در طول یک دهه اخیر جمهوری اسلامی ایران می توان بعنوان یک کشور الگو در همکاری با سازمان های بین المللی بخصوص آژانس انرژی اتمی معرفی کرد. در این مدت مدیر کل آژانس 15 بار عدم انحراف را در برنامه صلح آمیز هسته ای تایید کرده است. متاسفانه با تغییر نگاه آزانس از رویکرد فنی به رویکرد سیاسی، مدیر کل آژانس با در نظر گرفتن منافع رژیم صهیونیستی و آمریکا، اقدام به انتشار گزارش ضد ایرانی کرد و ادعا کرد ایران در مورد برخی سایت های اتمی خود توضیحات لازم را ارائه نکرده است. در واقع این گزارش آغاز سناریوی صدور قطعنامه ضد ایرانی توسط شورای حکام یود. این دومین قطعنامه ضد ایرانی است که پس از اجرایی شدن برجام با فشار رژیم صهیونیستی در شورای حکام آژانس بینالمللی انرژی اتمی صادر میشود. در خرداد 1399 هم قطعنامه مشابهی توسط سه کشور اروپایی عضو برجام و حمایت آمریکا پیشنهاد و تصویب شد.
در قطعنامه ضدایرانی پیشنهاد شده توسط تروئیکای اروپا و آمریکا در نشست شورای حکام با وجود مخالفت روسیه و چین 30 عضو آن رای مثبت دادند. بررسی کشورهای عضو شورای حکام نشان می دهد که این قطعنامه به هیچ وجه با رویکرد فنی صادر نشده است بلکه برخی از کشورهایی که رای مثبت دادند تحت تاثیر فشارهای آمریکا رای سیاسی به این موضوع دادند. میخائیل اولیانوف در این باره در صفحه توئیتر خود نوشت: 30 عضو شورای حکام رای مثبت دادند. روسیه و چین رای منفی و سه کشور هند، لیبی و پاکستان رای ممتنع دادند. وی افزود: بنا بر این کشورهایی که جمعیتشان نصف جمعیت مردم جهان است از این قطعنامه حمایت نکردند.
در این قطعنامه نویسندگان نسبت به ادعاهای ساختگی درباره پیدا شدن مواد هستهای در سه مکان اعلام نشده در ایران ابراز نگرانی کرده و خواستار همکاری کامل ایران با آژانس بینالمللی هستهای شدهاند. در قطعنامه صادر شده از ایران خواسته تا برای «انجام تعهدات قانونی خود بر اساس فوریت عمل کند و بدون تأخیر، پیشنهاد مدیرکل آژانس را برای تعامل بیشتر برای شفافسازی و حل و فصل همه مسائل پادمان باقیمانده را بپذیرد.» در قطعنامه یادشده از مدیرکل آژانس هم خواسته شده تا زمانی که مسائل پادمانی باقی مانده است، به گزارش شورای حکام ادامه دهد.
حال این سوال مطرح می شود که ایالات متحده و سه کشور تابع آمریکا از صدور قطعنامه ضد ایرانی چه اهدافی را دنبال می کنند؟
عدم مسولیت پذیری آمریکا در برجام و نسبت به آنچه خود در برجام به آن متعهد شده است باعث وقفه چند ماهه در روند مذاکرات اتمی وین با هدف احیای توافق نامه هسته ای شده است. البته وقوع برخی تحولات میدانی دیگر نشان می دهد که غرب و ایالات متحده در مسیر طراحی شده صهیونیست ها قدم بر می دارند، رویکردی که نتیجه آن از بدون شک در راستای منافع غرب نخواهد بود.
صدور قطعنامه ضد ایرانی با موضوعی که در 15 دسامبر 2015 توسط شورای حاکم بسته شده است، نشان می دهد آمریکا با در شرایط فعلی رویکرد مهار همه جانبه را در پیش گرفته است.
در واقع ایالات متحده با این قطعنامه سیاسی بدنبال پشتوانهسازی برای ادعاهای بیپایه علیه ایران می باشد. یکی از مسائلی که همواره چه در قالب تعاملات آژانس بین المللی انرژی اتمی با ایران و همچنین مذاکرات اتمی کشورمان با طرف های غربی، برجسته بوده این نکته است که این طرف ها، تعامل با ایران را صرفا به مثابه ابزاری جهت تضعیف و ضربه زدن به توانمندی های کشور مان ارزیابی می کنند و به هیچ عنوان به دنبال کسب نتایج سازنده و موثر نیستند. در این راستا، دست های خالی خود در برابر منطق و استدلال ایران در چهارچوب معادله اتمی کشورمان را گاه و بیگاه با ارائه طرح ها و ادعاهای واهی علیه کشورمان پُر جلوه می دهند و با استناد به همین مسائل سعی در امتیازگیری از ایران نیز دارند. این موضع نشان میدهد که محور عبری- غربی در تلاش است که فضای اجماع علیه جمهوری اسلامی ایران را برای اِعمال فشار سیاسی بر تهران را نسبت به موضوعات مختلف در راستای “تهی سازی” قدرت کشورمان می باشد. با در نظر گرفتن صدور قطعنامه در شرایط زمانی فعلی، این نکته حائز اهمیت است که ایالات متحده در بخشی از سناریوی مهار همه جانبه همچنان در صدد شرطی نگه سازی اقتصاد ایران نیز می باشد. در واقع تشدید فشارهای اقتصادی و اجتماعی در ایران اولویتی محور شیطانی عبری- غربی است که چه در برجام و مذاکره و چه در صدور قطعنامه به دنبال آن می باشد.
بنابراین با دقت در رفتارغرب ، نباید اجازه دوسر برد را به آمریکا داد. با اتخاد رویکرد ” پاسخ متناسب و هزینه ساز برای غرب” اجازه طراحی و رفتار دیگر را به غرب نداد. کاهش همکاری با آژانس و بکار گیری دیپلماسی عمومی با هدف جلوگیری از اجماع سازی دروغین علیه ایران، تقویت اقتصاد داخلی و کنترل عملیات روانی دشمن در راستای شرطی سازی اقتصاد، می تواند صفحه شطرنج را به نفع ایران تغییر دهد.