حالا دو سال از اولین جرقههای جنبش «من هم» در ایران میگذرد. تابستان سال 1399 بود که اولین نشانههای شروع این جنبش در فضای شبکه اجتماعی توئیتر رقم خورد. اگر بتوانیم روایتهای آزاری که آن روزها درباره چهار متهم به تعرض مطرح شد را موج اول این جنبش بنامیم، موج دوم این جنبش نیز از اواسط سال 1400 و با افشاگری علیه سینماگران مشهور آغاز شد. «کیوان اماموردی»، «آیدین آغداشلو»، «کامیل احمدی» و «محسن نامجو» از متهمان اصلی موج اول جنبش در ایران بودند که روایتهای آزار به دفعات درباره آنان منتشر شد. این روایتها برای هریک از این افراد تبعات اجتماعی واضحی داشت اما از این میان تنها «کیوان اماموردی» بود که با مداخله نیروی انتظامی و قوه قضائیه و بر اثر تعدد روایات از آزارهای جنسی او دستگیر شد تا به شکایاتی که علیه او انجام شده بود رسیدگی شود. پروندهای که تا به امروز هنوز باز است و به سرانجام مشخصی نرسیده.
اما اوج این جنبش در میان سینماگران با انتشار روایتی از سوی یک دستیار کارگردان در فروردین 1401 آغاز شد. «سمیه میرشمسی» در ایام نوروز 1401 با انتشار روایتی از آزار توسط یکی از بازیگران مشهور که حالا همه او را میشناسیم، آغازگر موجی از حمایت زنان سینماگر از این جنبش شد. در پی این حمایت بیانیهای با امضای هشتصد زن سینماگر منتشر شد که در آن به صراحت از یک «خشونت سیستماتیک» علیه زنان در سینمای ایران صحبت شده. خشونتی که به استناد متن بیانیه سالها است در جریان است و نهادهای مربوطه همچون سازمان سینمایی و خانه سینما تا به امروز درباره آن سکوت کردهاند.
پس از انتشار بیانیه کمیتهای پنج نفره با رأی اکثریت امضاکنندگان و به منظور رسیدگی به وضعیت زنان آزاردیده در سینمای ایران تشکیل شد. «ترانه علیدوستی»، «هانیه توسلی»، «سمیه میرشمسی»، «غزاله معتمد» و «مارال جیرانی» اعضای این کمیته پنج نفره هستند. پس از آن انتشار روایات آزار سینماگران در کنار روایت آزار افراد مشهور در اصناف گوناگون نظیر روانشناسان و اساتید برجسته ادامه یافت اما همزمان با حضور فیلم «برادران لیلا» در جشنواره کن حاشیههای جدیدی برای جنبش به وجود آمد. حواشی که باعث جدایی تعدادی از زنان امضاکننده بیانیه شد و انتقادهایی را نسبت به این شیوه مبارزه با خشونت جنسی در سینما مطرح ساخت.
ماجرا از این قرار بود که ترانه علیدوستی همزمان با حضورش در جشنواره کن، اقدام به انتشار عکسی از بازیگران فیلم در صفحه شخصی خودش نمود، عکسی که در آن فرهاد اصلانی که یکی از برادران لیلا است نیز حضور داشت! انتشار این عکس از سوی علیدوستی موجی از انتقاد را به سمت او روانه کرد. یکی از اعضای کمیته بررسی و حمایت از زنان آزاردیده، تصویر یکی از متهمان به آزارگری را منتشر کرده بود و این گناه کوچکی نبود! این انتقادات با انتشار متن عذرخواهی علیدوستی تبدیل به تحسین شد اما پس از آن و با انتشار روایت آزار کتایون ریاحی علیه یکی دیگر از بازیگران برادران لیلا، فضا دوباره متشنج شد. پس از انتشار روایت آزاری که به گفته خود ریاحی، بیست و پنج سال پیش اتفاق افتاده بود، لادن طباطبایی نیز با انتشار یک ویدیو، روایت خود را از همان آقای بازیگر در تأیید روایت ریاحی مطرح کرد. اما گویا هیچیک از این روایتها مورد استقبال اهالی سینما واقع نشد! شاید مشکل سن و سال و جایگاه متهم جدید بود و شاید با فاصله گرفتن از نقطه آغازین جنبش، جنبههای منفی روایتگری آزار آن هم به این شکل خاص، آشکارتر شده بود.
پانتهآ بهرام، هنگامه قاضیانی، مستانه مهاجر و هدی زینالعابدین از جمله هنرمندانی بودند که پس از انتشار روایتهای مربوط به بازیگر حاضر در جشنواره کن و در اعتراض به انحراف مسیر جنبش امضای خود را از بیانیه پس گرفتند.
انتقاد آنان و برخی دیگر از بازیگران، این بود که جنبش تبدیل با بازار داغی برای انتشار روایات بدون سندومدرک از آزار شده، روایاتی که ممکن است هیچگاه اثبات نشوند اما از طرفی آبروی چندین و چند ساله و جایگاه حرفهای متهمان را از آنان میگیرد و از طرفی به قول پانتهآ بهرام «روان مردم جامعه را اعدام میکند!»
