بیش از آنکه در واقعیت مشاهده شوند، در قالب چاپ بنر، بروشور و پاورپوینت نمایان میشوند. به عبارتی به شعارهای سال توجهی نمیشود و از این رو در دایره عمل هم اتفاقی نمیافتد که باز این وضع به لایه مدیران ناکارآمد برمیگردد. با توجه به این اوضاع باید در مناطق کمبرخوردار در سطح کلان، بهترین، شایستهترین، کارآمدترین افراد را به لحاظ شناخت از منطقه و آشنایی با کارهای مردمپایه، مستقر ساخت و حتما در این مناطق باید برنامههای میانمدت و بلندمدت را همواره مورد توجه قرار داد. این امر نباید در دوره محدود و مختصر دولتها دیده شود. بنابراین، صرف نگاه به برنامههای کوتاهمدت کفایت نمیکند.
باید به مجموعههای مردمی، گروههای مرجع اجتماعی و حکمرانیهای محلی دوباره بها داده شود و به این افراد در تنظیمگری کار اجتماعی نقش جدی بدهیم
باید تلاش شود ضمن توجه به برنامههای بلندمدت و فرابخشی، ایرادات ساختاری هم حل شود. باید نسبتها با نظام پولی و بانکی به صورت بسیار مشخص، تعریف شود زیرا با این مدل رایج پولی و بانکی نمیتوان به محرومیتزدایی در این استان فکر کرد، زیرا عوامل محرومیتزا بسیار با شتاب حرکت میکنند.
یک راه حل بسیار مهم دیگر، مبارزه با عوامل فسادزا است. در این باره، قوه قضاییه و قهریه باید تلاش کنند تا این عوامل، زمینهها و بسترها را شناسایی و به ریشه کنی آنها اقدام کنند.
حتما باید به مجموعههای مردمی، گروههای مرجع اجتماعی و حکمرانیهای محلی دوباره بها داده شود و به این افراد در تنظیمگری کار اجتماعی نقش جدی بدهیم. چه شناسایی این گروهها، چه توانمندسازی، چه غنیسازی و چه سازماندهی آنها باید اولویت حاکمیت تبدیل شود به طوری که این گروهها نقش قانونی خاصی را بر عهده بگیرند و ذیل یک سازمان یا نهاد تعریف نشوند. نباید این گروهها و افراد را استحاله کرد و به نحوی بلعید و به کارمند تبدیل کرد. همچنین نباید با این افراد بر اساس نظامهای ارزیابی قبلی رفتار کرد. بنابراین از نظر من، راهبرد درست توجه به این حلقههای میانی است که از مردم برخاسته باشند و بتوانیم با آنها کارها و برنامههایی را به توافق برسیم.
به گفته این عضو هیات علمی دانشگاه سیستان و بلوچستان، در این مدل تفاهمی، حتما فهم ما به لحاظ سیاستهای کلان باید با افراد در مناطق محروم به یک نقطه مشترک عملیاتی برسد. حتما باید همه با هم همفکر و همدل باشیم تا بتوانیم کار را به جلو ببریم. من فکر میکنم این امر شاه کلید رفع فقر در استان سیستان و بلوچستان و سایر استانها و مناطق محروم شناخته میشود. در ذیل این نگاه، کارها حتما باید با توجه به اصولی انجام شود که محترم است و باید حتما مورد توجه قرار داد. از طرفی چون عقب ماندگی در استان بالا است، باید کار شبانهروزی و با یک نگاه جهادی و غیرکارمندی دنبال شود.