با استفاده از روشهای زیر میتوانید این صفحه را با دوستان خود به اشتراک بگذارید.
رشد اجتماعی و فرهنگی در جهت تربیت انسانهای توسعهیافته، خود منجر به رشد پایدار اقتصادی خواهد شد. با این وصف و بهعنوان یک مستثنا، اگر در جامعه تعداد افراد زیر خط فقر زیاد باشند، در کنار برنامههای فرهنگی و اجتماعی، طرحهای جهادی و آنی برای کاهش یا رفع کامل فقر مطلق از جامعه لازم است.
توسعه مفهومی پیچیده، حساس و تأثیرگذار بر روند اقتصادی اجتماعی جوامع مختلف است. نوع نگاهمان به توسعه بر تدوین و اجرای برنامههای توسعه تأثیرگذار است.
چون نگاه ما به توسعه روندی است که به افزایش درآمد سرانه منجر میشود لذا سیاستگذاران ما از طریق برنامهها و تصمیماتی به دنبال این هدف خواهند رفت، حتی به قیمت فروش نفت یا سایر منابع زیر زمینی و رو زمینی (امری که در سنوات گذشته اتفاق افتاده)؛ اما اگر نگاه مان به توسعه این باشد که؛ <<روندی که انسان توسعه نیافته را به انسان توسعهیافته تبدیل میکند>>در برنامهها، اقدامات و تصمیمات به دنبال تعلیم و پرورش نیروی انسانی توسعهیافته حرکت خواهیم کرد، امری که متاسفانه در کشور ما مغفول مانده است.
براین اساس میتوان ادعا کرد که از جمله دلایل ناکامی در حرکت به سوی پیشرفت اقتصادی با وجود اجرای شش برنامه توسعه پنج ساله و انبوه سیاستها، ابلاغیهها و بخش نامه ها برداشت غلط از مفهوم توسعه است.
این برداشت غلط نهتنها اقتصاد کشور را در جاده اشتباه قرار داده بلکه بعدهای دیگر توسعه (اجتماعی، سیاسی و فرهنگی) را نیز مختل کرده است.
علی رغم این عدم موفقیت ها، متأسفانه هنوز مفهوم توسعه هم توسط بسیاری از متخصصین اقتصادی و هم توسط برنامهریزان، تصمیم گیران و مجریان برنامهها بر همان اساس غلط تعریف و اجرایی میشود
ماحصل این نوع برداشت، علاوه بر ناکامی در مسیر توسعه، اتلاف منابع مالی، فیزیکی و طبیعی فراوان از کشور بوده است. معنای توسعه از ابتدای ظهور علم توسعه تاکنون همچون بسیاری از مفاهیم علمی و تخصصی متناسب با ساختارهای اقتصادی اجتماعی جوامع تغییرات تکاملی فزاینده ای داشته است، به طوری که از تعریف ساده افزایش تولید (یا درآمد) سرانه یا افزایش ظرفیتهای تولیدی که محدود به بعد اقتصادی جامعه بود، امروز توسعه مفهومی جامع و فراگیر به خود گرفته و شامل همه ابعاد اجتماعی سیاسی و فرهنگی نیز میشود.
اگر چه میتوان برای توسعه تعاریف متنوع اما همسویی ارائه کرد ولی انتخاب تعریف مناسب میتواند براساس ساختارهای متنوع جامعه ها صورت گیرد.
مورد قابل تأمل اینکه، گرچه مهفوم رشد و توسعه تا پیش از دهه 70 میلادی یکی بود و دانشمندان از این دو واژه به جای هم استفاده میکردند اما از دهه 70 میلادی به بعد مفاهیم این دو واژه با شیبی تند از هم فاصله گرفتند.
با این توصیف هنوز برخی از مدیران، سیاست گذاران و متخصصان اقتصادی مفهوم توسعه را به غلط در حد رشد اقتصادی می دانند، اشتباهی که یکی از دلایل عمده و اساسی ناکامی کشور در نیل به اهداف عالی توسعهای می باشد.
اگر به برنامههای توسعه ای پنج ساله و اظهار نظر سیاستگذاران دقت کنیم به خوبی خواهیم فهمید که محور برنامهها و اقدامات انجام شده صرفاً در جهت رشد اقتصادی بوده است و چون با فروش نفت به این هدف میرسیدند، اقتصاد کشور همچنان به فروش نفت و فرآورده های آن وابسته و آسیبپذیر مانده است. عاقبت آنکه بعد از گذشت چهار دهه از پیروزی انقلاب اسلامی و تکرار شعار رهایی اقتصاد از بند درآمدهای نفتی، امروز به دلیل وابستگی شدید به فروش نفت، اسیر زورگوییها و تحریمهای اقتصادی آمریکایی ها شده ایم.