اما سؤال اینجا است که چرا پیش از این و با شروع این سلسله روایتها کسی نسبت به حواشی کاملا قابلپیشبینی آن تذکری نداده بود. شاید لازم بود پیش از شروع جنبش به این شکل در فضای فرهنگی و اجتماعی ایران بیش از این به تبعات منفی احتمالی آن فکر میشد.
از طرفی اثبات ادعای آزار جنسی در بسیاری از موارد دشوار است. خصوصا اثبات دعاوی که سالها از وقوع آن گذشته باشد. جرائم جنسی که متاسفانه در فرهنگ عمومی ما تلقی درستی از انواع آن وجود ندارد، معمولا در انظار عمومی اتفاق نمیافتد و پیدا کردن شاهدی برای این دسته از جرائم بسیار سخت است. شاید به همین دلیل است که هیچیک از قربانیان آزارجنسی از سوی بازیگران مشهور تاکنون شکایتی را در نهادهای قضایی ثبت نکردند و آنقدر صبر کردند که متهمان به آزارگری در طرح شکایت دست پیش را گرفتند! از طرفی در فرهنگ عمومی ما هرگونه آزار جنسی، آخرین درجه تجاوز تلقی میشود و این یعنی وقتی افشاگری در رابطه با تعرض کلامی صورت میگیرد، پیش از توضیح ابعاد آزار، ذهن افکار عمومی همان تلقی همیشگی را از روایت آزار دارد و این مسئله آبروی متعرض را در معرض خطر قرار میدهد. گرچه همه انواع آزار جنسی قطعا اعمالی مجرمانه است اما درجات جرم و درجات مجازات باید با یکدیگر متناسب باشند.
نمیتوان از این واقعیت چشمپوشی کرد که جنبش «من هم» فضای عمومی جامعه را برای متجاوز خصوصا متجاوزانی که جایگاه اجتماعی بخصوصی دارند، ناامن میکند. اعتبار اجتماعی آنان را تحت شعاع قرار میدهد و به متجاوزین بالقوه هشدار میدهد که در صورت ارتکاب چنین جرائمی ممکن است رسوایی بزرگی در پیش باشد. این شاید مهمترین و بهترین مزیت جنبش باشد. اما باید در نظر گرفت که خوی غیرانسانی متجاوز که لااقل در زمان و مکانی خاص به او اجازه انجام چنین جرمی را میدهد، ممکن است به این سادگیها مهارشدنی نباشد.
آژیر خطر فساد گسترده در سینمای ایران از سالها پیش توسط تعدادی از بازیگران زن به صدا درآمده بود. بازیگرانی چون صبا کمالی، مرجان محتشم، پرستو صالحی و … که عموما نیز از فعالیت بازیگری فاصله گرفتهاند در مصاحبههای خود با رسانهها در موارد متعددی وجود این فساد سیستماتیک را تأیید و از آن اعلام انزجار کردند. اما چه کسی متولی برقراری عدالت و امنیت در صنعت سینمای ایران است؟
بخشی از این عدم امنیت مربوط به وجود مافیا و ابزار تزویر در سینما است. تهیهکنندگان و کارگردانانی که با باجخواهی از بازیگران تازهواردی که زیردست آنان محسوب میشوند و در ازای دادن نقش یا کمک به آنان برای ورود به عرصه جدی بازیگری، به سوءاستفاده از آنان میپردازند. این فساد گسترده تا آنجا که مربوط به این باجخواهی براساس قدرت و پول است قابل پیشبینی و جلوگیری است. اما بخشی از این فساد، چه بخواهیم و چه نخواهیم مربوط به روابط آزاد در سینمای ایران است. نمیتوان از این مهم به دلیل ترس از متهم شدن به نگاه مرتجعانه چشمپوشی کرد. در هرحال و با هر توضیحی کسی که مرتکب آزار جنسی شده متهم و پس از اثبات جرمش، مجرم خواهد بود و فردی که مورد آزار قرار گرفته قربانی است. قصد ما از بیان این نکته نه قربانینکوهی بلکه هشداری به قربانیان است. در موارد متعددی از روایتهای آزار این نکته به چشم میخورد که قربانی به دعوت فرد آزارگر به محلی دعوت شده که با توجه به نشانههای موجود مکان امنی برای یک دیدار دو نفره نبوده است. بسیاری از زنان با اتکا به غریزه و احساس زنانه این خطر را درک میکنند اما به دلیل ترس از جایگاه اجتماعی و حرفهای آزارگر و یا به دلیل نگرانی از طرد شدن و ایجاد مانع بر سر راه پیشرفت خود از این احساس خطر چشمپوشی کرده و خود را در معرض آزار قرار میدهند.
باید پذیرفت تا وقتی که قوانین ما راهی برای اثبات اینگونه جرائم پیشبینی نکرده و تا زمانی که محیط سینما پر است از روابط بیمار و از بالا به پایین اصحاب پول و قدرت این ما زنان هستیم که باید با اتکا به همان احساس زنانه، از وقوع چنین آزارهایی جلوگیری کنیم. امیدواریم کمیته پنج نفره زنان سینماگر بنابر آنچه تعهد و وظیفه دارد بتواند یک اساسنامه منسجم و مطلوب برای جلوگیری از ادامه این روند بیمارگونه تدوین کند تا دیگر شاهد آلوده شدن بیش از پیش دامان هنر هفتم به چنین آلودگیهایی نباشیم.