با مرور گذشته و نگاه به شرایط امروز کشور میتوان چند تعریف همسو از توسعه ارائه داد که میتواند به رهایی کشور از بنبست اقتصادی اجتماعی حال کمک کند:
«توسعه فرایندی است که به تسلط انسان بر طبیعت و محیط پیرامون منجر میشود»؛ “توسعه فرایندی است که طی آن، منشأ رشد اقتصادی از غیرانسان به انسان منتقل میشود”؛ یعنی انسان تولید ثروت میکند نه فروش منابع طبیعی؛ یا “توسعه فرایندی است که طی آن منشأ تولید از فعالیتی حرکتی به فعالیتی ذهنی تغییر یابد”؛ و نهایتا (توسعه فرایندی است که انسان توسعه نیافته را به انسان توسعهیافته تبدیل کند).
انسان توسعهیافته است که جامعهای توسعهیافته در همه ابعاد اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی ایجاد میکند.
لذا اگر بپذیریم که توسعه فرایندی اخلاقی و تربیتی است، میتوان ادعا نمود که اولویت پیشرفت کشور در شرایط فعلی، اقدامات عملی در جهت رشد فرهنگی و اجتماعی کشور است؛ بنابراین بر مبنای تعاریف ذکر شده، توسعه فرایندی نرم افزاری است نه سخت افزاری؛ یعنی توسعه فرایندی اخلاقی-تربیتی است که به تغییر درک افراد از توسعه نیافتگی به توسعهیافتگی منجر میشود.
در نتیجه، جداسازی توسعه به توسعه اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی بیمعناست. در حقیقت توسعهیافتگی یعنی رشد و پیشرفت متوازن در ابعاد اقتصادی اجتماعی، سیاسی و فرهنگی.
بنابراین درست تر آن است که بگوییم برای حرکت به سمت توسعهیافتگی، کدامیک اولویت دارند: رشد اقتصادی، رشد اجتماعی یا رشد فرهنگی؟
زیرا توسعه، توسعه است با ابعادی با رشد متوازن؛ بنابراین اگر بپذیریم که توسعه روندی اخلاقی و تربیتی است، میتوان ادعا کرد که اولویت پیشرفت کشور در شرایط فعلی، اقدامات عملی در جهت رشد فرهنگی و اجتماعی جامعه است.
رشد اجتماعی و فرهنگی در جهت تربیت انسانهای توسعهیافته، خود منجر به رشد پایدار اقتصادی خواهد شد. با این وصف و بهعنوان یک مستثنا، اگر در جامعه تعداد افراد زیر خط فقر زیاد باشند، در کنار برنامههای فرهنگی و اجتماعی، طرحهای جهادی و آنی برای کاهش یا رفع کامل فقر مطلق از جامعه لازم است، زیرا افرادی که درگیر تأمین حداقل معاش خود برای زنده ماندن هستند چندان آموزشپذیر نیستند که خود را در معرض آموزشهای توسعهای قرار دهند. این امر برای کشور ما که از درآمدهای نفتی عظیمی برخوردار بوده بیشتر مصداق دارد و دولت را قادر خواهد ساخت که همگام با اولویت برنامههای توسعهای، به کمک درآمدهای نفتی سیاستهای رفع فقر مطلق را اجرا کند به شرطی که تصمیم سازان، سیاستگذاران و مجریان خود توسعهیافته باشند.
آنچه مسلم است نقش انسان، مهمترین عامل است، اما انسان خردگرا، هوشمند و دارای توانایی حل مشکلات و یافتن بهترین راه های اثربخش، به عبارت دیگر، انسان و نیروی انسانی شایسته، بانی و عامل، حفظ و پایداری و بقای سه بخش توسعه است از طرفی باید توجه داشته باشیم که نیروی انسانی به مدیریت نیاز دارد تا امکان دستیابی به توسعه پایدار عملی گردد، موضوعی که در اکثر کشورهای توسعه نیافته و حتی در حال توسعه به آن چندان اهمیت داده نمیشود و آن را جدی نمی گیرند.
رحیم جاودان خرد ـ دکترای مدیریت توسعه، پژوهشگر و مدرس دانشگاه
اشتراک گذاری
با استفاده از روشهای زیر میتوانید این صفحه را با دوستان خود به اشتراک بگذارید.